اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب
چهارشنبه, ۱۴ دی ۱۴۰۱، ۰۱:۰۵ ق.ظ

کوتاه در قامتِ آه

کوتاه بنویس، آن‌ها حتی فرصت یک آه کشیدن هم ندارند. آه در بساط، یک قطره آب در کاسه‌ی چشم، یک کتابِ باز از خاطرِ چشم و هم چشم، یک چشمِ باز هم ندارند. 
آقای ناظم، آقای نظام، نگفته باشد یک پایتان را بگیرید بالا، گفته باشد پاها بالا، سرها پایین. اعدام هست دیگر. یک نفر به خواب ابدی فرو می‌رود تا ما بیدار شویم‌.
از سحر خدایاری تا محمد مرادی یک ملت خودش را به آب و آتش می‌زند تا آقای نفهم، بفهمد، تا آقایان نفهم در سراسر دنیا، بفهمند. 
کوتاه بنویس، روشنایی نیست برای خواندن، شمع‌ها را با دو سه انگشت، کشته‌اند و مهتاب را با انقلاب، با انفجار نور، تکه پاره کرده‌اند. در قحطی شمع، لای دو انگشتی که با آن علامت پیروزی را نشان داده بودند سیگاری روسپی نشانده‌اند‌. از جنسِ فحش‌های سر انگشتی. همه چیز گران شده است و یک سیگار برای خودش آفریدگار لب، به هر کس یک لب. 
برای یک نفر برگِ سبز می‌آید و برای یک نفر گرین کارت. یک نفر اون ور دنیا می‌رود و یک نفر آخر دنیا. یک نفر پا به پای جفت، یک نفر پاهای جفت. یک نفر از بالای برج، آدم‌ها را نگاه می‌کند و یک نفر از بالای برجک. یک نفر خدمت می‌رود تا از این زندان فرار کند، یک نفر از این زندان فرار می‌کند تا خدمت نرود‌.
یک زن در خیابان، سینه سپر می‌کند، فریاد می‌زند بزن. ای نفس تو را چه گناه که در من، حبس افتاده‌ای؟ زمان به احترام آن انسان نمی‌ایستد. من صدای گلوله نمی‌شنوم. احساس می‌کنم آن قدر صدای خفه کردن صدا، بلند بوده است که کر شده‌ام. اما نگاه کن آن کبوتران خوابیده در قفس، آن قفسه‌ی سینه را تیر نمی‌زنند، از این جا به بعد بوق می‌گذارند در حکومت شعار، به جای تیر، لیس می‌زنند. آری مسیح را در تن مریم مقدس، به صلیب کشیده، پایان باز می‌گذارند.
لااقل تَه این قصه را کوتَه بنویس. آخر مگر غیر از این هست که یا کوتاه می‌آیی یا سایه‌ات را کوتاه می‌کنند؟ کوتاه می‌نویسم این چه زمستانی‌ست که بوی تیر، بوی برج سرطان می‌دهد؟ امید به کدام علاج که ما سرطان امید گرفته‌ایم؟ روزهای زمستان دارند بلند می‌شوند، این را به نشان برخاستن، به فال نیک گرفته‌ایم.
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۱۴
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی