اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
جمعه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۲۶ ق.ظ

سر اومد زمستون

 سر اومد زمستون، اما نه زمستون حال‌و هوای ما. آدمی دنبال بهانه‌است تا برای خود امید بتراشد، چند روز آن طرف‌تر می‌شود بهار، چند قدم این ‌طرف‌تر می‌شود وطن. گویا اگر زمین و زمانی نباشد که تو به آن تعلق داشته باشی به تعلیق در‌خواهی آمد. این تجرد به خودی خود ترس دارد، اما ترسی که یک باغبون را داغون می‌کند آن است که با این همه بهاران خجسته باد، با این همه مشروطه‌کردن سرما، ملی شدن سوخت و گرما، انقلاب در زمستان، خرداد پر‌حادثه، چند قدمیِ تابستان، جنبش سبز و سبزه برای گره‌زدن و گره‌خوردن به آن سوی حصر و زندان، هنور سرزمینت یک بهار هم در عمر خویش ندیده باشد. اینگار زمستون سر نیومده باشد بلکه با سر اومده باشد تا بماند‌. اگر سرت سر باشد، سرگرم زندگی نخواهی‌شد، فریز، یخ‌کرده و بی‌احساس می‌شوی، زندگی فاسدت نمی‌کند، خرابت نمی‌کند، آبت نمی‌کند. اما با این امپراتوری خودخواهی به چه درد جامعه‌ات خواهی خورد؟ آتشی نیاز است که گرم، روشن، بالا‌رونده و بالا‌برنده، خودبرنده و خودِ برنده باشد. برای درد ماده‌ی مخدر تجویز می‌کنند اما هیچ ماده‌ی مخدری بهتر از درد عمل نمی‌کند. آن قدر باید درد بکشی که از کله‌ات دود بلند شود، دودی که نه هوا را آلوده کند و نه با سپیدی‌اش پیام صلح به تیرگی‌ها بدهد، نشانه‌ی روشن‌شدن آتشی باشد در سرزمین آتش‌پرستان. یک وقت گمان نکنید کم آتش به جگرمان زده‌اند. در محور مکان حرکت کنی به خودکشی دسته‌جمعی معتادان در یک مرکز ترک‌اعتیاد بندرعباس می‌رسی که به دست ما به اصطلاح خلیج‌فارس‌پرستان تکذیب می‌شود، هم‌چنان که زندگی‌ایشان پیش از این تکذیب شده بود. آن‌ها نهایت تلاششان را کرده‌اند که بگویند فریز به دنیا نیامده بودند، هنوز آتش به ‌دنیا آمدنشان یادشان بود اما ما هم‌چنان از کنار زندگی‌شان عبور می‌کنیم بی‌آن‌که گر بگیریم و گرمشان کنیم. در محور زمان حرکت کنی به روز زن می‌‌رسی. روز همان هم‌وطنی که در زمستان این سرزمین حکم برف را دارد، برای هم‌وطنان دیگرش راه‌رفتن بر تن او حرف ندارد. او در آیین مهرپرستی ما باید نقش خورشید را نیز بازی کند، یعنی خودش خودش را آب کند و کانون خانواده را گرم و ناب کند اما حق فریز و تاریک شدن نداشته باشد. در عوض آن چه برای مردان روی زمین نگران‌کننده است سوراخ شدن لایه‌ی اوزون این الهه‌ی مهر است. یک عمر زیر بهمن پنجاه و هفت مردِ فامیل حق انتخاب کردن همسر ندارد و یک عمر بعد از انقلاب بهمن پنجاه و هفت هنوز حق انتخاب شدن به عنوان منتخب مردم را ندارد. ما هم‌چنان از کنار زندگی‌شان عبور می‌کنیم بی‌آن‌که کنار بودن‌هایشان را مرور و دلگرمشان کنیم. خواب زمستانی تک تک ما و کارتن خوابی وطن ما هنوز ادامه دارد، چرا می‌گویید سر اومد زمستون؟ با سر اومد زمستون.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۲/۱۷
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی