اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب
جمعه, ۱۴ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۳۴ ب.ظ

هم‌خوابگی

راه‌ها را بسته‌اند و این یعنی این جمعه نمی‌‌تواند کنار او باشد. می‌گویند ماسکتان را می‌توانید عوض کنید اما شهرتان را نه. نمی‌شود کارتان یک جا باشد و تمام زندگی‌تان یک جای دیگر. نمی‌شود دینتان، زبانتان، نژادتان، جنسیتتان، محل سکونتتان متفاوت باشد. کافری که دین نمی‌شود، زبان سرخ که صاحب رسم‌الخط نمی‌شود، از تبار درد، آخر این که نژاد نمی‌شود، تو هنوز نمی‌دانی دختر بودن جنسیت نمی‌شود؟ در شناسنامه‌ی او نامی از تو نبرده باشند، بوی عطر او روی تنت، عذر بدتر از گناه که سند نمی‌شود. پلاک دور گردن شما نه زوج است و نه فرد، اجازه‌ی عبور هرگز داده نمی‌شود. من آب را به روی شما نبسته‌ام، این چشم‌های شماست که اشک را از روی شما دریغ کرده اند. چه خبر است این همه آه می‌کشید؟ از دستِ شما زبان درازان، هوا آلوده است چرا نفس می‌کشید؟ پلیسِ راه، برای شما نامه‌ی فدایت شوم ننوشته است. پادگان او تا آخر ماه مرخصی نمی‌دهد، برای من خط و نشان می‌کشید؟ زود باش معذرت بخواه که هنوز این جایی. خانواده‌ات نگرانت می‌شوند، تو چه قدر خودخواهی! نکند دوست پسر شما، پسر همین خانوم است؟ نه نمی‌شود او که توی زندان مشمول اعمال قانون است. آهان لابد نمی‌دانی سربازی که به وقت آبان به روی مردم آتش نگشاید، خداوند تمام درهای زندان را به روی او می‌بندد؟ او که نمی‌تواند طناب دار پایین بکشد، آب دماغش را می‌تواند بالا بکشد؟ مردم ماهشهر را ندیده‌ای که از کفران نعمت و درد نان به سیلاب و فاضلاب دچار شده‌اند؟ آری حالا یک سال گذشته بود و نه از پشت شیشه‌‌های اتوبوس و نه از پشت شیشه‌های اتاق ملاقات، برای او بوس نفرستاده بود. به وقت روز لاکچری داشت از آسمان برف شادی می‌بارید. راه‌ها بیشتر بسته می‌شدند و در سرما پشت درب زندان‌ها علف بیشتری زیر پای آدم‌ها سبز می‌شد. خدا خواسته بود که بگوید همه‌ی ما را تنها خودش آفریده است اما این خودش از قلم افتاده بود. کرونا گرفته بود اما درمان ما جواب داده بود. تقصیر خودش بود دی‌اکسید کربن بازدمش را مصرف می‌کرد، اکسیژن خونش ناگهان افت کرده بود. برای ما هم سخت است یک سربازمان کم و گم بشود. اصلا برای همین است که راه‌ها را بسته‌ایم، سر هر چهار راه، یک دوربین مدار بسته، بسته‌ایم. حالا جسدش روی برف‌ها بود و دیگر موهای سفیدش قابل شمارش نبودند. بهشت زیر پای مادرش و او شهریاری جان به لب رسیده و لب به جان نرسیده بود. آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ از هفته‌ی بعد از آن، به جای راه‌ها زخم‌ها را باز می‌کردند. نمک‌‌دان‌ها برای پاشیدن آماده‌باش بودند. چرخ‌های زندگی مردم همه به زنجیر کشیده شده بود. جناب سروان سر مردم داد می‌زد دور بزن برگرد. اما جگر گوشه‌ی او همین دنیا هم حرف هیچ قربانی را گوش نمی‌داد چه رسد به آن دنیا. حتی هوا را هم با این همه فراخی سینه، مه گرفته بود اما هیچ کس آن دو زن را در آغوش نمی‌گرفت. بغض‌هایی که هق‌هق نمی‌شدند نفس کش‌هایی سر کوچه‌ی گلو می‌شدند. آسمان بار امانتش را روی شانه‌های ایشان انداخته بود و پِیِ چشم‌چرانی رفته بود. راه‌ها، دست‌ها، زبان‌ها، مغزها، مغازه‌ها همگی بسته بودند، تنها کله‌پاچه فروشی سر محل باز بود و تنها ماشین حمل جنازه، اجازه‌ی عبور و مرور داشت. رد خون روی برف نشان می‌داد با تیرباران هم می‌توان آمار بیماران کرونایی را کاهش داد. مادر لالایی می‌خواند و لیلا برای اولین بار کنار لاله‌ای از خون جوانان وطن می‌خوابید. تور سفید برف نه بالای سرشان، روی تنشان کشیده می‌شد و ازدواج سفیدشان را به سیاهی قلمِ عاقد و قاعده‌ای سیاه نیاز نبود. حالا دیگر محل سکونتشان یکسان شده بود. فردا صبح در روزنامه‌ها می‌خواندیم دیشب سه نفر جانشان را در حوادث بین جاده‌ای، در بهمن، به دلیل عدم رعایت پروتکل‌ها از دست دادند. تا دوباره در این آبادی سر و کله‌ی سری سرسبز و کله‌ای پر باد، سبز می‌شد، همه در جای گرم و نرم خویش به خواب زمستانی فرو می‌رفتیم. جغرافیای چهار فصلی بود یا باید می‌رفتی یا باید فرو می‌رفتی. 
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۱۴
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی