اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

نه در بندِ قدرت، نه ثروت، نه شهرت، نه شهوت، بی هیچ نیازی، راز و نیازی، آزادِ آزاد اما آخر چه سود که این همه، در زندان‌های تو در تو، بدون زبانِ بی پروا که تعریف کند، به دقت، مو به مو. بدون وقتِ هواخوری، زمین خوردن، تک خوری. بدون درنگی برای اندیشیدن و فهمیدن، وقفِ وقتِ تلف شده، شدن. نه در هوس شادی بی سبب که تنها خواستن رنجِ قلیل‌تر، رقیق‌تر، اما فزونی رنج ثقیل، رنجی که فهمیده نشود، فهمیده نشوی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۲ ، ۰۰:۲۵
i protester

از سقف خانه‌مان دارد آب چکه می‌کند، از عین، شاهد می‌آورند که در این سرزمین، بی آبی نیست. این چنین عالم را تفسیر می‌کنند و عین خیالشان نیست‌. با همین جهل، در همه چیز دخالت می‌کنند و خود را علامه‌ی دهر می‌دانند‌. تمامیت خواهند، تمام ساعات و ساحات زندگی تو را سرک می‌کشند، مبادا سر باز بزنی از سرسپردگی. نمی‌خواهند فکر رهایی از سلطه، نطفه‌ای ببندد، توی سرت‌. آن جنین، خائن و حرام زاده محسوب می‌شود، حسابش جداست از جنین‌های دیگر. تو مادر نیستی که بهشت را زیر پایت نقاشی، بکشند، چهارپایه از زیر پایت، بیرون، می‌کِشند.
مگر این حکومت داغون، حکومت فرعون هست که نوزاد بُکشند؟ بچه در شکم داری، چرا شیعه، انتظار فرج و انتقام مادر، از تو، با تو، نَکِشد؟ حق نداری جنینت را بیندازی، حقِ نخواستن، حقِ نتوانستن، هیچ کدام. نه در وطنت و نه بر تنت، حق رای نداری. خواستنِ ما عین توانستن توست. حتی اجازه‌ی غربالگری هم به تو نمی‌دهیم، ما به تمام جنین‌ها، آزادی و برابری می‌دهیم. باید بزرگش کنی، از جنینی تا جوانی، مدام برایش عرق جبین بریزی. آن گاه، درست در لحظه‌ای که یک دسته گل به جامعه تحویل دادی، ما دسته گل به آب می‌‌دهیم. تو روزی جنینت را سِقط نکرده‌ای تا ما روزی جوانت را با سقوط  آشنا کرده باشیم. تو او را نینداخته‌ای تا ما او را بیندازیم روی زمین، از پا، از ارتفاع، از هزار پا، از پای خودش، نه پای تو. ما تیر می‌اندازیم، به قلبِ او، به قلبِ تو، نیز. اصلا جشنِ با یک تیر دو نشان، راه می‌اندازیم. باید تاسف خورد که اندازه‌ی ما، تا کلاس پنجم، هم، نخوانده‌اید. بروید شاهنامه بخوانید، ضحاک، مغز جوان می‌خورد، مغز جنین به چه دردش می‌خورد؟
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۰۲ ، ۰۰:۲۳
i protester

صدای خون می‌آید، گویی کاسه‌ی چشمم چاه زمزم شده باشد، گاه مردم را می‌زنند گاه مردمک را. رییس جمهور اوکراین می‌گوید، چشمم را بر روی ستم رژیم، بسته‌ام، او چه می‌داند که ستم رژیم، چشمم را بسته است؟
سرم را تراشیده‌ام تا مرز، به وقتِ لب گرفتن، آزار نبیند. یک قدم این طرف‌تر، تنها، همان قدم، آن طرف‌تر، تنها. این جا کسی اذانِ زن، زندگی، آزادی نمی‌گوید، می‌گویند خدمت می‌خواهد مرا مرد کند. هم‌چنان که همسایه نیز می‌خواهد خانه‌ و مکتب‌خانه‌اش را به نام مرد کند. دارند تعارف می‌زنند: الجار ثم الدار، اگر همسایه تیر نزند، در خانه، دار می‌زنند. دروغ می‌گویند که برای ترک وطن، حتما باید خدمتت را تمام کرده باشی، من این سرزمین، این زمین را ترک گفته‌ام بی آن که تمام کرده باشم. آقای زلنسکی تبریک می‌گوید که منِ همدست اهریمن، تمام کرده است. برایش فرقی ندارد شرق ایران و یا شرق اوکراین، می‌گوید نشان به آن نشان که لباس رزم بر تن کرده باشم.
دیدی در غرب هم، عقل به چشم می‌شود؟ آخر چگونه باور کنند که دو چشم، سرتر نیست از آن که همه را با یک چشم، نگاه می‌کند؟ حکم می‌آورند که سر در گریبان خویش فرو کنید از شرم، مثلِ حجاب، کِرم از خود شماست نه از آن مرد‌ و حکومت شَر.
در این جغرافیای ناکامی که حتی از اعدامی هم کام می‌گیرند و هر هفت خطی بعد از نوشیدن جامِ زهرِ شصت و هفت، برای یک کام و گامِ انقلابی بیشتر، از دست خط امام، وام می‌گیرد، دیگر چه عجب که بگویند چشم مرد نمی‌تواند به زمین بیوفتد، دلِ مرد نباید به گناه بیوفتد، تنِ زن نباید از دهان بیوفتد، موی زن نباید از دایره‌ی قسمت، بیرون بیوفتد. آری چشمان ما در خزان، در آبان، در اصفهان، در خیابان، روی زمین افتاده بودند، اما این به چشمِ چشم آبی‌ها، اون ور آبی‌ها نمی‌آمد. آن‌ها به دنبال آزادی نورچشمی‌های خود بودند، چِشم در برابر چِشم، چَشم در برابر چَشم. و در این قصاص، حیات و حیاط خلوتی هست برای مرگ، برای خلوت کردنِ ایران از مردم، برای خلوت کردن، با تن مردم ایران.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۲ ، ۰۳:۰۷
i protester

این روزها آدم‌ها دو دسته‌اند یا بالا خانه‌شان را اجاره می‌دهند یا پشت بام خانه‌شان را. اما سال‌ها قبل، روزگار این همه تلخ‌تر از زهر نبود:
کارگری، عزمش را جزم، پس‌اندازش را جمع، صف وامش را شبانه‌روزی کرده است تا خانه‌ای بخرد. می‌گویند صد تومان و او هنوز پنج تومان کم دارد. فروشنده نیز از قرار، کارمندی‌ست که می‌خواهد کیفیت زندگی‌‌اش را تغییر بدهد، خانه‌ای بخرد به قیمت دویست تومان، او نیز پنج تومان کم دارد. قرارها همین گونه، بی‌قرار ادامه پیدا می‌کنند تا رسیدن به سرمایه‌داری که نمی‌خواهد چیزی بخرد. از شیر مرغ تا جون آدمیزاد را پیشاپیش خریده است. همه در برابر او خم و راست می‌شوند تا چه بسا، یکی از خانه‌ها‌ی خالی‌اش را پنج تومان ارزان‌تر بفروشد. اما حرصِ او، لنگ پنج تومانِ بیشتر هست. عرقش را در لیوان می‌ریزد و برای سلامتی خود و آینده‌اش، آتش به مالش نمی‌زند، جامش را به جام سرمایه‌دار دیگری می‌زند.
داستان ما به سر می‌رسد، آن کارگر ابتدای داستان را تحقیر می‌کند که چرا لنگ پنج تومان هست؟ برای کسی هم مهم نیست که او عرقش را کجا ریخته است و پیش چند نفر خم و راست شده است. کسی از خانه‌ی خالی مالیات نمی‌گیرد تا چرخه‌ی بازار آزاد شکل بگیرد. آبانی می‌شود تا کارگر در خیابانی، خانه‌اش را عوض کند. کارگری که بالا خانه‌اش را اجاره داده بود، به خانه‌ی ابدی می‌رود. 
تورمی دیگر رخ می‌دهد و آن که می‌خواست کیفیت زندگی‌اش تغییر کند، به خواسته‌اش می‌رسد. حالا پنجاه تومن کم دارد. آخر شب، سر به بیابان و یک پستِ اعتراضی می‌گذارد. به جای آن که خانه‌اش را بگیرند، خودش را در خانه‌اش می‌گیرند. ارزش خانه‌، آن قدرها نیست که آن را به عنوان وثیقه بگیرند. او را هم به خانه‌ی جدیدش، به ندامت‌گاه، به بازداشتگاه، می‌برند.
صدا و سیما، آن سرمایه‌دار را از طریق گیرنده‌های تلویزیون، به عنوان کارآفرین، به خانه‌های خالی مردم می‌برد. راست می‌گویند دستگاه سرکوب، از قاضی و زندان‌بان بگیر تا تک تیرانداز و کارخانه‌ی ساچمه‌ساز، کار خویش را مدیون او هستند. به او آفرین می‌گویند و به پاس زحماتش، از پرداخت مالیات، بیشتر، معاف می‌شود. مجری برنامه خدا را شکر می‌کند بابت داشتن چنین هم‌وطنانی که خاک ایران را ترک نکرده‌اند‌. خاکی که مردمش را داخل آن فرو کرده‌اند و خدایی که صاحب کعبه، صاحب خانه‌ی خالی‌ست و به کسی، توی دنیا، روز الکی، روزی الکی، مالیات الکی نمی‌دهد.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۰۲ ، ۰۳:۰۵
i protester