اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

در سرزمینی که روز و شبش، زور و شب بود، مشخص نبود طولانی ترین شب سال را با چه چیزی گز می کنند؟ اما به هر حال از سیمای شهر مشخص بود که گزمه ها اجازه داده اند مردم شهر جشن بگیرند و از بگیر و ببند خبری نبودشاید مفهوم طولانی ترین را دختری می فهمید که تنش قوت غالب هم وطنش، یا سرباز صفری که سهمش از تمام برج های عالم یک عدد برجک، یا کارتن خوابی که چشمانش خسته از این همه کارتن دیدن، یا کارگری که در قرعه کشی طرح تعدیل  نیرو، برنده بدبخت،یا مادر یک فروند فرزند، همان مغزی که نتیجه تلاشش برای فرارنکردن، متلاشی شدن کف خیابان شده بودامشب فرشته ای از هوا پایین نمی آید، طاقتش را ندارد که دیوی دگر از در،در آید، مثل این جا قصه"از شب به شب رسیدیم"درست از آب درآید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۰۰:۵۵
i protester

حلب را دیگر خدا آزاد نکرد،خدا هم خجالت می کشد از این که انسان را آزاد آفرید.شاید از همان روز که از آزادی مجسمه ساختند،آزادی را خاک کرده بودند،اما امروز این خاک هم آزادی را پس می زند،تاریخ مبارزه برای آزادی،به این جا که می رسد،حرفش را پس می گیرد،نامش را از خاورمیانه لاک می گیرد،این جا همه از مردم حرف می زنند،همه برای مردم حرف می زنند،این جا جانت را می گیرند تا به تو حیات ببخشند،آزادی مرا ببخشد،این جا آزادی را  بالا نمی برند بالا می آورند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۵ ، ۲۳:۵۹
i protester

سالی که گذشت و خشکسالی ای که نگذشت،غرور پل ها شکسته است که آب نه،بی آبی خرابشان کرده،غریق نجات ها بیکار شده اند و چترها یتیم برفی که ندیده اند سیاه پوش،از آسمان باران نمی بارد،این تف سر بالای زمین است،این زمین خیلی وقت است که زمین گیر شده است و من در میان این همه نار،کنار تو پناهنده شدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۵ ، ۲۳:۵۸
i protester

قدیم سه سال زندان خیلی بود،می شد قصه های هزار و یک شب خواند،اما حالا،تخفیفت هم که بدهند می شود شش سال،گویی زندانبان یک شیفت خوابش می برد تا چرتکه شبانه روزها را بیندازد. قدیم یک نفر خیلی بود،اگر کشته می شد می گفتند تمام مردم دنیا،از دنیا رفته اند،اما حالا اگر تمام مردم دنیا هم توی جاده،جنگ،جمهوری بمیرند،از دنیایی به دنیای دیگر رفته اند،گویی پوشک بچه را عوض کرده اند.قدیم اگر اختلاسی می شد مردم سواد خواندن و نوشتنش را داشتند،اما حالا هر چه دارند از محرم و صفر است،نه ماه صفر تمام می شود،نه این رقم صفر.صفر بزرگترین عدد است و ریاضیات هم حساب،نابلد.قدیم خدا یکی بود،کعبه و بت خانه بهانه،دروغگو دشمن خدا،شمع بیت المال عزیز دردانه،پاسخ گلوله،گل،جواب دشنام،دعا در محراب،اما حالا هر شهری مشهد است و مشهد هم خدایی دارد،کاخ و سلطانی دارد، امام معصوم زنده نیست،وکیل و وصی ای دارد،دروغ گفتن به تشخیص کدخدا،مصلحت دارد.در بیت المال پارتی شبانه است و در محراب،شلاق آویخته،صدای زن و مرد هر دو مجوز ندارد،در حنجره ها هم حکومت نظامی است،حرفی بیرون نمی آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۲۳:۵۶
i protester