اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب

آن که خلع لباس می‌شود با خلق هم لباس می‌شود. گویند جرم فراوان کرده است، با ملت یکسان می‌شود. گمان مکن به من و تو توهین شده است، یک نفر به جمع ما افزون شده است. این عبا و عمامه نه پیرهن یوسف است که کور را شفا دهد، گاه کور می‌کند، تن عریان حسین هم جواب نمی‌دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۷ ، ۰۰:۵۹
i protester

آن گلوی نازنینی که تا دیروز جور دولت را می‌کشید و صدای کارگران بود امروز جور قوه‌ی عدالت را نیز می‌کشد و صدای زندانیان شده است. اما گوسفندان این بار با کینه‌ای تاریخی می‌خواهند گلوی اسماعیل را برای قربانی شدن ببرند و دیه‌ی اجداد خویش را بستانند‌. آن قدر به دست سربازان گمنام زده می‌شود که با شنیدن نام امام زمان نتواند از جای خود بلند شود. چه شکنجه‌گران فهمیده‌ای! لابد خواسته‌اند به همه نشان دهند کارگری که حقوق نگیرد نمی‌تواند روی پای خویش بایستد. آری در کارخانه‌ی آدم سازی زندان، کارگر نویسنده می‌شود و نویسنده کارگر. مملکت وزارت بهداشت می‌خواهد چه کار؟ متولی درمان نیز وزارت اطلاعات شده است، این بیماری خانمان‌سوزِ اعتراض طبیب می‌خواهد و چه طبیبی بهتر از پزشکان گمنام؟ آن‌ها کارشان را خوب بلدند کاری می‌کنند نه خوابت ببرد نه خوابت بپرد. دم و دستگاهشان مانند کثیری از پزشکان، دستگاه کارت‌خوان ندارد، با تن بیمار نقد حساب می‌کنند. اما با این همه این وزارت‌خانه کاستی‌هایی هم داشته است"شرمنده‌ایم، ببخشید دیر شد تازه پس از چهل سال ‌می‌خواهیم به تمام تن شما برق‌رسانی کنیم."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۷ ، ۰۰:۵۸
i protester

در نصف جهان دگر آبی نیست، آن حوض وسط نقش جهان آبرنگ است، این دوچرخه‌ها که می‌بینی تک جنسیتیست، همه‌اش نیرنگ است‌. ما را مثل رفیقان نیمه راه روی سرمان نریخته‌اند، بیرون از خانه به زندان نبرده‌اند، روی صورتمان اسید ریخته‌اند، در خانه‌ی خویش به زندان برده‌اند. سهم عده‌ای آقا، خان زاده پست‌های مادام‌العمر شد، سهم ما خانم‌زاده‌ها دردهای مادام‌العمر شد. دنیا به ما روی خوش نشان نداد، ما نیز زین پس به دنیا روی خوش نشان نمی‌دهیم. آن که گفت چشم‌ها را باید شست، شاید خبر نداشته است عقل کثیری به چشمشان، عقل‌ها نیز شسته می‌شود. این نیمه‌ی جهان، این نیم رخم برای گفتن دردها کم است، آن نیمه‌‌ی دگر هم گر من طلب کنم، در یا زبان خویش دوباره از نو باز و سپر کنم، ترسم از آسمان اسید ریزد و نمازِ باران قضا کنم. آن باز و این اسید همه‌اش آب می‌شود، این روی من است که خراب‌تر می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۷ ، ۰۰:۵۷
i protester

گفت پایش خواب رفته است، بدجنسی‌ام گل می‌کند، می‌روم که پایش را له کنم، یک پایش را بالا می‌برد، گمان می‌کنم باهوش‌تر از آن است که همان پای خواب رفته‌اش را بالا برده باشد، روی پای دیگرش نشانه می‌روم، نشانه‌ام و خودم هر دو به خطا می‌رویم، آن پای دیگرش مصنوعیست. می‌گوید یک وقت فکر نکنی ناظم هستی مرا تنبیه کرده و یک پا در هوا نگاهم داشته، آن پایم را دادم تا این پایم روی خاک وطنم باشد. نگرانش نباش پا هم مثل ناخن پا در خواهد آمد اما اندکی طول می‌کشد شاید چند سال دیگه که اون سرِ‌ دنیا، اون دنیا پا گذاشتم. حرف‌هایش آرامم نمی‌کند، نمی‌دانم این فرهاد مرض قند کدام شیرین را گرفته است که پایش را قطع کرده‌اند؟ اما می‌دانم که سرداران جنگ روی پای امثال او پای انقلاب ایستادند، برای همین است که تا آخر ایستاده‌اند. عملیاتی که لو رفته بود، یونس‌هایی که نشانی شکم ماهی را نداشتند و خدایانی که برای فریب شیطان آدم را نیافریدند، آدم را کشتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۷ ، ۰۰:۵۶
i protester

همیشه فکر کرده‌ام چه قدر این جمله بی‌انصافیست که ‌می‌گویند از هر چی بترسی سرت می‌آید، این تشویق به فکر نکردن در کنار تشویش سخت گیرد روزگار بر مردمان سخت‌کوش، آزارم داده‌اند.  ترس‌های بزرگ ترس‌های کوچک را می‌خورند و کمیت ترس‌هایت را کاهش می‌دهند. برای آن‌هایی که کیفیت نمی‌فهمند خبر خوشیست. نمی‌دانم شاید خدا هم انسان را از ترس تنها ماندن و دیده نشدن آفرید اما اگر انسان پیش از آن که دنیایش به آخر برسد آخر دنیا را ببیند دیگر نخواهد ترسید. زندگی برایش فیلمی بازپخشی خواهد شد، با آن که دقتش بیشتر می‌شود نه دق می‌کند نه ذوق زده می‌شود. هیچ سیگنالی بر جریان مستقیم زندگی‌اش تاثیر نخواهد گذاشت، فقط کاش این اسفندیار مغموم آخر دنیا را ببیند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۷ ، ۰۰:۵۵
i protester

راست می‌گویند راننده‌ی اتوبوس سکته کرده است، اما راننده‌ی آن اتوبوس نه، راننده‌ی این اتوبوس. این کشور پر است از رانندگانی که سکته‌ی مغزی کرده‌اند. آن دائم الخمرهایی که مست قدرت می‌رانند و دوربین‌ها را از کار می‌اندازند. مسافر، دانش‌آموز زاهدانی‌ باشد یا دانشجوی تهرانی، کشاورز اصفهانی باشد یا کارگر اهوازی، اتوبوس راهیان نور و پر سر و صدا باشد یا هواپیمای عاشق کوه و یاسوج و دنا ، قطار سوخته‌ی تبریز باشد یا کشتی سوخته‌ی سانچی، کهریزک باشد یا کوی دانشگاه، دستشویی کاووس سید امامی باشد یا حمام سعید امامی، آن‌ها فقط می‌رانند، حکم را می‌رانند. از جعبه‌ی سیاه تاریخ خجالت نمی‌کشند، فرمان، گاز و ترمز دست ایشان است، به خاطر یک تشابه اسمی،به پای راننده‌ی رعیت زاده می‌نویسند. سهم ما مسافران می‌شود آرزوی مرگ رانندگان و گردانندگان این زندگی. اما آخر مرگ که به همه می‌رسد، آن زندگی هست که برای همه نیست. از دی ماه 57 که شاه رفت تا دی ماه 97 که شاهرودی رفت، هنوز بزرگترین آرزوی این جغرافیا، آرزوی مرگ برای کسانیست که یک زندگی به ما بدهکارند. ما هنوز یاد نگرفته‌ایم که مرگ ارباب برای رعیت زندگی نمی‌شود، ارباب رعیت عوض می‌شود. آن‌هایی که آرزوی مرگ حکمرانان را می‌کنند، ناخودآگاه این تفکر را تقویت می‌کنند که در زمان حیات حکمرانان کاری از دستشان ساخته نیست. ما باید یاد بگیریم به مرگ کسی راضی نباشیم، عزراییل هم باید زنده بماند و زندگی کردن ما را ببیند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۷ ، ۰۰:۵۴
i protester
سلاطین بر سر دار می‌روند و سرداران بر جای‌ سلاطین می‌نشینند. طولانی‌ترین شب سال برای تو طولانی‌ترین شب عمرت شد. تو دیگر روز و روزگار را نخواهی دید. حتی فرصت آن را نخواهی داشت که صدا و سیمایت را از صدا و سیمایشان ببینی. تو به خواب ابدی فرو رفتی و ما به خواب زمستانی. این روزها در عوض نفتی که نمی‌توانیم صادر کنیم، حکم اعدام صادر می‌کنیم و چه قدر بوی نفت می‌دهد اعدام سلطان قیر. از قطع کردن دست دزد به بریدن سر رسیده‌ ایم، با این همه ترقی از سر به کف رسیده ایم. می‌گویند‌ دستی که رشوه می‌دهد،باید قطع کنند اما نمی‌گویند چرا دستی که رشوه می‌گیرد، مدح می‌کنند؟در خبر آمد یک مفسد فی‌الارض اعدام شد، جا و دست مفسدان در زمین بازتر شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۰:۵۳
i protester

کارگری که نان به خانه نبرد، همان به که دیگر به خانه نرود. از ترس آن که دیگر در خانه کسی شما را تحویل نگیرد، ما در ندامتخانه را به روی شما باز کرده‌ایم، با مراجع ذی صلاح شما را تحویل می‌گیریم. باید بررسی شود اصلا شما صلاحیت ورود به خانه‌ی ملت را دارید؟ شما این همه ماه بد‌ سرپرست بوده‌اید، حقوق نگرفته‌اید و زندگی‌ کرده اید. از در درآمدید، بی آن که درآمدی داشته باشید. پیش خودتان گمان کردید این همه سال چند شیفت کار کرده‌اید و ما نخواسته‌ایم مزدتان را بدهیم اما تقصیر خودتان بود چون آفتاب ندیده‌اید، عرقتان خشک نمی‌شد. ای کارگر زندانی، کاش لااقل اندکی بددهان بودی، تا در مجلس تکرار همراه با رییس تکراری ما طالب عرض ادب خدمت ساحتت بودیم‌.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۰:۵۰
i protester

آزادی در قانون اساسی پس از انقلاب، در یک جامعه‌ی مدنی نحیف مثل هندوانه‌ی شب یلدا می‌ماند، به دنبالش می‌گردند، برایش دست و پا می شکنند، پیدایش نیز می‌کنند، در نهایت هست اما فصلش نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۷ ، ۰۰:۴۷
i protester

شانس یک اتفاق ساده است که می‌تونه هرگز رخ نده، هر چه قدر بیشتر شانس بیاری شایستگی‌ات کمتر قابل اثبات خواهد بود. اگه شانس بیاری و شانس هیچ وقت در خونه ات را نزنه، اون وقت هیچ چیزی تو‌ی زندگی ات شانسی درست نمی‌شه و چه آرامشی میده بدون رخصت شانس، تمام آن چیزهایی که درست کردی بتونی تکرار کنی. تنها کسانی منتظر جفت گیری با حضرت شانس باقی می‌مانند که هم خودشان کور هستند هم اجاقشان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۷ ، ۰۰:۴۶
i protester