اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب

۶ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

می‌دانی از آن فروردین هشتاد و هشت که تو را یک آن، از خواب، به خواب ابدی، برده‌اند، چه جان‌هایی را از این سرزمین برده‌اند؟ بعد از آن نیز، برای همه‌ی شما روی کاغذ تمیز نوشته‌اند که مرده‌اند. مسخره هست برای شمایی که گواه زندگی بودید، گواهی فوت داده‌اند. نمی‌دانم تا حالا کدام استخوان‌هایت زیر خاک مانده‌اند؟ هنوز مغزشان درد می‌کند؟ هنوز یادشان می‌آید که نبوغت را چگونه بوق کردند و غرورت را چگونه خرد؟ نمی‌دانم اگر زنده بودی در کدام یک از این آشوب‌ها، سرت را زیر آب می‌کردند؟ پیش از آن که آب بشوی، خاک می‌شدی و یا پیش از آن خاک بشوی، آب؟ این خاصیتِ این آب و خاک هست که سرسپرده می‌خواهد نه سر به هوا. می‌گفتند تو بیکاری. بیا و دوباره برگرد سر کارت. دوربینت را روشن کن، این همه پرنده‌ی آزادی، سر به هوا، باد برده است روسری‌ها را، دوباره برگرد سر شکارت.
#دایی_بهروز
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۵۶
i protester

از کدام دق الباب علی و بابِ شهرِ علم سخن می‌گویید؟ دانش‌آموز و یتیم را شیرِ مسموم برده‌اند. از کدام علی، شیر خدا؟ هر چه شیر سنگی‌ست‌، نشان علی و خدا را از شهرها برده‌اند، سلطان جنگل دارند، شیر می‌خواهند چه کار؟ چگونه قرآن بر سر می‌گیرید که سرها بر نیزه‌اند و قرآن بالای سرنیزه؟ از بخشش کدام گناه در کدام شب، حرف می‌زنید که بی‌گناه را شبی تا بالای چوبه‌ی دار برده‌اند و شما خودتان را به خواب می‌زنید. از کدام شب قدر سخن می‌گویید که به چشم خویش، شب اعدام و خیسی چشمِ هم‌بند را ندیده‌اید، قدرتان به کام گرفتن در شبی بوده است و خیسی شلوار هم‌تختان. این همه خون ریخته‌اند و آن نیمه‌ی پر لیوان که خودش را روی نیمه‌ی خالی لیوان خالی کرده است، تنها منتظر یک قطره هست، آن گاه شما از اشک، منتظر ریختن یک قطره‌اید؟ نگاه کنید چه قدر توی سرتان حجاب گرفته است و شما به فکر حجابِ روی سرید؟ آری بگو به آقا بالا سرتان که تف سر بالاست، آن را که سیل بی‌حجاب به فکر نینداخته‌ و آب دهان انداخته است. بگو به نمرود، آتش، دگر به اختیار شما نیست. بگو به فتحعلی شاه، گلستان دگر تنها نام عهدنامه‌ی شما نیست. گویند دل مومن خانه‌ی خداست، دگر این کعبه، کعبه‌ی ظهور شما نیست ای امام زمانم. #حرام_سیاسی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۵۵
i protester

رنج را تو گویی مانند انار فشرده فی النار می‌ماند، آبش گرفته می‌شود اما حتی یک لحظه با آن آب، جلوی سوختنش گرفته نمی‌شود.
کاش می‌دانستند تو بیشترین احترام را برای زندگی قائل بودی، هر گونه زیستن که نامش زندگی نیست. گاه برای زنده ماندن، می‌بایست خود زندگی را قربانی کنی تا زندگی همیشه بوی امید بدهد.
مجید دارد در نصف جهان، در نقش جهان، رکاب می‌زند، به جای تو که با طناب دار بالا رفته‌ای، به جای زنانی که با سطل ماست روسفید شده‌اند. ما عادت کرده‌ایم به نصف بودن توی این جهان، به نصف شدن از وسط، آری خیر الامور اوسطهاست. 
مجید دارد نفس نفس می‌زند، با این که تو فرمان کات و جان خویش را گرفته‌ای، با این که فرمانده فرمان شوت و جان بیش، گرفته است، راستی که چه لانگ شاتی از امید گرفته‌ای. می‌بینی قرآن را بالای نیزه برده‌اند، و سرها را با حجاب و سرنیزه‌ها را لخت می‌خواهند. چه کسی فکرش را می‌کرد که روزی قصه‌های مجید بیش از قصه‌های قرآن مجید، پوراحمد بیش از احمد، و مرگ بیش از زندگی، بوی امید می‌دهد. آی مرغ سحر ناله سر مکن، تنها بگو خالق شب یلدا تمام نمی‌شود، این شب یلداست که تمام می‌شود.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۴۲
i protester

