اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب
دوشنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۱، ۱۲:۳۸ ق.ظ

اعتکاف بدون شوآف

گفتم نشانی شما؟ گفتا میانه‌ی آتش، میانه‌ی آذر.
گفتم قرار شما؟ گفتا بوسه بر طناب دار یا افطار، با آبِ خنک، میانه‌ی محبس.
گفتم که "عشق چیست؟
لبخندی زد و گفت: امروز بینی و فردا بینی پس فردا بینی‌. آن روزش بکشتند و دیگر روزش بسوختند و سوم روزش(خاکسترش را) به باد بردادند"
و منِ سر به راه، چشم به راهِ راهی که او رفته بود، اعتکافی بیرون از خانه‌ی خدا، امروز، فردا و پس فردا. آی موذن، اذان بگو، یک نفر از ما تیر خورده است، با گلوله، افطار کرده است. راهزنان نهیب می‌زنند گیرم که کار و زندگی‌اش را رها کرده است، حالا که به خانه‌ی ابدی می‌رود، گناه بزرگی‌ست اعتکاف را نیمه کاره رها کرده است. آری هم‌چون حسین، حج را نیمه کاره رها کرده است. حج را چه سود از سر، تراشیدنِ سرسری؟ سر آورده بود، یک مو کم نشود از زن، زندگی، آزادی، برابری.
پی‌نوشت: متن داخل گیومه از کتاب تذکره‌الاولیاء عطار، ذکرِ حسین بن منصور حلاج
#زن_زندگی_آزادی
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۹/۱۴
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی