اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب
جمعه, ۲ دی ۱۴۰۱، ۰۱:۰۳ ق.ظ

شور زندگی در مرده‌ شور خانه

می‌گویند هر آن چه آدمی را نکُشد، قوی‌تر می‌کند. اما حواسشان نیست در این جمله‌ی به ظاهر امیدوارکننده، چه بسا، آن کلمه‌ی قوی‌تر، نه صفت، بلکه قید باشد.
انبوه رنجِ بیهوده، انارِ وجودت را تَرَک می‌اندازد و تنها یک فشار ناقابل کافی‌ست که خون پاکت را کثیف بنامند. آری زندگی بالا و پایین دارد، عده‌ای را از بالای ساختمان و پل، به پایین پرتاب می‌کنند و عده‌ای را از پایین چوبه‌ی دار به بالا می‌برند‌. توی گوشت می‌گویند بالا نیاورید، ما هنوز از پایین، شما را شکنجه نکرده‌ایم، توی این سرما، این تازه اولِ دست گرمی‌ست. خدمت نرفته‌اید؟ کاری می‌کنیم که از شدت استرس، همیشه پایتان را جفت کنید و خیالتان هر لحظه تخت باشد، به خواب هم نتوانید پناه ببرید، آغوشتان زخمی، هر جایش را انگشت بگذارید، مساحتِ ترس باشد. شما خروج کرده‌اید علیه نظام، ما ورود می‌کنیم به شما. 
طولانی‌ترین شب سال چه شبی‌ست؟ شبی که کافور را نه در آغاز و غذا، بلکه در پایان و تسلیم به قضا، در آب غسال‌ خانه، می‌ریزند. آری پایان شب سیه، سپید بود. کافور، کفن، کافی‌ست ادامه ندهید، به ادبیات سراسر کاف‌ِ بازجو می‌رسیم. او تمام این تن را باز و بازجویی کرده بود، درست مثل همین مرده‌ شور. حال آن که هیچ کس مثل آن تن، شور زندگی و وطن را نداشت. هیچ کس به اندازه‌ی او دلش برای وطن و زندگی، شور نمی‌زد.
#زن_زندگی_آزادی
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۰۲
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی