اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی

۳ مطلب در دی ۱۴۰۲ ثبت شده است

مسلمانان رجب را ماه خدا و در عین حال، آن را یکی از چهار ماه حرام می‌دانند که نباید در آن، آتش جنگ روشن شود. شیعیان نخستین شب جمعه‌ی ماه رجب را نیز شب آرزوها می‌نامند‌. 
حال بیاییم تا گرفتاری به خالِ لب دوست، پیش نرویم و اسلامِ صلح‌طلب دوست داشتنیِ پیاده شده را مو به مو مرور کنیم:
هنوز ماه خدا فرا نرسیده است که مردمانی بی‌دفاع در کرمان، با نام خدا، قربانی می‌شوند. پس از آن، در ماهِ حرام خدا، سپاهِ حرامیانِ حکومت خدا، از دیگر مردمانی بی‌دفاع در کردستان و پاکستان طلبِ خون می‌کند. در همین ماه، دیگر حکومت مردانِ خدا، بی‌دفاع مردمانی را در سیستان و بلوچستان، از برای زنده نگاه داشتنِ قصاص، این حق ِحیاتی حیات، می‌کُشد. 
آری در شب آرزوها، با این همه افکار بسته، برای بستگان، برای بازماندگان از مرگ، برای بازماندگان از زندگی، آرزویی نمی‌ماند جز آرزوی مرگ، پایانِ زندگی.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۰۲ ، ۰۷:۲۰
i protester

خشمگین مردمانی داغ دیده، آگاهی را نصف و نیمه، نفهمیده، تو گویی مثلِ حفظِ نظام، فقط حفظ کرده. گفته باشند مخالف و عکس حکومتیم، اما درست مثل یک عکس از حکومت، خونِ هم‌فکر خود را رنگین‌تر دیده. دیروز، به تلافیِ آبانِ ندیده، ما هم بمبارانِ غزه ندیده. امروز به وطن، به هم‌وطن رسیده‌ایم‌، هواپیمای اوکراین را دیده، کرمان را ندیده. شاید که این همه سال خونِ دل خوردن و خونِ نور دیده دیدن، چشمانِ ما را کور کرده باشد خون؛ ترور کور دیده‌ایم و دگر خون نگریسته‌ایم. دلشادیم که چه شادی‌های پوک و پوچی بر ما حلال گشته است: شادیِ روح پس از مرگ، به دست یک لشگر سیاهی، شادی از پسِ مرگِ یک سیاه لشگر. راستی آن که گفت باید خون گریست بر گمانِ جانشینی روح خدا، ضحاک شد و زبانش، دست خدا، ما که این همه زخمِ زبان می‌زنیم بر خون مردم کرمان، چه آقا محمد خانی دست و پا خواهیم کرد دم در دروازه‌های کرمان، چه حمام خونی از چشم، در برابر چشم، البته که این بار بی نام خدا آغاز خواهیم کرد، خدایی که به جای خواری حکومت ظلم، به ما خونخواری حکومت و خلافت خود را نشان داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۲ ، ۰۷:۰۲
i protester

در زمانه‌ی آلتِ دست بودن، رقص یعنی اختیار دست و پای خویشتن را خودم دارم نه ساز و کارِ ساز شما. بشکن بشکنی که نمی‌شکند اراده‌اش، حتی به قیمت شکستن استخوان، مغز استخوان. جز این باشد در این ظلمتِ شب، از دست یک عروسک خیمه شب بازی کاری ساخته نیست چه رسد به این که با مرده‌ترین عضو انسان یعنی تار مو، زنده‌ترین جنبش را پخش زنده کند. فرق هست میان شادی روحت شاد و شادی روحِ شاد که اولی بوی قبر گرفته است و دومی از جبر، اراده‌‌اش را پس گرفته است. فرق هست میانِ رقص بزم و رقص رزم. 
در جامعه‌ی لال و دلال پرور اگر استعدادی هم دست به آفرینش بزند، چون آفریدن به وقت بردگی بوده است، خلقت و خلاقیتِ او، دوباره او را به بند مضاعف می‌کشد. تو خود، سکوت جمع، تُنگ آرامشِ خاطر جمع‌ها را بشکن. کارگر باش به وقتِ مفت‌خورها را پول هنگفت دادن. تخصصِ بی‌صدا باش به وقتِ چرب‌زبان‌ها را نشانِ هنرمندِ متعهد، تخصیص دادن. منفی باش به وقتِ مثبت‌ها را بیست دادن. بچه مثبت باش به وقت منفی‌ها را عشق و حال دادن. آخر صف توی اون پشت و پَسَل‌ها باش به وقتِ نورچشمی‌ها را پُست دادن. شمع باش به وقت عشقِ پروانه‌ها را، پُز دادن. نجاستِ خون دل باش به وقت پاکی‌ها را توی بهشت، خونه دادن. پاک باش به وقت بی‌گناه را سرِ بی‌کلاه، پای چوبه‌ی دار، داد دادن. باهوش باش به وقتِ کودن‌ها را از کان، شانس دادن. یک دست و پا چلفتی عقب‌مانده باش به وقت زرنگ‌ها را آش دادن. آب خنک زندان، آتش تبعید باش، به وقت نکند آب‌ها در دل تکان دادن، قربان صدقه دادن. ایران باش به وقت مغزها را فراری دادن. خودت باش به وقت بی‌خودی‌ها را پر و بال دادن، از پرواز، از مهاجرت، بیم دادن. برقص به وقتِ شادی را حکم دادن. بایست پای حرفت به وقت قهقهه‌ی استخوان، به وقتِ جا خالی دادن، به وقت خالی بودن جای دسته‌گل‌هایی که بردند، حکم اعدام‌هایی که بریدند.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۲ ، ۰۳:۴۷
i protester