اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی

۳ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

همیشه سفاهت عامل حمله به سفارت نمی‌شود، مثلا از دیوار شیطان بزرگ بالا نمی‌روند که از خر شیطان نتوانند پایین بیایند. انتقام نبرد قادسیه را دوباره از خود ایران، از مردم ایران، از پول مردم ایران، از پول نفت مردم ایران، از پول مفت مردم ایران می‌گیرند. اندکی بعد که آرام بگیرند در دولت بعد از آن تاریخ، در دولت ما قبل از تاریخ، پست هم می‌گیرند. 
این بار حکومت هست که شعار می‌دهد اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تموم ماجرا، دیگر تمام است ماجراجویی. پایش بیفتد که افتاده است در دولت اصولگرا، با آل سعود، توافق‌نامه‌ای امضا می‌شود که دولت اصلاح‌طلب پایش را قبل از افتادن، امضا کرده است. آری حتی رنگ عمامه‌ها نیز عوض نشده است.
از قدیم می‌گفتند عامل دسیسه‌ چینی و تفرقه‌ میان شیعه و سنی، انگلیسی‌ها هستند، حالا ببین که عامل وحدت شیعه و سنی چینی‌ها هستند‌. اصلا چه اشکال دارد یک روز سرشان با گنبد رسول خدا گرم و سبز شود و یک روز زبانشان با پرچم کمونیست، گرم و سرخ؟ به نام خلیج هم گیر ندهید، چینی‌ها آن را زوج و فرد می‌کنند، یک روز فارس و یک روز عربی. آری آن گاه که زر و زور و تزویر به هم می‌آمیزند، کمونیست بی و با فروپاشی، رییس جمهور مادام العمر می‌زاید و اسلامِ با خدا، کمونیست بی‌خدا را ناخدا صدا می‌زند، هر چه قدر هم مسلمانان را سرکوب کرده باشند روی سر مسلمانان جا دارد. خوش به حال سرمایه‌داری که حق کارگر را این کمونیست و این اسلام پیش از خشک شدن عرقش پرداخت می‌کنند. و چه زیبا هر سه کشور برای مجسمه‌ی آزادی در امریکا، زبان مشترکشان، طناب دار را بیرون می‌آورند و البته آن مجسمه، آن آزادی تاکسیدرمی شده هم اعدام می‌کند، بیشتر کسانی را که به رنگ کاخ او نباشند‌.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۱ ، ۰۱:۲۰
i protester

عجیب هست کسانی که به خدایِ بی صدا و بی سیما، به امام زمانِ پشت ابر، مسیح‌تر از شفای نابینا، از روی نشانه‌هایش ایمان می‌آورند برای اثبات خاوران، تقلب در انتخابات، کهریزک، داغِ مادران، کشتار آبان، کولبران، سوخت‌بران، شلیک به هواپیمای اوکراین، کورچشمی در اصفهان، کشاورزان، بی‌آبی، آتش، پلاسکو، متروپل، تهران، آبادان، فرو ریختن ساختمان، سانچی، زلزله، باختران، آمران، ناهیان، گشت ارشاد، مهسا، خیابان، انقلابِ زنان، اعدام، تجاوز، گمنامی نام‌آوران، مسمومیت دختران، هیچ نشان و نشانه‌ای را برنمی‌تابند، مدام منتظر سیمای خدایگان، صدای یزدانِ بزدلان هستند. راستی شما را چگونه خدای حکیمی هست که یا تمام حکمتش را برای زندگی در دنیایی دیگر ذخیره کرده است و یا برای زندگیِ برگزیدگان در این دنیا؟ گیرم که زمین را مستضعفان به ارث ببرند تکلیف جامه‌ی خاکی پابرهنگان تاریخ در زیر زمین چه می‌شود؟ 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۰۱ ، ۰۱:۱۹
i protester

دوباره کرونا برگشته است از همان قم. چه می‌دانم؟ چه می‌دانیم؟ با گاز اعصاب یا گازی روی اعصاب. تو گویی شیعه‌ای که اکثر امامانش را مسموم کرده‌اند و مادرش را کتک زده‌اند خوب می‌داند چگونه مسموم کند؟ چگونه مادری را کتک بزند؟ حکومتی که حیاتش به تار مویی بند هست، برای انتقام از تار مو، این بار نه با سلاح فیزیکی با سلاح شیمیایی به حیاط مدارس آمده است. نگاه کن آن شعبان بی‌مخی که در برابر دوربین‌ها این چنین آتش به اختیار، پشتش گرم هست، پشت دوربین‌ها، به وقتِ خاموشی دوربین‌ها، چه آتشی روشن می‌کند؟
روزی بهار در عصر رضا خان می‌گفت من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید، قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید. حالا ببین که سگان هار این امیرالمومنین چگونه بهار را به باغ فین، دختران دارلفنونِ امیر را به حمام فین می‌برند. تو گویی روح خدا حرفش را پس گرفته است که امیدش به دبستانی‌هاست. اصلا یادشان رفته است تا همین چند ماهِ قبل، چه اصراری داشتند تمام کلاس‌های مدرسه تشکیل بشود، مبادا مدرسه جزیی از اعتصابات سراسری بشود. دیگر این کمبود گاز نیست که مدارس را تعطیل می‌کند، با مازادِ گاز همه را هدایت، هم‌سرنوشت با هدایت می‌کنند. می‌گویند علم نزد علمای قم هست دانشی نیست که ضعیفه بجوید، فاصله‌ی گهواره تا گور کم می‌کنند. 
آخر سرت به سنگ می‌خورد، به سنگ قبر‌. آخر شاخ‌هایت شکسته می‌شود، هم‌چون استخوانِ فقر. آخر سرت، سر عقل خواهد آمد، بی سر سلامتی. دندانِ عقل که افاده نمی‌کند، عقل را باید کشید ناسلامتی. آن‌ها می‌کشند آن دو حرف را روی تخت، روی تخته‌ی سیاه، لام تا کام حرفی نمی‌زند جعبه‌ی سیاه، آری تو هم بکش این سه حرف را از عین تا به لام.
از پشت کوه قاف بیرون بیا ای گوژپشتِ پشت به خاک مالیده، مالیاتِ بالا خانه‌ات دیر شده است برای زندگی در عصر حجر. عدل این علی ما را از عقب به جلو برده است تا پیش از عدل مظفر، این طور که پیش می‌رویم روزی حسرت می‌شود نه پهلوی که حتی عصر قجر.
شده‌ایم مَثل یک انتحاری که بمبش عمل نمی‌کند، بودن و راضی بودنش در تناقض حداکثری‌ست.
می‌گویند پیروز را کشته‌اند، آری ما هم روزی پیروز خواهیم شد. صدا و سیما از زبان فردوسی فریاد می‌زند دریغ است که ایران ویران شود، کنام شیران و پلنگان شود. شاید این تاریخ نخوانده‌ها، ادبیات نخوانده‌ها، به همین دلیل یوزپلنگ را کشته‌اند، تا ایران کنام پلنگان نشود. 
پی‌نوشت: شود در مصرع دوم شعر فردوسی قاعدتا به معنای رفتن و از دست رفتن معنی می‌گردد نه شدن و تبدیل شدن، چرا که شیر و پلنگ خود نماد ایران بوده‌اند نه دشمنان ایران.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۱ ، ۰۱:۱۸
i protester