یک گروه از نخبگان و سرمایه‌داران سر کار می‌آیند که نیازهای شما را برطرف ‌می‌کنند. نیازی به دموکراسی، آزادی، برابری نیست، آن‌‌ها تنها وقت را تلف می‌کنند. این همه واژه و واژن بیکار، چراغ کارخانه‌ها، صبحگاه سربازخانه‌ها را خاموش می‌کنند.  اگر منِ کارخانه‌دار برای شما نان بیاورم، شمای کارگر نیز نان‌آورِ خانه‌ی خویش خواهی بود. دستور نیامده است که مهندسان مثل کارگران، قبل از رفتن به دستشویی، دستان خویش را بشورند اما باید این فکر را از سرشان به در کنند که کارگران را بر ضد ما بشورانند چون اگر ما برویم شما نیز به جرم همکاری با ما، در غسالخانه‌ها شسته خواهید شد. و همه را باید دینی باشد برای مهار کردن سرطانِ هاری، برای رام شدن، آرام شدن، برای آب ریختن روی آتش خشم، تاب آوردن تا مرگ، دلخوش بودن به آینده، به آینده‌ی بعد از مرگ. می‌پرسید چه زمانی جای ما و شما عوضی‌ها عوض می‌شود؟ آن گاه که پیشرفت متوقف شود، روش‌های سرکوبمان به روز نشود. اما اشتباه نکنید بگذارید نام ما بالای آجرهای ساختمان‌ها باقی بماند تا نانتان آجر نشود، تا باقی بمانید تا دیار باقی. تمام نخبه‌ها فرار کرده‌اند تنها ما مانده‌ایم که جهاد کنیم، آیا انتظاری زیادی هست که شما نیز با حقوقتان جهاد نکاح کنید؟ به قراردادتان پایبند باشید، هر چه می‌خواهید در سلول‌هایتان داد بزنید، اما دادخواهی نکنید.
آقای مهمونی راست می‌گفت خواهر شما را می‌گیرند مثل مهمونی خدا، مثل روزه که می‌گیرند مثل روزه‌خوار که می‌گیرند. اما نه، مثل که نه، خواری روزه کجا و خواری خواهر شما کجا؟ برای اولی آه خدا می‌گیرد، دومی را به فال نیک می‌گیرند. 
آخر هر چه قدر زن خوارتر باشد این سرزمین را راحت‌تر می‌گیرند. ناشکری خدا را نکنید، دلتان بیشتر می‌گیرد. تیری از غیب می‌آید، نور چشمتان، مثل شیطان، یک چشمتان، می‌گیرد. اگر سرمایه‌دار باشید، خبری از این بگیر و ببندها، نیست. ماه خدا را روزه نمی‌گیرید، به جای آن افطاری می‌گیرید. آری به حکمت، دربِ توفیق بسته است و به رحمت، درب ثواب گشوده. چون خدا را شکر گفته‌اید، خدا را توی خانه‌اش، خانه‌ی خدا، بهشتِ پر آب،  عروسک‌ آبدار جایزه می‌گیرید. اما شما از این همه پیشرفت نخبگان، عبرت نمی‌گیرید. برای پایه حقوق کارگر، برای چهارپایه‌ی اعدام کارگر، ماتم می‌گیرید. شما تنها دنبال هرج و مرج هستید، حال آن که سرمایه‌دار با خودش نظم می‌آورد حقوق کارگر ساده را قبل از خشک شدن عرقش می‌دهد و حقوق کارگر جنسی را بعد از خشک شدن عرقش. آن‌گاه که شاهزاده، امامزاده و آقازاده از هشت صبح تا هشت شب عرق می‌ریزند شما به چه جراتی توی خیابان می‌ریزید و جلوی پیشرفت مملکت تاج و عمامه را می‌گیرید؟
سرمایه‌دار پول طناب دار را می‌دهد و در عوض ماه خدا را نمی‌گیرد. حکومت خدا، چشمان یک روی ماه را می‌گیرد و در عوض خدا، به وقت ماه گرفتگی، چشمانش را با چادر مشکی کعبه می‌گیرد. آخر مریم مقدس به حجاب مقدس اعتراض کرده است، چه حجابی مقدس‌تر از این حجاب که مهار تورم هست، که مهار فکر کردن به تورم هست. 
یک نفر دندان به جگر می‌گیرد و می‌گوید خیلی وقت هست که تاریخ دارد برای این دین وقت اضافه می‌گیرد اما چه سود که ناصرالدین شاه عمر ایران ما گرفته است و نمی‌گیرد.  
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۴۰
i protester

