اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب
جمعه, ۲ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۲:۴۶ ق.ظ

گرد و خاک، گرداگرد این خاک

آن قدر هوای خوزستان، سیستان و بلوچستان را نداشته‌ایم که حالا هوای ما، هوای خوزستان، سیستان و بلوچستان شده است. همسایگان مسلمانِ شرق و غرب، سد می‌زنند، هم چنان که داخل خانه، به احترام سدها، مردم را مثل سگ، می‌زنند. چه قدر در این مذهبِ شیعیان ابوتراب، توصیه به وقف، به حفر قنات، به حرف گنده لات، به کشیدن آب، به کشیدن آب چشمه‌ها، به کشیدن آب چشم‌ها، شده است. سدها را وقف کرده‌اند، خودشان را نیز، برای به خاک کشاندن این خاک، به خاک سیاه نشاندن، به ملحفه‌ی سفید، کشاندن به روی صورت مردم. فعالان محیط‌زیست در زندان، خود محیط زیست یک زندان. ناشکری می‌کند زندانی، قصر هست این زندان، زندان قصر هست این زندان. 
نوادگانِ آتاتورک دارند دیوار می‌زنند به دور این زندان. تا یک وقت شاد نشود روحِ سرگردان رضا خان، کشف حجاب نکند سر گربه‌ای به نام ایران. خوب نگاه کنید، با پولِ مردم زندان، دیوار می‌زنند، با پولِ ترانه و کنسرت برای آزادی مردم ایران، با پول خرید سیسمونی برای نوادگان باقر خان و موسولینی. باقر خان می‌گویم نه سالار ملی، مجلس که شورای ملی نیست، رییس مجلس را می‌گویم، نماینده‌ی تهران، شناسنامه از خراسان. خاندان ایشان با حجاب کامل رفته‌اند از ایران. نرفته‌اند که مثل رضا خان، عریانی، سوغات بیاورند، رفته‌اند لباس بیاورند برای فرزندان. اطاعت کرده‌اند از امر ولی، باردارند، فرزند آورده‌اند، حالا چه اشکال دارد اندکی اضافه بار، بیاورند؟ شعار سالِ ولی امر مسلمین، اشتغال آفرین، مکانش چه فرق دارد؟ گیرم آن سوی زندان. همسایگان ما هم، مسلمانند. 
می‌بینی دروغ می‌گویند که هر پرنده‌ی مهاجر را در آسمان ایران می‌زنند. دل مادران برای گهواره‌ها، برای فرزندان، شور می‌زند. اگر فرزانه، علم غیب داشته‌اند از جنگ، میان پوتین و اوکراین، چه گناه؟ تنها به خاطر بوسه زدن بر دست روس، هواپیمای اوکراین را زده‌اند.
در داخل، نیز، میان مرد و زن، دیوارِ چین می‌زنند. دیوار، ساخت ایران هست، چون قطعاتِ چین داخل ایران، به نام چین، به کام ایران، در این خانه، در این روسپی خانه، چه دانش بنیان، در داخل می‌زنند. 
تنهاییم و داریم مثل دیوار، به دیوارها نگاه می‌کنیم. گه گاه داروگ‌ها را به سینه‌ی دیوار می‌برند، به تلافی بارانی که نمی‌آید، تیرباران می‌کنند، مثل ایران، مثل افغانستان، مثل اوکراین، مثل کرخه تا راین. 
عقلمان به چشممان و چشمانمان پر از گرد و خاک. این جا کسی دنبال دانش نیست، گهواره‌ها بوی گور می‌دهند. شاید برای همین هست که زر، زور و تزویر برای خرید گهواره، از آن سوی آب، پول زور می‌دهند. می‌گویند عوعو سگان ایشان نیز بگذرد، اما این عمر ماست که دارد به ریش مستعان ایشان می‌خندد و می‌گذرد. این گرد و خاک نه از همسایه، از سم اسبانِ سپاه ظلم در ایران هست که نمی‌خواهد هیچ دانشمندی گرداگرد این خاک بماند. ابن ملجمی می‌خواهند برای سجده بر خاک بیگانه و بستن پینه بر پیشانی، نه ابن سینایی برای بلند آوازه کردن نام این خاک و بستن زخم‌های ایرانی.
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۲/۰۲
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی