اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی

۵ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

با این که قانون،قانون جنگل بود اما توی جنگلمان،تک و توک،درختی پیدا می شد.اینگار راست می گفتند هر چه بار درخت بیشتر شود،افتاده تر می شود،درختان یکی یکی می افتادند تا تابوت کسانی باشند که روی حرفشان ایستاده بودند.بر روی تابوت ها نوشته بودندحداکثر ظرفیت چند نفرو مشخص نبود این چند نفر یعنی چند نفر؟جمعیتی که انفجارش همزمان با انفجار نور بود،حالا سر خاک شدن هم باید تو ی سر و کله ی یکدیگر می زد.کنایه تلخی بود وقتی تمام عمرشان را در جهنم زیسته بودند،خاکسپاریشان در بهشت زهرا باشد.به  مرده شورها بخشنامه کرده بودند که در  مصرف آب صرفه جویی کنند و به گورکن ها در  مصرف خاک. گویی خبر نداشتند که از آب و   خاک این مملکت چیزی نمانده است،اما خب حق اسراف،تکلیف طبقه اشراف بود،همان هایی که رساله شان با اون همه غسل و عادت،محتاج غسل و طهارت بود،اما نه،بی انصافی می کردم،اصلا از دست ایشان که آبی نمی چکید،ایشان حتی جانمازشان را با خون مردم آب می کشیدند،اصلا توی زندگی شان یک بار هم زمین نخورده بودند،ایشان حتی برای نمازشان،بر روی خاک بیگانه سجده می کردند.این سیاه نمایی نبود،این سیاهی بود که رشدش تابع نمایی شده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۵ ، ۰۰:۴۰
i protester

و مرگ، این راست ترین خبر زندگی، که هرگز نخواهی شنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۸
i protester

از آسمان باران اسیدی می بارد،اسیدپاش ها به مرخصی با حقوق رفته اند،آیینه ها شسته نمی شوند تا به دختران دروغ نگویند،کسی دیگر آیه ی آخر سوره ی عصر،و تواصوا بالصبر،را نمی خواند،در عدالت خانه از آبغوره های مادران حلوای پسران می سازند،سه قوه ی نظام چراغ هیچ خانه ای را روشن نمی کنند،برق چشمان،بابت ندادن مالیات به نور چشمان،قطع شده است،اشتباه لپی نیست،معترض اسید پاشی به جای اسید پاش معترض،دستگیر شده است،اسیدپاش دستگیر نشده است،از اسیدپاشی دستگیری شده است.دلمان به چه چیز خوش باشد؟به این که مطهری این بار اندکی بیشتر، شریعتی را می فهمد؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۷
i protester

سلام بر همه ی گلرخان آرش صفت وطنم که نان شرمنده نامشان هست و زندان شرمنده نایشان .نمی دانم بازجو در کدام جغرافیای تنت،مهر"باطل شد"زده است اما می دانم که میخ بر تابوت خود زده.برای تو می نویسم و نه برای یک رییس جمهور باد آورده! آقای صادقی،در این سرزمین هر کس بیشتر بخورد،شب راحت تر خوابش می برد،به گمانم شما به بیماری بیداری دچار شده ای که غذای زندان را هم نمی خوری،وقتی بالاترین نقطه ای که ایشان بدان رسیده اند پایین ترین نقطه تنشان بوده،به ایشان حق بده که بی اعتنایی تو به شکم و زیر شکم،اعصابشان را بیش از استخوان های تو خرد کند.کاش تو و پاره تنت،هر دو غریبه ای غربی بودین تا تاقتان می زدند، باور کن دیوارها هم دیگر طاقت این همه زدن، زل زدن،لب نزدن را ندارند،می دانم اجسام داخل زندان از آن چه  ما می بینیم به شما نزدیکترند،می دانم ما اجرام خارج زندان،به هیچ دردی نمی خوریم ،می دانم مرز ایران تا شام پیش رفته است، اما به گمانم کمان تو این بار مرز ویران را مشخص کرده است،زنده بمان تا تمام این داستان پاک نویس شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۶
i protester

بر سر لخت سیم ها داغ هویه  می زنند،این جا هم حجاب اجباریست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۵ ، ۰۰:۵۹
i protester