اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب
دوشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۹، ۰۱:۱۱ ق.ظ

خانه‌ای روی آب

آب از سر ما گذشته است. قایقی خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب. آی سهراب! همه‌اش خیال بود که از سر ما گذشته است. این آب بوی اضطراب می‌دهد، این جا میهنم، کویر نیست، غربت است، میانه‌ی دریا، تو بگو چگونه سعی دوباره طعم سراب می‌دهد؟ پاره‌های تنم هم چو تخته پاره بر موج. هنوز اوج نگرفته‌ایم که فرود آمده‌ایم. از یک خانواده‌ایم، چند ملیتی نیستیم، هواپیمای اوکراینی نیستیم، برای همین است که هنوز در تیتر هیچ روزنامه‌ی ایرانی نیستیم. هنوز پا به بهشت نگذاشته‌ایم، نه درخت سیب و نوفل لوشاتو، نه درخت سیب و اسحاق نیوتن، نه درخت سیب و سرخ و سفید شدن بابت یک گناه، نه پرچم سرخ، نه کاخ سفید، نه شرقی، نه غربی، نه جمهوری اسلامی، رانده شدن به مَثَل شیطان، به مَثَل آدم و حوا، هبوط معکوس از کف دریا به آسمان. طناب را کشیده‌اند از ساحل، طناب دار کشیده‌اند ناغافل. ما پنج تن، خود کربلای چهار ایرانیم، غواصانی دست بسته، از سرزمین مغازه‌ها و مغزهای بسته. پسته‌ها را هم اجازه‌ی خندیدن نیست، ما از طبقه‌ی پسته‌های در بسته‌ایم‌. من مهاجر تنهایم، نه هاجرِ خلیل الله. من خودِ پیمبرم، نه اولاد پیغمبر. من آقای خویشم نه هم شان و هم نزول آقازاده. پیام برده‌ام از آن کویر وحشت، به شکوفه‌ها، به باران، به اقیانوس‌های آرام که سر ما اگر چه سردشت، تن ما به سردخانه‌ها سرگرم. از گازهای سمی صدام تا هزار تُن افکار مسموم و اعدام، ما را اگر چه نژادِ ایران، قربانی جنگ و صلحِ دو کشور برادر و مسلمان. ما را از قافیه باختن نترسانید، از آخرین کلمه، از آخرین فشنگِ یک دکلمه نترسانید. از کولبری وسط کوهستان، از در به دری وسط انگلستان، از چوب خط‌های پر شده، از آخر خط رسیدن‌های جیبِ خالیِ عنکبوت شده، از دل به دریا زدن، از دریا زدگی، از غرب‌زدگی. از محمدی که شیعه برای ما کاریکاتورش را کشید، از اسلامی که تنها شلوارش را پایین کشید، از خدایی که یونسش را در شکم ماهی به مرز کفر کشید. ما از استبداد به استعمار پناه نبرده‌ایم، تنها کوچ کرده‌ایم، به گل یا پوچی که به ما حق انتخاب بدهد. به سرزمینی که نه پادشاه و نه معمار انقلاب آن، خودِ انقلاب آن کبیر باشد. آن جا که روزنامه‌ها همگی زرد و در تملک رضا خان نیستند، این روزنامه‌‌ها هستند که فراخوان جلیقه زردها می‌دهند. اگر چه این قاره را سبز می‌خوانند اما توی پناهجو نباید این جا سبز شوی. اگر چه در بریتانیای کبیر آفتاب غروب نمی‌کند اما عمر یک پناهجو می‌بایست مثل آفتاب لب بوم باشد. می‌گویند راز موفقیت کشورهای استعمارگر نیروی دریایی قوی ایشان بود و چه قدر تراژیک و شیک که ما هنوز برای رسیدن به ایشان غرق می‌شویم. آقای ایران‌نژاد شما آن قدر آب خورده‌اید و یک آبی هم روش که در هیچ مجلس عزایی نمی‌توان از لب‌های تشنه‌ی شما و اهل بیتتان سخن گفت. راستی آدرس بیت شما کجاست؟ شمال تهران؟ شمال ایران؟ شمال امریکا؟ دیدید بعد از چهل و دو سال لااقل به نیمی از قول‌هایشان وعده کردند؟ آب خانه‌‌ی شما مجانی شد. 
#ایران‌نژاد
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۱۲
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی