اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب
جمعه, ۱ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۲۷ ق.ظ

نقش بر آب

زبانِ خدایان به وقت قرآن بر سر و سر بر سجده گذاشتن، عربی‌ست اما به وقتِ سرکوبِ و سرنیزه، گلوله‌های سربی‌ست. می‌گویند مرداد که از نیمه بگذرد، شخصِ اول و دومِ مملکت سید می‌شوند و سید یعنی ژن خوب یعنی عربی که به این دنیا نیامده، توی آن دنیا به بهشت رفته است. می‌بینی چه قدر بخت، با این قوم یار بوده است که هم‌زبان با آخوندهای درباری به دنیا آمده‌اند؟ اصلا عرب را تنها قومِ غیرفارسی باشد که زبان مادری‌‌اش در مدارس ایران، تدریس می‌شود. اما این همه، تعارفاتی بچه گانه هستند، هر آن که از دیده برفت، از دل برود. هر که از پایتخت دورتر، نانش زیر سنگ‌تر، آبش زیر زمین‌تر. عرب را چه سرنوشتی بهتر از سوخت‌برِ بلوچ و کولبرِ کرد؟ ما نه تنها در مقام ارباب و جغرافیا، در مقام رعیت و تاریخ هم هنوز تعارف داریم. در حمایت از عرب زبان‌های خوزستان می‌گوییم رضاشاه شرمنده‌ایم. کسی به ما نگفته است، برای این که ایران، این نقشه شود، همین میرپنج، تمام قومیت‌ها را سرکوب کرد و آخرین آن‌ها همین قومِ عرب را.
ای قوم به حج رفته، شما را چگونه خدایی‌ست که میان هاجرِ خوزستان و هاجرِ عربستان فرق می‌گذارد؟ مگر یادتان رفته است مردمِ کرمان، اصفهان، یزد، آذربایجان، تهران، تمام ایران برای آن که خاکِ خوزستان از ایران جدا نشود، هشت سال تمام، جان دادند و زیر خاک رفتند؟ اما آب‌ها که از آسیاب افتاد، اهل بیت، سپاه، قرارگاه و پاستور، به جانِ آبِ خوزستان افتادند و خاک آن جا را جهت ادای احترام به روح شهدا، به آسمان فرستادند.
کارون با توام، اگر چه جغرافیای تو نزدیک فرات هست، اما عمرِ تاریخِ شیعه، در همان سال شصت، مثلِ انگشتِ شصت، کوتاه هست. تو را در کدام ناآرامی دستگیر کرده‌اند که این همه سد بر چشمان تو بسته‌اند؟ تو را به خدمتِ کدام سلطان می‌برند؟ به هامون یا بختگان؟ به اصفهان یا آذربایجان؟ نرو به اصفهان، که آهن ذوب می‌کنند، رویِ دختران با اسید آب می‌کنند. کاوه‌ی آهنگرش توی زندان است، امام جمعه‌اش خود، خودِ ظل‌السلطان است. به کرمان مرو که آقا محمد خان حرف سهراب گوش نمی‌کند، او به کوری چشمِ ما، چشم‌ها کور می‌کند. از تو جنازه‌ای خواهند ساخت در تشییع یک جنازه از خودشان. به دارالمومنین، یزد، مرو، با تو در روز روشن گناه می‌کنند، آتشکده‌ها را خاموش می‌کنند. نیکنام هم که باشی شورای نگهبان، تو را به شورای شهر، به شهر، راه نمی‌دهد. به سیستان مرو، آیت‌الله اهل سیستان نیستند، تو را نیز، مثل روح‌الله زم فریب خواهند داد. آن لباس‌های سفید که به تن مردم می‌بینی، لباس عزاست،  مثل همان خوزستان. آخر گفته‌اند چون این دو استان با لباسِ سفید، به عقد سلطان در آمده‌اند، با لباس سفید نیز، از این یتیم‌خانه می‌روند. به آذربایجان هم مرو، ولیعهدی ندیده‌ام که با آب از خواب بیدار شود. چشمان سرخِ دریاچه برای هیچ کس خاطره‌ی خوبی از بیداری باقی نگذاشته است. دیگر برای کسی مهم نیست، رازِ سرخی دریاچه از باکتری‌ها باشد یا خون گریه کردن باکری‌ها.
این مَشک را به کجا می‌بری سقا؟ تمام کارخانه‌های ایران به سوی آن تیر، رها خواهند کرد. خبر نداری ابوالفضل عملدار تنها قرار است زمین، گاو و گوسفند‌های کدخدا را نگاه دارد؟ هم عباس شکست خورده است و هم عباس میرزا‌‌. خوزستان آب ندارد تا غواص‌های کربلای چهار مثل آب ِ خوردن از تاریخ حذف شوند. خوزستان آب ندارد تا مردم با خاکی که نظام بر سرشان ریخته است، تیمم کنند. خوزستان آب ندارد تا مبادا سربازان فرعون، غرق شوند. دوباره آدم‌ها به سینه‌ی دیوارها چسبانده می‌شوند. دوباره آدم‌ها گلوله می‌خورند. دوباره دیوارها گلوله می‌‌خورند. دوباره عکس آدم‌ها به سینه‌ی دیوارها چسبانده می‌شود. همیشه که لب‌ها برای گرفتنِ بوسه نمی‌شود، گاه از سر همان لب‌ها، هزاران جان گرفته می‌شود. همیشه که سرخی، پیامبرِ سرخاب نیست، گاه آب نبوده است، از خشکیِ لب‌هاست که کاسه‌ی خونِ دل، پُر می‌شود. همیشه که لبِ کارون، گل بارون نمی‌شود، گاه گاهی وقتِ تیربارون، هم، می‌شود. همیشه سرِ حسین بالای نیزه نمی‌شود، گاه بالای سرنیزه‌های یزید، فریاد یا حسین می‌شود. لب‌های ایران سیم‌خاردار، نقشه‌ی ایران نقش بر آب، مردم ایران نقش بر زمین. حتی اندکی آب، باقی نگذاشته‌اند برای به قول خودشان، بیعت گرفتن از زنان. آی شاه سلطان حسینِ خواب! تمام ستون‌های چهل‌ستونت به خاطر آب، در آب افتاده است.
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۵/۰۱
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی