اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب
جمعه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۰۷ ق.ظ

خشونت عریان با حجاب دین

در مملکتی که حجاب مهم‌تر از سیلاب هست، مهم نیست سرت را زیر آب کرده باشند و یا روی سرت، گرد و خاک پاشیده باشند، تنها می‌خواهند یک چیزی روی سرت را پوشانده باشد و چه بهتر که طبیعی و به دست طبیعت باشد. 
مسئولان، بدون چکمه، به مناطق سیل‌زده سر می‌زنند تا مبادا چکمه‌های بیت‌المال برای سرکوب، اسراف شده باشند.
در نهضتِ عمامه‌ها‌ی سیاه، اقتصاد مال خر هست و آنان که باید در کلاس‌های نهضت سوادآموزی باشند، مدیر، مدبر و جامع‌الشرایطند، رییس شهر، رییس مردمِ شهر، کدخدا، خود خدا هستند.
 قضا و قدر هست، یک روز از تشنگی می‌میری و یک روز از خفگی در آب. برای مردمی که از آبِ امامزاده به لب جاده پناه برده‌اند، از لب تشنه‌ی امام سوم شیعیان سخن می‌گویند. 
آی دخترک سه ساله‌ی حسین، تو را به کدام کربلا می‌برند؟ که در سرزمین من، نینوا را جلوی چشم دخترکان می‌آورند. قیامتی به پا می‌کنند، از برای اعتراف، دست، پا، چشم، زبان، آن عضوهای با حجاب، همه را به زبان، در می‌آورند. تو بگو شکنجه‌ی آن حنجره‌ی پاک، کفاره‌ی کدام گناه بوده است؟ که با امیرالمومنین بیعت نکرده است، خونی که در رگ هست، اهدا نکرده است. می‌بینی همیشه یزید، تنِ حسین، عریان نمی‌کند؟ گاه با حجابِ دین و دینِ حجاب، خشونتِ عریان می‌کند. گویند حسین در شب عاشورا به یاران خویش گفته باشد: هر که نمی‌خواهد در همین ظلمت شب، از کربلا برود. همان چنان که زینب ابوطالبی در صدا و سیما گفته باشد: هر کس اعتقاد ندارد، جمع کند، از ایران برود. هم چنان که محمد رضا شاه گفته باشد هر کس به حزب رستاخیز تعلق ندارد و توده‌ای باشد، پاسپورتش را بگیرد و از ایران برود. حالا برای اولین بار، یک نفر از طبقات پایین، به طبقات بالا، گفته باشد: اگر نمی‌خواهی برو، نه از وطن، تنها، پایین برو‌، از اتوبوس. سَری که این چنین بی‌قانونی کرده است، باید هم با چنان سیمایی به صدا و سیما ببرند. که حسینی‌ست از دینِ خدا خارج شده، شیطانی‌ست از لطف کدخدا، رانده شده. 
امامزاده زیر آب رفته است و سفینه‌ی نجات، حسین را به گِل نشانده‌اند. چند خانه‌ی روستایی که در امان مانده‌اند، به جای آب، عذابِ دگر، می‌دهند. به جرمِ ایرانی خارجی بودن. خارج از دینِ این علی، بهایی بودن. می‌گویند: هر که نمی‌خواهد در همین ظلمت شب، از این کربلا برود. با نامِ حسین، حسین را می‌کُشند و بر سر مردم، پارچه‌ی سیاه می‌کِشند. آری محرم و صفر هست که اسلام را برای شکنجه‌ی بیشتر، زنده نگاه داشته است. سالی که نِکوست، از محرمش پیداست و برای ستمدیدگانی که از زندگی سگی، رسم وفا، وفای به عهد، عهدِ آزاد زیستن در عهد غل و زنجیر، نمی‌آموزند، سر حسین را هم چون قرآن، بالای سر نیزه می‌برند. به عزا می‌نشینند و ایستادن در برابر ستم را از یاد‌ها می‌برند. برای ملتِ جسدِ امام حسین، برهنگی تنِ زنان گناه هست و برهنگی تنِ حسین ثواب. شمشیر‌های برهنه‌ی دینِ کور، فرمان مشروعیت را امضا و فرمان مشروطیت مظفرالدینِ لب گور را گور به گور می‌کنند.
#سپیده_رشنو #روستای_روشنکوه #بهایی #ملت_امام_حسین #سیلاب
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۵/۱۴
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی