اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب

۸ مطلب در تیر ۱۴۰۱ ثبت شده است

می‌گویند زنان محجبه حق ندارند در کمپین مخالفت با حجاب اجباری شرکت کنند، می‌بینی در این سرزمین، حقِ اعتراض کردن، هم انحصاری‌ست؟ یعنی مردان هم نمی‌توانند به دفاع از حقوق زنان بپردازند و یا زنان و مردان به دفاع از حقوق دگرباش‌ها و یا فارس‌ها به دفاع از حقوق قومیت‌ها و یا شیعیان به دفاع از حقوق بهاییان. می‌بینی حکومتی خودکامه چگونه مخالفان خود را خودکامه، تربیت می‌کند؟ اینگار نه حکومت و نه مخالفان حکومت، نمی‌خواهند من و تو، ما بشویم. هر که با ما همراهی می‌کند، نیز، قطع نخاع می‌کنیم. اینگار برای همه روی سر ما مهم هست نه توی سر ما. و چه تصور باطلی‌ست که گمان می‌کنند حکومت، به خواست زنان محجبه، از برای به انحراف کشاندن اعتراضات، احترام خواهد گذاشت و پیروزی به نام ایشان ثبت خواهد شد. اگر تنها ملاک، محجبه بودن بود، که رییس سازمان مجاهدین خلق، رییس‌جمهور ایران شده بود. این چه افکار ریاکارپروری‌ست که در سر می‌پروارانیم؟ فرادی آزادی هم، هر که تا دیروز چادری بوده است حجاب از سر بر می‌دارد تا در حکومت بعد استخدام شود، هنوز حجاب و ظاهر برای ما، تعیین تکلیف خواهد کرد.
به قول حافظ
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۱ ، ۲۳:۲۷
i protester

می‌بینی برخوردِ حکومت با مردم و مردم با حکومت، چه قدر فرق دارد؟ گشت ارشاد، سوار می‌کند و مردمِ ستم‌دیده‌ی عصر بیداد، پیاده می‌کنند. اتوبوسِ حجاب اجباری دارد به خطِ آخر، به آخرِ خط می‌رسد. آخرِ این قصه، آن آمری که فرمانِ ایست می‌دهد در ایستگاه، پیاده می‌شود. هر چه قدر هم اسلحه‌اش، دوربینش را بیرون می‌کشد، سر نترسی هست که بگوید بزن، بزن، بگیر، بگیر. آن حجاب را اگر اعتقادی بود حالا دیگر نیست که اگر بود حتما می‌گفت من هم خدایی دارم نه آن که هم‌چون ابرهه بگوید من هم سپاهی دارم. زنانی که به اختیار، حجاب را برگزیده‌اند، آب پاکی را روی دست حکومت می‌ریزند، برای پاک زیستن، همدست حکومت نمی‌شوند. یک نفر زیر لب می‌گوید: سرانجام جان حکومت توسط همین اسب‌های تروا، اسب‌های تروجان گرفته خواهد شد.
نمی‌دانم دانشجویان ستاره‌داری که این سال‌ها از اتوبوس دانشگاه اخراج شده‌اند چه حالی دارند؟ چرا باید کسی که همه چیزش را بخشیده است به فکر گرفتن، انتقام گرفتن باشد؟ خبر می‌آید حکومت، سواره را پیاده کرده است تا از حالِ پیاده، پیاده نظامِ نظام، خبردار شود.  می‌بینی تو هنوز در فکر آنی که آیا انتقام گرفتن، کاری اخلاقی‌ست؟ و آن‌ها سپیده دم نشده، دم مسیحایی سپیده را گرفته‌اند. در روز عید غدیر، در روز عفوِ سلطان، در حقِ مجرمان، سقفِ زندان، سرپناهش می‌شود به جبرانِ کلاهی که اجازه نداده بر سرش برود. 
آن بیرون، حکومت با مهدیه‌ی تهران ارضا نشده، مکان را تغییر داده، در پارتی ده کیلومتری، میدان ولی‌عصر را بند و ولی عصر را به بند آورده است. با هزار و صد سال کم آوردن در برابر سلطنت قبل، جشن‌های هزار و چهارصد ساله برگزار می‌کند. نباید کسی صدای سکوت بیست و پنج ساله‌ی علی را به خاطر مردم، بشنود. شیعه‌ی تنها، تنها غدیر می‌شناسد، و غدیر یعنی انتخاباتِ فرمایشی. اصلا مردم برای بیعت آفریده شده‌اند و نه رای دادن. دست تنها یک نفر بالا می‌رود، همان دستی که دست خدا بر سر ماست. چه می‌گویم؟ دست تمام مردم را نیز باید بالا برود، چرا که اسیر شده‌اند. داستان ما کوتاه هست. یک نفر فرمانده را نافرمانی می‌کند. دست، کنار شقیقه نمی‌برد. سلام نمی‌دهد. اختیار موی سر خویش، اختیار یک موجود غیر زنده را طلب می‌کند.‌آتش به اختیارها از زنده بودنِ وجود او، از یک موجود زنده، به هراس می‌افتند. آب‌ها از آسیاب نیفتاده، در زندان، آب خنکش می‌دهند.  
مادری وسطِ میدان، جلوی ماشین گشت ارشاد فریاد می‌زند: دخترم را نبرید، دخترم مریضه. چه می‌گوید؟ مگر حکومت یزید هست که به زنان و بیماران رحم کند؟ به تصویر آن مادر نگاه کنید تو گویی سیزیف‌دارد یک سنگ یک سنگ‌دل را از کوهی بالا می‌برد. تو گویی یک زن نمی‌خواهد مردان میدان، حکومت نَر سلطان، این همه سقوط کنند. مادری که بیرون افتاده است از ماشین سرکوب، به تلافی آن سرکوبگری که از ماشین بیرون افتاده بود.
#سپیده_رشنو #گشت_ارشاد
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۱ ، ۰۰:۴۰
i protester

وریا می‌نویسد، وحید خوانده می‌شود. آقای جوان، خاطرات جوانی ما را ورق می‌زنید؟ میرحسین می‌نویسند، احمدی‌نژاد خوانده می‌شود؟ نامِ بازی، اسم فامیل هست اما جرات ندارید نام ببرید؟ شاید بهتر باشد که نامش را فامیل بازی بگذارید، به احترام سیاستِ برنامه، شما گاو و ما گوساله. اما جنابِ رامبد، خوب گوش کنید این سیستم شما را هم، روزی، کنار خواهد زد، سنگ قبری روی شما خواهد زد. با این فرق که وریا کنار مردم‌ایران ماند و سنگ مردم ایران را به سینه زد اما شما تنها عبارتِ مردم ایران را لب زدید و به سنگ‌هایی که این مردم، به شکم بسته بودند، لبخند زدید. اگر چه هنوز برای برگشتن دیر نیست، ما مردمی فراموشکاریم، هم چنان که از اکبر هاشمی چسبیده به صندلی قدرت و علی دایی هرگز نچسبیده به نیمکت، برای خود قهرمانِ مردمی ساختیم، تنها بابت یک قدم برداشتن و برگشتن به سوی مردم.
#وریا_غفوری
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۱ ، ۰۰:۳۴
i protester

در مذهب ما خوردن خون، حرام هست اما خوردنِ خون جگر نه. سرخ کردنِ لب، حرام هست اما سرخ کردن چشم، نه. خراب کردن مسجد حرام هست اما خراب کردن خانه‌ی مردم نه. صدای زن حرام هست اما صدای نکره و نعره‌زن، نه. نگاه کردن به گردن نامحرم حرام هست اما تماشای طناب دارِ دور گردن، نه. به شراب نشستن و گرفتن آب انگور حرام هست اما به گِل نشستن و گرفتن آب هامون، نه. نزدیکی به درخت سیب و کشف جاذبه حرام هست اما باغات سیبِ ارومیه و کشفِ دستی که نمک دارد، نه. بیرون گذاشتن موی سر، حرام هست اما کلاه گذاشتن، بر سر، نه. جان گفتن حرام هست اما جان گرفتن نه. دست زدن به قرآن، بدون وضو، حرام هست اما دست را زدن و دست بردن در قرآن، با وضو، نه. عریانیِ تن حرام هست اما پابرهنگی هزاران تن، نه. زیردستان را رقص و قصر حرام هست اما آلتِ دست و تهی‌دست بودن نه. هر آن چه هست بودن حرام هست اما نقاب، نفاق، حجاب نه. دست و روبوسی زنان و مردان حرام هست اما دست‌بوسی سلطانِ صاحبقران، صاحبِ قرآن، نه. طلا برای مردان حرام هست اما برای شاهِ خراسان نه. لا اکراه فی الدین حرام هست اما حرمسرای ناصرالدین، نه. عروسی در شب قدر حرام هست اما با علی بر فرقِ علی زدن، علی را با علی، بی فرق کردن، جمعیتِ امام علی را متفرق کردن، نه.
با تلسکوپ، چهارده میلیارد سال قبل را جلوی چشمان خویش می‌بینیم و با دینِ خود، تنها چهارده قرنِ قبل را، پس چگونه علم را عامل پیشرفت و دین را عامل عقب‌ماندگی می‌دانیم؟ در مذهب ما، دانش حرام هست اما از چین نه.
به راستی این مذهبِ حرام هست یا این مذهب، حرام هست؟
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۱ ، ۰۰:۴۶
i protester

از حمله به کوی دانشگاه، بیست و سه سال گذشته است، تو گویی ما را پیامبری بوده است که رسالتش ختم دهان‌ها، چشم‌ها، گوش‌ها، آفرینش لال‌ها، دلال‌ها، لوس‌ها، چابلوس‌ها بوده باشد. از خواندن روزنامه‌ی سلام رسیده‌ایم به هر روز خواندن سلام فرمانده. از رییس جمهورِ عمامه سیاه که پشت دانشجویان را خالی می‌کرد رسیده‌ایم به رییس‌جمهورِ عمامه سیاه که پشت زنان، کارگران، پرستاران، معلمان، کشاورزان، رانندگان، بازنشستگان را تا هفت پشت، داغ می‌زند. می‌بینی تاج‌زاده را به زندان می‌برند تا آقازاده، در فضای بازِ سیاسی، در فضای گشاد و شاد سیاسی در داخل، تاجگذاری کنند و شاهزاده در خارج. اپوزیسیون و پوزیسیون، وسط گرمای تابستان، لذت می‌برند از آب خنک، خوردنِ یک انسان. این همان تابستانی‌ست که روح الامینیِ دستگیر شده در هجده تیر هشتاد و هشت، در کهریزک جان می‌دهد و روح‌اللهی دستگیر شده در سرزمین عتبات عالیات، در ده تیر نود و نه، حکم اعدام می‌گیرد. می‌بینی می‌توان آقازاده بود و به جای تاج و تاراج، سر سبز داشت، به جای گرفتنِ بودجه‌از ستاد بازسازی عتبات عالیات، سری بالای سرنیزه‌ی یزید داشت. ای قوم به حج رفته، روح امین، روح خدا، دقیقا همین جاست، مویِ سر ز چه رو می‌تراشید که توی سر باید تراشید.
#مصطفی_تاج‌زاده #محسن_روح‌الامینی #روح_الله_زم #هجده_تیر
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۱ ، ۰۰:۴۸
i protester

نترس، این‌ جا بیش از دلسرد شدن آدم‌ها نگرانِ سرد شدنِ چایی آدم‌ها هستند. منتظِر قدوم گل نرگس و اسلام ناب محمدی هستند، حال آن که نرگس محمدی را لِه می‌کنند. بعد از آن همه بگو مرگ بر شاه، قرار هست شاه، پناهشان بدهد، شاه چراغ، دینشان را نجات بدهد. دیگر هیچ طفل سیزده ساله‌ای رهبرشان نیست، تمامِ رهبران سیزده ساله را دستگیر کرده‌اند. از زندگی داخل لوله‌های فاضلاب حومه‌ی اصفهان تا پناهندگانی که سوئد به پای اردوغان می‌ریزد، کلونِ در زندگی را انداخته‌اند. آرش کمانگیر، مَشک عباس را نشانه می‌رود، خدای سال شصت، انگشت شصت نشان می‌دهد. خبر آمده در کنکور سراسری تقلب شده است، از تقلب سراسری در انتخابات چه خبر؟ می‌گویند انسان، موجود پیچیده‌ای هست، آقای نیچه! منظورشان پوچی پیچیده بر هیچه؟ آن قدر آرمان را برایمان، به کشتن دادن انسان‌ها، تعریف کرده‌اند که انسان‌ها از ترسِ آن ابر واژه، آرمانِ انسان بودن را نیز، پشتِ گوش انداخته‌اند. نگاه کن تا انسانی می‌بینند زیر لب برایش دست می‌زنند اما حاضر نیستند به هیچ آرمانی دست بزنند، چه رسد به لب گرفتن از آن آرمان.
زندگی مردم، به زیر تانکِ خط فقر، به تار مویی بند هست، ایضا زندگی کاسبان و پاسبان دین، به تار موی یک زن. اگر چه انفجار نور، چراغ قوه داده است دست بازجوها اما در تابستان، در زمستان، در خوزستان، در مرز، در مرکز، چشم، چشم را نمی‌بیند، هوای شهرهای ایران، برای هزارمین بار با غبار، چشم و هم‌چشمی می‌کنند. گویند کار شاه، شاهنامه، شاهکارِ شاهنشاهِ با عمامه، به آخر رسیده است و همه چشم به انتظارِ آخرش خوش هست، نشسته‌اند. آی اسفندیارِ چشم بسته، سرت را زیر آبِ مجانیِ دارالمجانین کرده‌اند. آبی که قطع هست و گِل نمی‌شود، سهراب‌، خلع سلاح می‌شود. وزارت بهداشت با بودجه‌ی نوش دارو، اسید خریده است، نماز باران اسیدی، ترتیب دیده است. محیط زیست ما را مساحتی نیست. با این حجمِ انبوه اندوه، عده‌ای یادشان رفته است تا خرخره به رکوع سلطان فرو رفته‌اند، هنوز نگرانند که نکند جوراب‌هایشان تا به تا باشد. راستی نباید شکرگزار چشم پاکیِ ستاد امر به معروف باشیم؟ حواسشان به سر مردم هست نه پای مردم. موی برهنه اشعه دارد و پای برهنه، خاطره‌ی مغناطیسِ پیاده‌روی اربعین. زنده باد حجابِ کارکنان. زنده باد پابرهنگان. 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۰۱ ، ۰۰:۴۵
i protester

رییسی لاوروف

می‌گویند این تصویر نماد عزت ملی و به نوعی تعظیم روسیه در برابر قدرت ایران هست. اما دستان وزیر امور خارجه‌ی روسیه به مانند دستان مگسی می‌ماند گردِ شیرینی، شیرینی عقل. وزیر امور خارجه‌ی ایران نیز در این قاب نیست، به دنبال تامین منافع روسیه هست، به دنبالِ کوتاه آمدن، دامن از دست رفتن، دست به دامن شدن، به دنبال تامین دامنِ کوتاهِ سخنگوی وزیر امور خارجه‌ی روسیه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۱ ، ۰۰:۵۸
i protester

چه کسی می‌گوید ما اهل شادی نیستیم؟ ما اهل دست زدندیم. دستِ دزدان را می‌زنیم. یک لحظه مرور کنید، آن که دزدی می‌کند، یعنی دستش به دهانش نرسیده، پس مشکلِ ذاتی خود اوست نه مایی که دستش را کوتاه می‌کنیم. اصلا آن که سواد ندارد باید انگشت بزند دیگر. و چه کسی بی‌سوادتر از ما که استادمان شش کلاس، سواد داشته است؟ اصلا ما را چه به انگشتان شما و سوراخِ صندوق‌های رای؟ بله را سال پنجاه و هفت گفته‌اید و به عقد ما در آمده‌اید. برای انگشتر سلطان، دست و پا بشکنید نه برای انگشتان یک انسان. تار و مارتان می‌کنیم، سه تارتان را می‌شکنیم، انگشتانتان را می‌بریم اگر ساز مخالف بزنید. امنیت، خط قرمز ماست، امنیتِ راهزنان و برادران قاچاقچی. نباید در صنف ما، دست، زیاد شود. خداوند در قرآن می‌گوید: وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ، سقف، یک ذره هست، دزدی بیشتر از آن، عقوبتی ندارد. اصلا از نامش پیداست بیت المال، یعنی مالِ بیت. ما در این قمار دنیا، با دین، این دست را خوب آورده‌ایم، ما دستِ برتریم، تَبَت یدا، بریده باد دستِ قلم به دستِ سرخورده، زنده باد دست خدا بر سر ما.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۱ ، ۰۰:۵۶
i protester