وقتی نمی‌توانی یقه‌ی آقا جان را بگیری باید بابت بیکاری‌ات، طلبکار آقا جون باشی و چه بهتر که خمار و متوهم نیز باشد تا اموال او راحت‌تر مصادره شود. آن آقا بالا سر آب را گل آلود کرده است و تو به این آقای تو سری خور، گیر می‌دهی که چرا در ظرف آب می‌شاشد؟ این که اخراج شده‌ای و حقوق نمی‌گیری از بی‌عرضگی خود توست و گر نه این همه آدم، از آب گل آلود ماهی، حق خود را می‌گیرند. هر کسی به نقض حقوق بشر اعتراض کند باید سرانجام به ترسو بودن خویش اعتراف کند. اشکال ندارد که ما به پدر دروغ بگوییم مهم آن هست که پدر به ما دروغ نگوید. اگر سرمایه‌داری به حکمت دری را به روی شما بست، به رحمت، درب مستراحی را به روی شما باز خواهد کرد. شانس همیشه در خانه‌ی آدم را نمی‌زند، عقلتان را به کار ‌اندازید. خواب و خرابِ اقتصاد خراب شوید. دنبال پول باد آورده بروید تا کاری راه اندازید، تا باد کلاهتان را نبرد، گور بابای کار و کارگر. اصلا کارگری که موقع کار، صدای کسی را نمی‌شنود همان بهتر که صدایش شنیده نشود. بازی بخورد. سرکوفت بخورد. پول توی بیزینس هست هر چه قدر هم فرو رفته باشی سرانجام پرواز می‌کنی. فرودگاه یک اشتباه لپی هست، هرگز به معنای فرود نیست.
بعد از آن همه شکست، لیلا خسته هست، برداران لیلا خسته هستند. کارگران، کارگردان، همه‌ی ما خسته هستیم. اگر چه کله‌مان پر ز باد اما زورمان به حرف‌های زور آقا بالا سر نمی‌رسد پس چه بهتر که در مستراح، خستگی‌، زور، بادِ سر، در کنیم. مثلا مثل اسماعیلِ داستان، توهم بزنیم که آقا جون همان آقا جان بود، با لایک، به شیطان، به ضحاک، سنگ بزنیم.  #برادران_لیلا
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۳۹
i protester

سین اول سوختن، سین دوم سوگواری، سین سوم سکوت، سین چهارم سرخوردگی، سین پنجم سر به هوا شدن، سین ششم سر به دار شدن، سین هفتم سردخانه، دلت گرم تمام رفیقات همین جا هستند، توی همین مسافرخانه. دارند به احترام کسانی که سکوت نکردند، یک دقیقه سکوت می‌کنند. یک دقیقه یعنی چه قدر؟ یعنی همان قدری که شبی را شب یلدا می‌کند. یعنی ثانیه‌ها همدست شده‌اند تا به تو شصت نشان بدهند. آری شما درست می‌گویید، دارند ما را لایک می‌کنند نه آن که نیت ناسزا می‌کنند. درست در لحظه‌ای که سال قبل، سال قبر، می‌میرد می‌گویند همه چیز نو شده است. نپرس با چه فرمولی؟ از چه مسیری؟ بگو چه معجزه‌ای، چه نوروزی، چه شب قدری، چه انقلابی‌، چه بیگ بنگی، چه بانگ الله اکبری، چه معراجی، راستی که چه لایک‌هایی می‌گیرد صنعت وراجی. همین اندازه تو را منگ می‌خواهند که لای منگنه نیز شاد باشی، نه شادی عمیق که به مبارزه‌ات ایمان داشته و ایستاده باشی یک شادی هرز و زهر گونه که مثلا به نامه‌ی شاه، به پایان خوش شاهنامه امیدوار، نشسته باشی. همه تلاش می‌کنند که تلاش کردن را سنگ بزنند‌. هورمون موفقیت ترشح کنند و نای ناامیدی را رنگ بزنند. دقت به چه درد می‌خورد آن گاه که قرار هست دقت بدهد؟ چرا خودت را خالی نمی‌کنی با نیمه‌ی پر لیوان ؟ یک شبه، از آه تو پایان شب سیاه، سپید می‌شود. ببین چه سینی دارد این سپیدی؟ بیا و به سپیدی برف باش، کبکی باش سر به زیر برف. سکوت کن تا یک سال بیشتر عمر کنی و تبریک بگویی یک سال دیگر نزدیک شدنت را به مرگ، به سکوت ابدی. می‌گویند ماه خدا فرا رسیده است، اما آغاز و پایانش را کسی تعیین می‌کند که هر سالِ خدا را نام می‌دهد. سکوت کن به وقت شنیدن آیات خدا، به وقت سخنان آیتِ خدا. نگاه کن دینی که با اقرا و بخوان شروع شد، چگونه با و به سکوت ختم شد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۴۳
i protester