اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
آخرین مطالب
پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۱۶ ق.ظ

خال سیاه

یک سوی خاورمیانه به نام دین موعود آدم می‌کشند و سوی دیگر آن به نام ارض موعود. تو گویی سرزمین‌های مادری را، تمام روزها، عادتی ماهیانه هست که در دامان خویش، خون ببینند. از رقص نفرت یهودیان افراطی تا الله‌اکبر گفتن مسلمانان افراطی، از رد صلاحیت نماینده‌ی زرتشتی تا قتل‌های ناموسی تا کشت، کشتم، کشتی، این جا جنس خوب، خون هست و توی خونمان، توی خونه‌‌مان به قدر کفایت یافت می‌شود. هم‌جنس بازی حرام هست و خون‌بازی حلال. چاه‌های نفت بوی بد می‌دهند، از ترس آن که مبادا آبرویمان نزد مهمانان ناخوانده‌‌ی چشم آبی برود، با فواره‌های خون، صورتمان را سرخ نگاه می‌داریم. و چه ظلم بزرگی‌ست که ظالمی از مظلومی دفاع کند، شیطان بزرگ از مردم افغانستان، ژن خوبِ ستم‌شاهی از مردم ایران، جمهوری اسلامی از مردم فلسطین، داعش از مردم شام، هیتلر از جورج فلوید، فروغ جاویدان از خاوران. آری صدا و سیمای جهان می‌بایست کتک خوردن یک بسیجی اسراییلی را پوشش دهد و آن که سنگ پرتاب می‌کند، هر منطقی لیاقتش را زیستن در عصر حجر بداند. غیر نظامیان جهان نباید گمان کنند که هم‌میهن یکدیگرند، فلسطینینان برای هیتلر حمد و سوره بخوانند و جنبش سبز شعار نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران سر بدهد. ما همه کارگران معدن زغال‌سنگ دامغانیم که در روز کارگر، سقف روی سرمان ریزش می‌کند تا معلوم شود هر آن چه در این دنیا کنده‌ایم، قبر خویشتن بوده است. روزی به نام ما، سقفی بالای سر ما و کاری در تاریک‌ترین نقطه‌ی سرزمین ما، همگی از سرمان زیاد بوده است. ما مَثَل آن خال سیاهیم که عالمی را به نام حقوقمان گرفتار کرده‌ایم، اما همه ما را برای زدن دوست می‌دارند. زنانمان را روسری سیاه باید، تا باران بیاید و مردانمان را کت سیاه نباید، تا آب پشت سدها پایان نیابد. ما همه دانش‌آموزان مدرسه‌ی دخترانه‌ی افغانیم که مرگمان لایک و زندگی‌مان خاک می‌خورد. ما همه کودک پنج ساله‌ی بلوچ هستیم که صدایمان به کانادا نمی‌رسد، پیش پا افتاده‌ایم، اشتباه هست دیگر، پیش می‌آید. وقتی اشتباهی به دنیا آمده‌ایم، چرا اشتباهی از دنیا نرویم؟ و کودک را چه گناهی بیش از این که مرگ دیکتاتور را خواهد دید؟ در دفتر روزگار تمام نقطه‌های سر خط را به یاد ما کاشته‌اند تا بگویند اگر چه اجازه‌ی حرف زدن نداشته‌ایم اما مثل حرف‌های خودشان، تماممان کرده‌اند. خون ما یک قطره هم نبود، یک نقطه بود، یک روزگار سیاه، یک خال سیاه. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۲/۲۳
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی