اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب
سه شنبه, ۱۲ بهمن ۱۴۰۰، ۰۱:۴۶ ق.ظ

به پای زندگی

پیامِ مصوبه‌ی کمیسیون تلفیقِ مجلس روشن بود: تنها مشمولانِ غایب، قادر به خریدن خواهند بود چرا که این مملکت، مملکتِ امام زمان، مملکتِ امامی غایب هست. و چه زیبا، در انشای علم بهتر است یا ثروت؟ علم را انتخاب کرده‌بودند که هر چه قدر علمِ مشمول بیشتر باشد، حکومت، مشمول ثروت بیشتری خواهد شد. می‌بینی چه قدر راست می‌گویند که نخبه‌های یک کشور، سرمایه‌های او هستند.
همیشه که نباید طبقات بالا، بالا بروند، گاهی از فرودستان هم، کسی پیدا می‌شود که بالا برود. دارد از پله‌های برجکِ پادگان، بالا می‌رود، پله پله تا ملاقات خدا، اما خدا، بالای شهر هست، توی یکی از آن برج‌ها که دردی به نام آخرِ برج ندارند. توی یکی از آن مال‌ها، بیت‌ها،  که دست‌خطِ خدا را همیشه‌ی خدا، توی حیبشان دارند. تمام تنش یخ زده است، با انگشتانش نمی‌تواند ماشه را بچکاند، شاید گلوله‌ای می‌توانست او را گرم کند.
آهای پسر خرخون، مملکت، خر تو خر هست، خیلی خری اگر خدمتت را نخری. چرا فکر می‌کنی تبعیضی رخ داده است؟ حکومت از امثال تو، پول می‌گیرد تا فرزندانِ ذکورِ پابرهنگان را در پادگان، پناه دهد، آب و غذا دهد، لیاقت شهادت در راهِ وطن دهد. این همه دست، دست، نکن، خودت را دو دستی بدبخت نکن‌.
خوش به حال شما که دانشجوی ستاره‌دار شدی، حالا برای خرید خدمت، تنها دویست و پنجاه میلیون تومان کم داری.
راستی شما، کارت پایان خدمت می‌خواهی چه کار؟ وقتی، هر روز، اون طرفِ مرزی. اصلا شانه‌های تو به درد ستاره نمی‌خورند، با کولبری، خرابشان کردی. همان بهتر که خودت و کله‌ات صفر باشید، سربازِ صفرِ کله گنده‌ها باشید‌. راستی ممکن است توی خدمت، به کولبری شلیک کنی؟ آخر توی چراگاهِ سربازی، چرا نداریم. دستور که می‌دهند، باید دست از پا، درازتر ‌شود.
تیغ را بردار، نه برای مو‌های سرت، به جانِ دستانی بیفت که از دستشان کاری ساخته نیست. بهمن خونین هست، بگو مرگ بر شاه رگ. از همان دست چپ آغاز کن، از همان فرشته‌ای که گناهانت را می‌نویسد. به صلیب بکش این هزار دستانِ دست نخورده را، این مریم مقدس باکره را، این محمد امی را که هنوز یک خط، یادگاری ننوشته است. صدای آزادی را می‌شنوی؟ چه همهمه‌ای! چه حمام خونی. 
آهای دیوانه‌ی زنجیری! تو معاف شده‌ای، معافِ اعصاب و روان، معاف از خدمت به نظامی که روی اعصاب و روان هست. گوش‌هایت را در آیینه نگاه کن، ببین چه قدر، دراز شده‌اند، نمی‌دانم در شهوت شنیدن کدام سخنی؟ هر چه باشد، دیگر نیازی نیست تا خدمتت را بخری، گورت را کنده‌ای، هر آیینه، تو خود، همان گورخری، سیاه، سفید، رنگ زندگی.
دست نگه دارید، خبر آمد که قانون لغو شده است، یعنی قانون نشده، تمام پروازهای آقازاده‌ها کنسل شده است. گفته‌اند با دستان شما، با دست‌رنج شما کاری نداریم، ملاک پاهای شما، قدم رنجه‌ی خیر الامور اوسطها، عورتِ شماست. اگر یک جفت فرزند بیاورید، خداوند او را به عنوان قربانی از شما قبول می‌کند، حجتان قبول می‌شود و دیگر نیاز به تراشیدن سرتان نخواهد بود.
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۱/۱۲
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی