اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۳۳ ق.ظ

نیمه‌ی شعبان

از عادل‌ فردوسی‌پور می‌پرسند فوتبال را دنبال نمی‌کنید؟ می‌گوید اصلا. درست مثل آن دانشجوی ‌ستاره‌دار یا تحصیل‌کرده‌ی بیکار یا کارگر اخراجی یا کارآفرین مال‌باخته یا روزنامه‌نگار زندانی یا زندانی وکیل‌تبار یا پاجفت نکرده‌ی اعزامی یا دختر یازده ساله‌ی ایلامی یا نخست‌وزیری در حصر یا ورزشکار انصرافیِِ  رو به قبله‌ی نخست، یا کشتی نفس‌گیر با تاج و تخت، تختی کشتی‌گیر بدون هم‌بازی افتاده بر تخت، یا ماهی‌ سیاه کوچولو. هیچ یک نمی‌خواهند زندگی‌شان را آن گونه که دیگران می‌خواهند دنبال کنند‌ اما  هر چه قدر هم عزیز باشی مرغ ماهی‌خوار خواری تو را می‌خواهد. شاید چند روز نخست، چند هفته‌ی اول، چند ماهی مردمی باشند که انتظار فرجی و فرجت را بکشند، اما آخر تمام آن زورگویی‌ها تنهایی ماهیست. نمی‌دانم شاید آن قدر تنها ‌شود که گمان کند تقلبی رخ نداده و تصویری که مردم از او ساخته بودند تقلبی بوده است. در خانه‌ی خویش خوار شود و اعتماد به نفسش با هر بازدم بخار شود. و یا نه هم‌چون نلسون ماندلایی له‌له زند برای لالایی خواندن در گوش ماهی‌خواری، برای فتح مکه‌ای بدون خونریزی. ما نیز دوست داریم که دوست‌داشتنی‌ترین کسانم به یک باره غایب شوند، زنده باشند اما غایب. می‌خواهیم تاریخ همان جا تمام شود، زمان به صاحبش سپرده شود، زندگی و مرگشان ابهام آلود شود و هرگز آلوده به ما نشوند. ما می‌خواهیم ماهی‌ها خورده‌شوند، تمام بی‌کران‌ها در جمکران‌ها جا شوند اما در شکم مرغ ماهی‌خوار، از ته چاه با ما حرف بزنند. تمام لطفمان این می‌شود که مرغ ماهی‌خوار نباشیم نه این که خود ماهی باشیم. آفتاب که پشت ابر رفت دیگر توی چشم نمی‌زند. ماهی نبودن ما توی چشم نمی‌زند. این چنین ماهی که نیمه‌اش خود ماه تمام بود، تمام می‌شود که تمام شود. شعبانی که در بچگی نیمه‌اش نیمه‌ی شعبان بود در چهل‌سالگی برایمان بی‌مخ و بی‌عقل می‌شود. قومی می‌شویم با سرنوشتی تکراری، با عصرهای جمعه‌ی هار تکراری، با دعواهای تکراری و پر سروصدا بر سر نام خیابان‌هایمان، ولی‌عصر باشد یا مصدق، چه فرقی دارد؟ وقتی موقع سر بریدن عزیزانمان یک سر به ایشان نزدیم، سرمان به کار خودمان بود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۲/۰۱
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی