اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب
يكشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۳:۰۳ ق.ظ

سه قطره خون

در آخرین جمعه‌ی اردیبهشت که روز قدس نبود، در زندان دستگردِ نصف جهان، که زمین گرد نبود، در سرزمین بی‌آبی که تنها، درختِ دار، خشک نبود، دوباره به جای دعای مادران، فرزندانشان بالا رفتند. آری خدای بُتان، خدای بُهتان، زمین و آسمان‌ها را آفرید تا عده‌ای زمین بخورند و عده‌ای به آسمان‌ها بروند. تا همه بدانند کاری از دست ایشان، ساخته نیست، یا ایشان، زمین را می‌خورند یا زمین، ایشان را.
می‌گویند فرد اعدامی نباید صبح روز بعد را ببیند. می‌خواهند همه آرزو کنند نور بر تاریکی پیروز نشود، شب بماند تا یکی از ما، یک از بی‌شمار، یک دوش بیشتر از ضحاکِ ماردوش در امان، بماند. می‌خواهند همه با چنین استدلالی، لالمونی بگیرند که اگر نور نیاید، نور دیده، هم نرود.
در عصر سرمایه‌داری ماست‌مالی و خودت بمالی؛ صدای تیک تاک ساعت، زَن زِن شده است. اینگار که بخواهد زن، زندگی، آزادی بگوید اما نتواند. تو گویی توییتی باشد با کاراکترهای غیر مجاز، با آزادی بیان کوپنی، با احترام به صنعت ایجازِ خودخوری. اما دفیق که می‌شوی، زن، آغاز زنگ ساعت بوده است و ذِن، پایان اذانِ موذن. سنت و مدرنیته‌ با همه‌ی ادعایشان برای بیدار کردن انسان، سه انسان دیگر را خواب کرده‌اند. خانه اصفهان، سردخانه اصفهان شده است.  
#سعید_یعقوبی #مجید_کاظمی #صالح_میرهاشمی
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۲/۳۱
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی