اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب
يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۰۷ ق.ظ

چوب دو سر نجس

می‌گویند پیامبرتان به عیادت فردی یهودی می‌رود که هر روز بر سر او خاکروبه می‌ریخته است و شما می‌خواهید سر ببرید هر کسی که از او کاریکاتوری کشیده. می‌گویند امام اولتان در شورای شش نفره برای خلیفه شدن حاضر به دروغ گفتن نشده است و شما برای حفظ نظام مدام با دروغ شش آورده‌اید. می‌گویند امام دومتان برای حفظ جان انسان‌ها صلح کرده است و شما برای حفظ جان مردم دنیا با قاچاقچیان دارو صلح می‌کنید. می‌گویند امام سومتان شب عاشورا به همراهانش راه بازِ بیابان کربلا و بازگشت به موطن خویش را نشان داده و شما به هم‌وطنان خویش راه ترک وطن و آوارگی بدون بازگشت را نشان می‌دهید. راستی چرا شما بعد از انقلاب، امام رضایتان را به جرم همکاری با حکومت ستم‌شاهی مامون و ولیعهدی او اعدام نکردید؟ راستی شما که این همه با سلطنت‌طلبان و نوروز مشکل دارید چرا شام غریبان شهادت امام رضا و امام حسن عسگری‌تان برای آمدن ربیع و تاجگذاری ولیعهد و ولی‌عصرتان شادی می‌کنید؟ چند ماهی بیشتر به یکصد ساله شدن کودتای هزار و دویست و نود و نه باقی نمانده است و مشروطه خواهی ما هنوز میان تاج و عمامه دست به دست می‌شود. نه دین اخلاق‌مداری با خود آورده است و نه ضدیت با دین روشنفکری. مرغ سحر را محمد تقی بهار در زمان رضا خان سروده است و مرثیه‌ی دوست را شفیعی کدکنی زمان محمد رضا شاه، اما به وقت فوت محمد رضا شجریان، همه ‌می‌پندارند برای همین امروز سروده شده. می‌بینی جر زدن و در جا زدن‌های ما را؟ می‌بینی امامزاده‌ای که خود را وارث دین محمد می‌‌داند و شاهزاده‌ای که خود را وارث سلطنت محمد رضا می‌داند هر دو به جای جان خویش، از جان مردمشان می‌گذرند؟ یکی تحریم‌ها را با جیب مردم ایران دور می‌زند و برای پولشویی یک دور هم دور دنیا می‌زند. دیگری با تحریم‌ها برای مردم ایران از دورِ آخر تماشای حکومت حرف می‌زند و دقیقا مشخص نمی‌کند مردم از بین می‌روند یا حکومت. یکی ورزشکاران را به وقت مسابقه ندادن با پرچم اسراییل دوست می‌دارد و دیگری ورزشکاران را به وقت مسابقه ندادن با پرچم ایران. یکی پشیمان نیست که جوانان روی مین افتادند و دیگری شادمان است که جوانان روی زمین می‌افتند. روی تمام دیوارها اعلامیه‌ها‌ی فرشته‌ی مرگ را چسبانده‌اند، برای ما مردمی که همیشه در حسرت گذشته‌ایم، یک نفر دیگر از میان ما درگذشته است. خرمایی نیست که دهانتان را شیرین کنید، کرونایی آمده است که هم خدا و هم خرما را خورده است. در عجبم ما که در آن مجلس ترحیم، هسته‌ی انرژی هسته‌ای‌را تف کرده‌ایم، چرا با این همه تحریم یک هسته‌ی خرما هم به ما نمی‌بینند؟ یک سمت پیرهن مشکی و یک سمت کاخ سفید، یک سمت مردمی به آه و نفرین و یک سمت سپاه دین، یک سمت قرآنِ بر نیزه و یک سمت کرواتِ طناب دار، یک سمت فرعون زمان و یک سمت رود نیل. ناگهان از آن سوی آب، از پشت گود، فریاد بر آرند که لنگش کنید. روضه‌ی گودی قتلگاه خوانند و پامنبری‌خویش را اسیر شور و شعف کنند. اما چه سود؟ قناری‌ها و بی‌قراری‌هایشان تا به ایران برسند، همه گنجشک‌های رنگ پریده‌اند. آری مثل نوید حرف‌ خویش را در ایران و کف خیابان نمی‌زنند، این مسیحیان، پسر خدا که نه، مثل روح خدا از زیر درخت سیب حرف می‌زنند. گویند حکومت ورزشکاران را گروگان گرفته است، خود نیز همین سرطان گروگانگیری را گرفته‌اند. قرنی گذشت و یک قِران به قیمت اجاره‌ی بالا خانه‌مان اضافه نشد. از چوب الف بر سرمان گفتیم، از این چوب دو سر نجس، یک سانت هم کم نشد. آی مردمِ بدون موسی و مسیح، هر یک عصای خویش را امتحان کنید، شاید صدای نوید را شما پخش زنده کنید. با کیش بدون کشیش عقلتان را امتحان کنید. با تاج و عمامه نشد، یک بار بدون کلاه سرتان را امتحان کنید. بر تاریخ خرده مگیرد که چرا همه‌اش هجری است؟ پایان این هجرت و در به دری را نخست خودتان امتحان کنید. 
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۲۷
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی