اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب
جمعه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۲۴ ق.ظ

رای به آزادی خون

اصولگرا می‌گفت اگر امروز در شام نجنگیم، فردا باید در تهران بجنگیم. اصلاح‌طلب می‌گفت اگر امروز پای صندوق رای نرویم، فردای سوریه‌ای شدن انتخابات، با دست بسته، حتی نمی‌توانیم برای قضای حاجت، بیرون برویم. نه آن‌هایی را که چمدان بستند، رفتند و هرگز برنگشتند، آواره حساب می‌کنند و نه سلطان را جنگلی‌تر از اسد. تو گویی خیلی تفاوت خواهد بود، میان طنابِ داری که به وقت خواب بودن مردم، دور گردن می‌اندازند با گردنی که داعش جلوی چشم مردم، پخش زنده، می‌زند. آری، دین ما، روشنفکری ما، روان‌شناسی ما، فقط نگرانِ حفظ ظاهر هست. موهای سرت را نباید کسی ببیند، موهای صورتت را نباید کسی ببیند، دل و دماغ نداشتنت را نباید کسی ببیند. تو، صورتت را با سیلی، با خونِ جگر سرخ نگه دار، مخرجت هر جسم داغی باشد، اشکال ندارد. در این سرزمین با کسی که ظلم می‌کند، کاری ندارند. با کسی که آن ظلم را قاب می‌کند، تصویر می‌کند، تکثیر می‌کند، کار دارند. حتی اگر تصویر ظالمی دیگر را بالای سر درِ اتاقت گذاشته باشی و یا برای از دنیا رفتن ظالمی، ریش گذاشته باشی و رُخت، رَختِ سیاه تن کرده باشد، باز کافی نخواهد بود. باید در اقصی نقاط تنت، هزاران دُم کاشته باشی تا هر دم که روح خدا یا خدای بعد از روح خدا، اراده کردند، آن پرچمِ وطنت، و تنت را تکان بدهی‌. یک نفر می‌خواهد با زبان مادری رای جمع می‌کند و یک نفر با چرب زبانی. اما زبان سرخ باید برود خرده شیشه‌های عینکش را جمع کند. بازجوها چشمان سهرابِ این شاهنامه را با آب مرده‌شورخانه خواهند شست. راستی از زدن زیر کدام میز سخن می‌گویند؟ که این سال‌ها، بارها زیر چهار پایه‌ی اعدام زده شد و ایشان دم نزدند.
"نامبرده در بدو ورود و در فرآیند تکمیل پرسشنامه‌های شخصیت اعلام داشته، سابقه یک نوبت اقدام به خودکشی از طریق مصرف قرص داشته است. در گزارش‌ها آمده که مادر ساسان نیک نفس تا لحظه درگذشت فرزندش در تلاش برای اخذ گواهیِ عدم تحمل حبس برای فرزندش بوده است."
آن که سالم هست، دروغ می‌گوید. هر ظلمی ببیند، درود می‌گوید. هر چه قدر هم بی دست و پا باشد، خیلی خوب بلد است که دست به سینه بایستد، پا جفت ‌کند، چون سری که درد نمی‌کند، دستمال نمی‌بندند. باید قبول کرد که عقل سالم در چشم سالم هست. اگر چه نیازی به همان چشم‌ها هم نیست، کورکورانه باید اطاعت کرد.
این گونه نباشی، دیوانه می‌شوی. عقلت را از دست می‌دهی. وسط این همه جماعتِ خواب، بیدار شده‌ای که چه شود؟ با زورِ قرص، خوابت می‌کنند. می‌گویند اختلال شخصیت داری. قدرتِ همرنگ شدن با جماعت را نداری. دروغ می‌گویی که سالمی، آدمِ سالم دروغ می‌گوید. گواهینامه‌ات نمی‌دهند. آخر احتمال دارد مردم را گاز بگیری، پس نباید گاز بدهی. به تلافی آن بیداری، تنها توی ماشینی که باتری‌اش خوابیده، می‌توانی پشت فرمان بنشینی. آری جن و انس پول می‌گیرند تا تو را به لجن بکشند. و تو میان آن همه آدم سالم چه قدر تنهایی. به تو گواهی عدم تحمل حبس هم نمی‌دهند، مگر این نفست نیست که حبس ابد خورده است؟ پس می‌توانی تحمل کنی، چاره‌ای نداری.  و آدمی را از پس هر رنجی، فهمی و از پس هر فهمی رنجی خواهد بود. تو گویی از تمام اتفاقات مثبت این عالم، همین فیدبک مثبت برای او رقم می‌خورد. تمام مهندسان عالم از ترس فیدبک مثبت و این که معلوم نیست سیستم به کدام ناکجا آباد خواهد رفت، قالب تهی می‌کنند اما او که خودِ تهی هست از چه چیز باید بترسد؟ می‌گویند تهی زیرمجموعه‌ی تمام مجموعه‌هاست، به گمانش دروغ می‌گویند، هیچ مجموعه‌ای ظرفیتِ عضویتِ چنین بی‌نهایتی را ندارد، تهی نهایتِ بی‌باکی‌ست، راستی که چه مقامی‌ست وقتی چیزی برای از دست دادن نداری.
و زندگی‌، که چگونه آغازیدنش به انتخاب تو نبوده است، چگونه به پایان رساندنش نیز به انتخاب تو نیست. خودکشی حرام هست و تنها گناهی‌ست که امکان توبه ندارد. به جبران این که توی زندگی مدام جوش این و آن را خورده‌ای، لذت نبرده‌ای و کفران نعمت کرده‌ای، تو را در آب جوش خواهند انداخت. می‌بینی انسان به کجا می‌رسد که با این همه وعده‌ی مرگ و درد، برای آن که اسمش را در میان زندگان ننویسند و ارزش زندگی را بیشتر از تن و تن دادن بداند، نه، بودن به هر قیمتی، نبودن را با هر مشقتی انتخاب می‌کند.
آری برای همین هست که در این انتخابات هم با این همه وعده‌ی رییسی بدون جمهور و هیبتِ هیات مرگ، مردمی می‌خواهند نباشند. آخر نمی‌خواهند در تاریخ بنویسند که ایشان، حق زندگی، حق انتخاب داشته‌اند. مَثَل ایشان مَثَل آن زندانی اعتصاب غذایی هست که در غذایش زهر ریخته‌اند، یا از گرسنگی خواهد مرد یا از زهر. اصلاح‌طلبان می‌گویند بیا و اعتصابت را بکشن. این گونه مسئول مستقیم مرگ خویشتن نیستی. آخر هر چه باشد این خط امامی‌ها، امامی داشته‌اند که جام زهر سر کشیده است. اما اینان چه می‌دانند وقتی در زندگی حق هیچ انتخابی نداری، انتخابِ چگونه مردن آخرین و تنهاترین اعتراض توست. خودزنی آخرین ساز ناکوک توست. این آخرین نفسِ نیکِ تو، رای به آزادی خون هست.#ساسان_نیک‌نفس #رای_بی_رای

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۳/۲۸
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی