اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی

۱۱ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

سلاطین بر سر دار می‌روند و سرداران بر جای‌ سلاطین می‌نشینند. طولانی‌ترین شب سال برای تو طولانی‌ترین شب عمرت شد. تو دیگر روز و روزگار را نخواهی دید. حتی فرصت آن را نخواهی داشت که صدا و سیمایت را از صدا و سیمایشان ببینی. تو به خواب ابدی فرو رفتی و ما به خواب زمستانی. این روزها در عوض نفتی که نمی‌توانیم صادر کنیم، حکم اعدام صادر می‌کنیم و چه قدر بوی نفت می‌دهد اعدام سلطان قیر. از قطع کردن دست دزد به بریدن سر رسیده‌ ایم، با این همه ترقی از سر به کف رسیده ایم. می‌گویند‌ دستی که رشوه می‌دهد،باید قطع کنند اما نمی‌گویند چرا دستی که رشوه می‌گیرد، مدح می‌کنند؟در خبر آمد یک مفسد فی‌الارض اعدام شد، جا و دست مفسدان در زمین بازتر شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۰:۵۳
i protester

کارگری که نان به خانه نبرد، همان به که دیگر به خانه نرود. از ترس آن که دیگر در خانه کسی شما را تحویل نگیرد، ما در ندامتخانه را به روی شما باز کرده‌ایم، با مراجع ذی صلاح شما را تحویل می‌گیریم. باید بررسی شود اصلا شما صلاحیت ورود به خانه‌ی ملت را دارید؟ شما این همه ماه بد‌ سرپرست بوده‌اید، حقوق نگرفته‌اید و زندگی‌ کرده اید. از در درآمدید، بی آن که درآمدی داشته باشید. پیش خودتان گمان کردید این همه سال چند شیفت کار کرده‌اید و ما نخواسته‌ایم مزدتان را بدهیم اما تقصیر خودتان بود چون آفتاب ندیده‌اید، عرقتان خشک نمی‌شد. ای کارگر زندانی، کاش لااقل اندکی بددهان بودی، تا در مجلس تکرار همراه با رییس تکراری ما طالب عرض ادب خدمت ساحتت بودیم‌.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۰:۵۰
i protester

آزادی در قانون اساسی پس از انقلاب، در یک جامعه‌ی مدنی نحیف مثل هندوانه‌ی شب یلدا می‌ماند، به دنبالش می‌گردند، برایش دست و پا می شکنند، پیدایش نیز می‌کنند، در نهایت هست اما فصلش نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۷ ، ۰۰:۴۷
i protester

شانس یک اتفاق ساده است که می‌تونه هرگز رخ نده، هر چه قدر بیشتر شانس بیاری شایستگی‌ات کمتر قابل اثبات خواهد بود. اگه شانس بیاری و شانس هیچ وقت در خونه ات را نزنه، اون وقت هیچ چیزی تو‌ی زندگی ات شانسی درست نمی‌شه و چه آرامشی میده بدون رخصت شانس، تمام آن چیزهایی که درست کردی بتونی تکرار کنی. تنها کسانی منتظر جفت گیری با حضرت شانس باقی می‌مانند که هم خودشان کور هستند هم اجاقشان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۷ ، ۰۰:۴۶
i protester

خانم شجری زاده! کاش همراه با روسری این فکر را نیز از سر خویش بر می‌‌داشتید که دولت ها و پارلمان‌ها بیش از منافع ملت خویش، به فکر منافع دیگر ملت‌ها هستند. البته که این تفکر نتیجه تنفس در هوای جمهوری اسلامیست که هیچ گاه به فکر منافع ملت خویش نبوده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۷ ، ۰۰:۴۴
i protester

می‌شد دلال و فاقد استدلال بود،راحت خورد و خوابید، پول در آورد، پول داد، بعد از هشت سال بی قانونی،به شکل قانونی معافیت گرفت، می‌شد سرباز وظیفه به دنیا نیامده باشی. می‌شد اهل تبعیت،دو تابعیتی باشی، اصلا ایران به دنیا نیامده باشی. می‌‌شد اسلحه را تنها در تربیون نماز جمعه به دست بگیری و تروریست‌ها را نفرین کنی. می‌شد طلبه، سرباز امام زمان بود و سربازی نرفت. می‌شد یک بار هم گلستان، خوزستان، کردستان،  سیستان‌و‌بلوچستان نرفته باشی و هشتک ساز خوبی شده باشی. می‌شد اصلا تروریست بود و محرومیت و درد فرزندت را با محروم کردن دیگران از زندگی،با درد فرزند پاسخ دهی. می‌شد زنده‌ات بیشتر از مرده‌ات به درد رسانه‌های آن سوی آب بخورد. می‌شد زندگی برایت این همه آب نخورد. نمی‌شد؟

#چابهار #داریوش_رنجبر #ناصر_درزاده


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۷ ، ۰۱:۱۲
i protester

نوعی از مهاجرت، از وطن رفتن آن است که بزنی با صدای خون ساز بزنی، رگ هایت را می گویم با یک دست، دست دیگر را بزنی،هی بزنی،دست بزنی، گیج نزنی. آی ای زندان بان آزادی خواه! درب های زندان را باز، خودت را به خواب بزنی،قطره های خونت که آزاد شدند،توی این خون بازی،در این شطرنج نارنج وجودت،در این قیام مسلحانه، شاه،شاه رگ را هم بزنی.قلبت دارد تند تند می زند.هنوز نمی دانی کجای این دنیا این ساز دهنی دست مالی شده را بزنی؟شاید در سرویس بهداشتی یک پارک خودت را پارک کنی،حال مکان عمومی را این بار با بوی خون به هم بزنی.اما این بار هم جر می زنند،ضد حال می زنند،فرشته ای بال و پر،دست و پا می زند،او مدام درب می زند،زنگ می زند،سر می زند که چرا این همه بر سر قرار دیر کرده ای؟اگر قرار بر ایستادن است چرا به کشتن خویش نشسته ای؟چرا به جای سر، دست می زنی؟دوباره سر می زند افق،آفتاب می زند،از مهر خاوران بر زخم های تو یک فروغ دیده،یک فرشته بوسه می زند.آنان که از کنار تو عبور می کنند،آنان که تو را مرور می کنند،گویند لابد چیزی زده است اسم ترانه ات را می گذارند خودزنی و‌نه خودکشی.راست می گویند اما نمی دانند آن چیز خودت هستی.تنها چیزی که به داد آدمی می رسد خود آدمیست،اگر کم آوردی خودزنی مکن،اندکی از خودت به خودت بزن.همیشه فرشته زود سر نمی رسد، گاه نوبت کلاغ می شود ای قابیل بی دست و پا.

#خودزنی #مهاجرت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۷ ، ۰۱:۱۰
i protester

همه جا دوربین هست، حتی درون اندرونی‌ها. می‌گویند‌‌ شما راحت باشید، ما نگاهتان نمی‌کنیم، ما هیچ وقت شما را نگاه نکرده ایم، شما نامحرمید، لخت هم که شوید با هیچ برگ روزنامه ای پوششتان نمی دهیم. هر چه قدر دلتان می خواهد پشت چراغ قرمز، بوق بزنید، ما شما را به اندازه ی بوق هم حساب نمی‌کنیم. بوق آغاز به کار کارخانه ی نیشکر هفت تپه به صدا درآمده،به جای صدای اسماعیل بخشی، صدای بوق شنیده می‌شود، همگی زیر لب می‌گویند بوقم تو را فراموش‌. اما نه، حتما از بیت سفارشش را کرده اند، آخر او مشمول بازنشستگی نخواهد شد و چه قدر برایش خوب شده است که به اندازه ی بازنشسته‌ها حقوق نمی‌گیرد. فرهادها دارند آب می شوند،هواشناسی اعلام کرده است امسال مشکل کمبود آب نخواهیم داشت.اصلا کسی جواب نمی دهد که رژیم آن ها را گرفته است یا آن ها رژیم را؟ پشت واژه ی شیک تفکیک قوا، دولت مشکلات خودش را دارد،چرا نمی‌‌فهمید تحریم است؟راست می گویند اصلا چون نمی فهمیم تحریم است. اموال دولتی مال بیت،بیت المال است، دولت دست در جیب مردم، کمک کنید دزدان محترم آبرودار هستند. امسال روز دانشجو تعطیل شده است، خواست مسئولین تامین، روح حکومت قبلی نیز شاد شده است.دیو رفت،آفتاب آمد، دیگر سه قطره خون بر زمین نمی ریزد، خون دماغ می شویم.

#اسماعیل_بخشی #فرهاد_میثمی #روز_دانشجو


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۷ ، ۰۱:۰۹
i protester

آری وقت کافی برای رسیدگی و سر زدن که نه، برایک سر بریدن و سر زدن نداشته اند. این منطقه از کره ی خاکی منطقه ی آزاد محافظ هاست.

#مرتضی_بانک #منطقه_آزاد #محافظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۷ ، ۰۱:۰۷
i protester

از یک سالی به بعد برای یک آدم‌مهاجر،وطن حکم همان والدین بد سرپرست معتاد و الکی را پیدا می کند که اگر چه از دست آن ها رها شده است اما حالا می خواهد باشند، سایه شان بالای سرش باشد، خاکش زیر پایش باشد. می گویند کجا می خواهید برگردید؟ این جا همه دارند فرار می کنند. اگر ممنوع الخروج ها درد ممنوع الورودها را نفهمند، چه کسی می خواهد بفهمد؟ لااقل به اندازه ی تابلوهای ورود ممنوع باید درد آزادی را فهمید.مشکل آن جاست اگر از همین فردا قانون گذارند نوشیدن آب از بطری حرام است، سر و کله ی عده ای ذوق زده پیدا می شود که آخ جان ما قبل از این قانون هم، آب نوش جان کردنمان با لیوان بود. این طور می شود که نیمی از جامعه اجازه ی ورود به ورزشگاه ها را پیدا نمی کنند و بخشی از جامعه اجازه ی ورود به فرودگاه ها را. با این حجم از نفهمیدن نیازی نیست سر به بیابان بگذاشت باید سرت را بر سر ایوان بگذاری و بخواهی تو را به جای گوسفندان قربانی کنند. ما مرگ را دوست می داریم، درست است که اگر نبود هیچ مظلومی کشته نمی شد اما خب هیچ ظالمی هم نمی مرد. این نهایت هم نوع دوستی ماست.ما مرگ را هم به احترام زورگوها دوست داریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۷ ، ۰۱:۰۶
i protester