اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این خط‌خطی‌ها قصد آفرینش ندارند تنها یک لحظه بیرون جهیده‌اند و زِهدانی نیافته‌اند. از این زمزم درد هر چه می‌خواهید بردارید، صاحب آن ملتی رنج‌دیده هستند.

بایگانی

می‌گویند گور کم آورده‌ایم، طبق اصل لانه کبوتری، به گورهای دسته جمعی روی آورده‌ایم.
آی آدم‌هایی که تنتان و خاک وطنتان یکی شد، برخیزید که دوباره بنزین ارزان شده است. راستی از آن آبان که ناگهان باریدنِ تیر گرفت، از آن تیرباران که جان آدم‌های بی نشان را نشانه گرفت، از آن آتشنشان که خاموش می‌کرد طبقات بی‌صدا را، از آن آتشفشان که مذاب می‌کرد طبقات زیر زمین را، از آن دارِ پروردگار که بالا می‌برد طبقات پایین را، از آن نیزارها که بالا می‌برد صدای زار زار را، از آن غروبِ پاییز که تازه می‌کرد غم آخرین دیدار را، از آن رهاییِ تیر خلاص که بی کس می‌کرد آدم‌های بی کس و کار را، چند زندگی از این حکومت مرگ طلبکاریم؟ از انتقام سخت با داربست‌های کرمان تا بستن به موشک، هواپیمای اوکراین، از واکسن آن سوی آب که ورودش ممنوع شد تا آبِ دریاچه‌ی ارومیه، هامون، زاینده‌رود، کارون که خروج از خانه برای شهروندش ممنوع شد، از کولبر تا سوخت‌بر، از اعدام روح الله در حکومت روح الله تا اعدام نوید افکاری در عادل آبادِ حکومت عدل علی، از ونِ گشت ارشاد تا تونل وحشت مترو‌ی تهران، از فرو ریختن ساختمان متروپل آبادان تا خودکشیِ کفِ خیابان از بالای ساختمان، از نماز جمعه‌ی خونین زاهدان و چشمان خونین جمعه‌ی اصفهان تا کردستان، چشم و چراغ ایران، از حجاب‌های نقش بر آب تا شمع‌های آب دیده، از تو، ای پری کجایی تا پروانه‌های پَر پَر، یکی را داغدار کرده‌اند و یکی را سر به دار، یکی را به بیداری ابدی دچار کرده‌اند و یکی را به خواب ابدی فرو برده‌اند. از ترسِ بیداریِ دیگران، به آن که از آگاهی سودی نبرده است آموخته‌اند خدای کعبه، سر به دار را جاندار نمی‌داند و به آن که در مسیر آگاهی قدم گذاشته است القا کرده‌اند خدای رنگین کمان در بیمارستان شفای غزه احضار روح نمی‌شود، تنها خون هم‌خونه‌های شما رنگین هست. بازی زمان و مکان، جمعه‌ی موعود و ارض موعود، یوسف زهرا و بنیامین یعقوب راه انداخته‌اند. نباید این سو و آن سوی آب همراه شوند، سیلاب می‌شود، از نیل تا فرات، اصلا تا هرات، این همه فرعون، غرقه در نیل، آینده‌ی فرزندان ارباب خراب می‌شود. آغوش‌هایی که برای آزادی سرد می‌شوند، از دهان می‌افتند، سوختنی که با سوختِ ارزان، هم صفت، از قلم می‌افتد.
#غزه #آبان_نود_هشت
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۰۲ ، ۰۳:۴۴
i protester

آبان هست و درختان دارند یکی یکی لخت می‌شوند. عده‌ای کفاره‌ی این گناه، ایشان را زنده زنده می‌سوزانند. و عده‌ای مخالفِ پوشش اجباری، اخبار ایشان را پوشش نمی‌دهند.
می‌گوییم ما را چه به دردهای یک بچه در غزه، لبنان، جانم فدای ایران. حال آن که چه سرنوشتی مشابه‌تر از آن که به دست یک گروه نظامی، خودت و میهنت گروگان گرفته شده باشید و بیگانه‌ای به بهانه‌ی آدم کردن آن گروه، این همه آدم، این همه هم‌میهن را کرور کرور، با خاکِ میهن، یکسان کند. آری در داخل یک ضحاکِ ماردوش، سرِ جوانان وطن را می‌خورد و عده‌ای در خارج، آدرس سر ما را به عنوان سرِ مار، می‌فروشند.
#غزه #آبان_نود_هشت
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۲ ، ۰۴:۰۱
i protester

چه ترقی معکوسی؛ اعتیاد بلای خانمان سوز هست یا کمپ ترک اعتیاد؟ آی ابراهیم، تو چگونه الگویی برای رنجبران خواهی بود که آتش تنها برای پیامبران، گلستان می‌شود، تنها برای خلیل الله، برای دوستِ خدا. که درب‌ها تنها برای پیامبرِ خوشگل، در احسَن القصص باز می‌شوند، نه برای خطوطِ رنج بدون منتِ ترنج، نه برای قصه‌های به آخرِ خط رسیده، تنها برای فرار از آتش گناه و نه برای آتش بی گناه.
#حریق_کمپ_ترک_اعتیاد_لنگرود
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۰۲ ، ۰۴:۰۰
i protester

و چه دردناک هست آب، مایه‌ی حیات، از سر بگذرد. می‌پرسد چرا خانه‌ی ما کوچک هست؟ پاسخ می‌دهد: بزرگ شوی، خواهی فهمید. مثلا خیلی زود درک خواهی کرد که گاه، برای خانه‌ی بزرگتر داشتن، باید خودت را کوچک کنی. یک نفر می‌گوید خوش به حال شما که خانه‌تان روی پشت بام هست، حالا گیرم که دیگر برف نمی‌بارد، لااقل به خدا که نزدیک‌ترید. خدایی در میانِ بشقاب‌های غیر پرنده، گربه‌های بدون پرونده. خدایی درست وسطِ دودکش‌ها، آن جایی که نام دودکش بی مسمی شده است و دقیقا برعکس دود را ملاقه ملاقه، برایت می‌کِشند. خدایی بازیچه‌‌ی کفتر بازیِ تورمِ نقطه به نقطه. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۰۲ ، ۰۳:۵۸
i protester

اینگار راست می‌گویند که کافر به هر چیزی دست بزند آن را نجس می‌کند، چه کسی کافرتر از یک حکومت دینی که حقیقت را می‌پوشاند؟ هم دین را نجس می‌کند، هم دفاع از مردم ستمدیده‌ی دیندار را. برای شیطان بزرگ چه خبری خوش‌تر که او بر پشت بامِ خانه‌اش، سفارت‌خانه‌اش، الله اکبر بگوید؟ خدایی که نتواند شیطان را برای افتادن به پای انسان، آزاد بگذارد، آزادی انسانِ خون‌ریز دامنش را خواهد گرفت، از چشمِ عالمی خواهد افتاد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۰۲ ، ۰۳:۵۶
i protester

دیگر چه فرق که گروگان‌های حماس شهروند اسراییل باشند یا ملت فلسطین، اسراییل با موشک نقطه‌زن می‌زند آدم‌هایی را که حالا دیگر یک نقطه هستند، نقطه سر خط. 
اگر آن سوی خاورمیانه یک نفر می‌زند توی سرش که دخترش روی خاک افتاده است، این سوی خاورمیانه، یک نفر را توی سرش می‌زنند و خاک‌ها روی دختری افتاده است، مترو به آخر خط رسیده است.
گروهی دنبالِ یافتن گروه خونی خویش تا به رهبر خویش تقدیم کنند و گروهی دنبال یافتن خونِ رنگین‌تر، تا خوش آب و رنگ، عزاداری کنند، اینگار که حق دارند آخر یک نقطه رنگی ندارد.
راستی یک خط چند نقطه دارد؟ یک پاره خط چه طور؟ یک نقطه چگونه می‌تواند پاره‌ی تن یک نقطه‌ی دیگر شود؟ یک نقطه چگونه پاره پاره می‌شود؟ آیا مگر دنیا بدون نقطه نمی‌تواند خط بنویسد؟ به این دست خط بدش ادامه دهد. آن هم نقطه‌هایی که حرف ندارند، رنگ ندارند.
#آرمیتا_گراوند #غزه
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۲ ، ۰۳:۴۵
i protester

چه کسی می‌گوید حکومتِ ایران تنها با کشتن مردم غزه مشکل دارد؟ حکومت ایران هم مشکلات خاص خودش را دارد، منتها نه با کشتن مردم ایران با خبرِ کشتن مردم ایران. می‌بینی درست از جنس همان مشکلی که حکومت اسراییل با کشتن مردم غزه دارد، به راستی این دشمنان چگونه به وحدت می‌رسند بر سر خبرنگاران بی قرار.
#نیلوفر_حامدی #الهه_محمدی #آرمیتا_گراوند #غزه
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۰۲ ، ۰۳:۴۴
i protester

هر گاه ظالمی از مظلومی در برابرِ ظالمی بزرگتر و کهنه‌کارتر، دفاع کند، در نهایت به بی‌پناه‌تر شدن آن مظلوم و زخمِ کاری‌تر بر پیکر او کمک کرده است چرا که به ظالم بزرگتر اجازه‌ی مظلوم نمایی خواهد داد. این مظلوم فرقی ندارد مردم غزه باشند یا مردم ایران یا مردم افغانستان یا مردم یمن یا مردم سوریه، آن ظالم نیز فرقی ندارد حماس باشد یا غربِ استعمارگر یا دولت امریکا یا حکومت ایران یا داعش، آن ظالم بزرگتر هم فرقی ندارد دولت اسراییل باشد یا سپاه یا طالبان یا حکومت عربستان یا اسد. اصلا از یک جا به بعد، ظالمِ کوچک، خود بزرگ‌تر می‌شود و او هم مظلوم‌نمایی را یاد می‌گیرد، جان‌های بیشتری در آسمان و زمین، در آب‌‌راهه‌ها گرفته می‌شود. می‌بینی نازی‌ها، استالینی‌ها، محمد رضا شاهی‌ها، حزب‌اللهی‌ها، صهیونیست‌ها در نهایت به شما می‌گویند یا این سرزمین را ترک می‌کنی یا این زمین را.
#غزه
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۲ ، ۰۳:۴۳
i protester

-خدا را شکر هر چی نداریم، امنیت را داریم.
حدیث نفس یک دزد، یک آدم‌کش، یک ماله‌کش، یک آقا زاده، یک آقا‌، یک قاتل زنجیری، یک قتل زنجیری.
و چه خدای زشتی را شکر می‌گویند که از فرودست جان می‌گیرد و از جانی، دست. حالا دیگر نه کیارستمی داریم و طعم گیلاس، نه پوراحمد و شب یلدا، نه مهرجویی و هامون، البته که داریم، هر سه را، زیر خاک پر گهر. دیگر مهم نیست حرفت را پس و پروانه‌ی نمایش گرفته باشی، آن چه مسلم هست جانی دیگر گرفته باشند و جانی در امان باشد‌. آری این هنر دیکتاتور هست که در پاییز، زاینده‌رود خشک می‌کند و خون پروانه‌ها به نمایش در می‌آورد. یک روز عزت‌الله نقش گاو را بازی می‌کند و یک روز آن یکی الله، آیت. راستی که چه آب‌هایی، چه خون‌هایی به پایان می‌رسند در این قصاب‌خونه‌ی گاو، در این گاوخونیِ بدون آب.
#داریوش_مهرجویی #وحیده_محمدی‌فر #داریوش_فروهر #پروانه_اسکندری
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۲ ، ۰۳:۴۲
i protester

سواد در یک حوزه، دقیقا لحظه‌ای اعلام موجودیت می‌کند که شما در آن حوزه قادر باشی مفهومی سنگین را به ساده‌ترین شکل ممکن و مفهومی ساده را به پربارترین شکل ممکن بیان کنی. و در این رفت و برگشت، تفاوت سنگینی و پرباری نیز به بهترین شکل مشخص می‌شود، تو گویی همانند تفاوت چاقی و زورمندی، و یا در مقامِ سخن، تمایز شِر و شعر. آن که سواد ندارد، قطعات را یکی یکی دمونتاژ و مونتاژ می‌کند بلکه پاسخی درست از مدار معیوبِ زندگی دریافت کند، فرقی ندارد مهندس برق باشد یا پزشک قلب، دینِ تازه به دوران رسیده‌ای باشد یا دیکتاتوری مادام العمر، عمر و عمرها تباه می‌کند تا بلکه به پاسخ درست برسد. اما قیمتِ این بی‌سوادی گاه چند عدد مقاومت می‌شود و گاه جبهه‌ی مقاومت در برابر واقعیتِ از دست رفتن جان آدم‌ها. دهان و نوار قلبی صاف ‌می‌شوند بی آن که هوا و تصویری صاف شده باشند. اصلا همان دست به کار شدنِ بی‌سواد و پذیرفتن مسئولیت، لطفِ سلطه تعبیر می‌شود بی‌آن که حقِ بازخواست از نتیجه، برای آدم‌های تحت سلطه تعریف شده باشد. در انتها با فروتنیِ فاسد شده می‌گویند گردن ما از مو باریک‌تر هست، حال آن که گردن می‌زنند هر آن که یک تار مو در ماست سپیدشان، در ماست مالی‌شان، نشان دهد. و اگر بی‌خیالِ هر آن که گفته باشد از ماست که بر ماست،  تنها به مالیدنِ ماست، قناعت نکنی، پله پله تا ملاقاتِ کدخدای بی‌سواد، تا پست ریاست، تا ریاست بر تمام جمهور سیاه لشگر، پیش خواهی رفت. راستی که چه پیشرفتی. و چه خوب که یک درخت، کمتر قطع و یک کاغذ، کمتر، از خاطرِ سواد، سیاه خواهد شد، یک قدم به هوای تمیز ماستی نزدیک‌تر می‌شویم.و اگر بی‌خیالِ هر آن که گفته باشد از ماست که بر ماست،  تنها به مالیدنِ ماست، قناعت نکنی، پله پله تا ملاقاتِ کدخدای بی‌سواد، تا پست ریاست، تا ریاست بر تمام جمهور سیاه لشگر، پیش خواهی رفت. راستی که چه پیشرفتی. و چه خوب که یک درخت، کمتر قطع و یک کاغذ، کمتر، از خاطرِ سواد، سیاه خواهد شد، یک قدم به هوای تمیز ماستی نزدیک‌تر می‌شویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۰۲ ، ۰۳:۴۱
i protester