اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی

۴ مطلب در مرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

چگونه آدم‌هایی که از سایه‌ی خودشون می‌ترسند و این سوی آب، یک بار هم آب خنک، نخورده‌اند، روح سایه را سنگ می‌زنند؟ سایه‌ای که نه از ظل الله ترسیده بود و نه از روح الله. 
به قول نخست وزیر امامِ جنگ، داریم با سایه‌ها می‌جنگیم‌، با سایه‌ای از سایه. در عصری که با چپ‌ها، چپ افتاده‌اند، دوست داریم او عضو حزب توده باشد. در عصری که روح رضا شاه، شاد شده است دوست داریم او برای روح خدا، شاعر بوده باشد.
دل زمین گرفته است و نمی‌داند اگر سایه بر روی زمین افتاده است، پس چرا سایه‌ی زمین بر روی ماه، ماه هم گرفته است؟ می‌بینی ما به جای سایه‌ی آقا از آقای سایه انتقام گرفته‌ایم. 
ما حتی دوست نداریم آقای نخست‌وزیر پرچم مبارزه دست گرفته باشد، حتی اگر او را در خانه‌ی خویش، بیش از یک دهه گرفته باشند و حسینی باشد خروج کرده بر سلطان، بر سلطان جنگل، بر اسد، بر اسد الله، بر علی و فرزندان علی. ما بیشتر دوست داریم که او نخست وزیر آقا بوده باشد تا آقای نخست‌وزیر و چه بهتر که در بند، حال مردم را با یک بند گرفته باشد: به راستی چه جان( ِ/ی) بیداری هست آن که جان‌های بسیار گرفته است؟ 
چه خدایی؟ چه روح خدایی؟ خدایی که روحش نیز، در سرزمین شیطان بزرگ، برای قبض روح، نیتِ قربت الی الله، ‌می‌کند. می‌بینی حتی برای نخست‌وزیرِ سبز، هم مهم می‌باشد که تاجِ الله، روی سر کدام ظل الله، سبز شده باشد، که اگر نبود، حکماً، بر آن فتوی می‌‌شورید.
ما مدام دنبال آنیم که چه کسی حرف زده است نه آن که چه حرفی زده شده است‌. برای ما فرق دارد که آیه‌ها را خدا گفته باشد یا شیطان. سلمان فارسی یا سلمان رشدی. اعلیحضرت یا علی‌حضرت. روح الله یا ظل‌ الله‌. برای همین هست که به ارغوان، به درخت، به قلم، به سلمان، به شیطان سنگ می‌زنیم. ما به راست بودنِ پندارمان ایمان نداریم، برای همین هست، که چنین هراسانیم از دورغی که می‌پنداریم. فرقی ندارد هولوکاست زیر سوال رود یا قرآنِ بی کم و کاست. ما می‌ترسیم خدایمان تنها یک سایه باشد، در شب، روی دیوار، برای همین هست که سپیده نزده، داریم سپیده را می‌زنیم. ما برای حفظ تاج، تخت و منبر، عکس‌ها را پایین می‌کشیم و صاحب عکس‌ها را با طناب دار بالا می‌کشیم. نگویید سپیده کجاست؟ ما همین حالا هم، صبح را داریم، صبحی که دولتمان بدمد، دولتِ کودتا.
#امیرهوشنگ_ابتهاج #میرحسین_موسوی #سلمان_رشدی #علی_کریمی #سپیده_رشنو_کجاست؟ 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۰۱ ، ۰۰:۲۰
i protester

از محرم سال هزار و سیصد چهل و دو تا محرم سال هزار و چهارصد یک، روحانیت، تمام تلاش خویش را کرده است که از اعلیحضرت، صدام حسین و شیطان بزرگ، یک یزیدِ تمام عیار بسازد و از روح خدا و علی‌حضرت، یک امام حسین بی یار. اما یک جای کار لنگیده است و آن این که، آن ثلاثه‌ی زر و زور هرگز آلوده به تزویرِ سلطنت اسلامی، جمهوری اسلامی، ایالات متحده‌ی اسلامی نبوده‌اند. از قضا، این روحانیت و حکومت روحانیت بوده است که روز به روز، بیشتر خود را حکومت اسلامیِ امیرالمومنین خوانده است و مخالفینش را خارج از دینِ خدا، خارجی نامیده که باید لب به اعتراف و دست به بیعت، بگشایند. حسین، حسین شعارش شده است و به شهادت دادنِ حسین، افتخار‌ش. آری بله قربان گویان، یزید را حسین صدا می‌زنند و صدای هل من ناصر ینصرنی حسین را به قربانگاه می‌برند. از صدای مادران دادخواه آبان تا صدای دختران مخالفِ نیزه‌ی پر از قرآن، حسین، تغییر جنسیت داده است و یزید دل به مداحانی که اهل یزد، اهل آتشکده‌های یزد، نباشند، تا مبادا خرقه‌ی زهد و ریا سوزانده شود. هر چه باشد دل‌ها،‌ دخیل‌ها، نقاب‌ها بسته شده است به القابِ جانشین امام زمان، امام حسین زمان. هوچی و شیپورچی‌ فریاد می‌زنند : امام زمانت را بشناس.
آری فرقی ندارد به شراب ایستاده باشی یا به نماز، سوت و کف زده باشی یا بر سینه و سر، مهم آن هست که بعد از خاوران شصت و هفت، بعد از عاشورای هشتاد و هشت، سمتِ کدام حسین، ایستاده باشی؟ اصلا چه فرق دارد عمامه‌اش سیاه باشد یا سفید؟ نامش حسینعلی باشد یا علی؟ مهم آن هست که تو درست، سمت مظلوم ایستاده باشی، چه در یمن باشد و چه در اوکراین. 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۰۱ ، ۰۰:۱۰
i protester

در مملکتی که حجاب مهم‌تر از سیلاب هست، مهم نیست سرت را زیر آب کرده باشند و یا روی سرت، گرد و خاک پاشیده باشند، تنها می‌خواهند یک چیزی روی سرت را پوشانده باشد و چه بهتر که طبیعی و به دست طبیعت باشد. 
مسئولان، بدون چکمه، به مناطق سیل‌زده سر می‌زنند تا مبادا چکمه‌های بیت‌المال برای سرکوب، اسراف شده باشند.
در نهضتِ عمامه‌ها‌ی سیاه، اقتصاد مال خر هست و آنان که باید در کلاس‌های نهضت سوادآموزی باشند، مدیر، مدبر و جامع‌الشرایطند، رییس شهر، رییس مردمِ شهر، کدخدا، خود خدا هستند.
 قضا و قدر هست، یک روز از تشنگی می‌میری و یک روز از خفگی در آب. برای مردمی که از آبِ امامزاده به لب جاده پناه برده‌اند، از لب تشنه‌ی امام سوم شیعیان سخن می‌گویند. 
آی دخترک سه ساله‌ی حسین، تو را به کدام کربلا می‌برند؟ که در سرزمین من، نینوا را جلوی چشم دخترکان می‌آورند. قیامتی به پا می‌کنند، از برای اعتراف، دست، پا، چشم، زبان، آن عضوهای با حجاب، همه را به زبان، در می‌آورند. تو بگو شکنجه‌ی آن حنجره‌ی پاک، کفاره‌ی کدام گناه بوده است؟ که با امیرالمومنین بیعت نکرده است، خونی که در رگ هست، اهدا نکرده است. می‌بینی همیشه یزید، تنِ حسین، عریان نمی‌کند؟ گاه با حجابِ دین و دینِ حجاب، خشونتِ عریان می‌کند. گویند حسین در شب عاشورا به یاران خویش گفته باشد: هر که نمی‌خواهد در همین ظلمت شب، از کربلا برود. همان چنان که زینب ابوطالبی در صدا و سیما گفته باشد: هر کس اعتقاد ندارد، جمع کند، از ایران برود. هم چنان که محمد رضا شاه گفته باشد هر کس به حزب رستاخیز تعلق ندارد و توده‌ای باشد، پاسپورتش را بگیرد و از ایران برود. حالا برای اولین بار، یک نفر از طبقات پایین، به طبقات بالا، گفته باشد: اگر نمی‌خواهی برو، نه از وطن، تنها، پایین برو‌، از اتوبوس. سَری که این چنین بی‌قانونی کرده است، باید هم با چنان سیمایی به صدا و سیما ببرند. که حسینی‌ست از دینِ خدا خارج شده، شیطانی‌ست از لطف کدخدا، رانده شده. 
امامزاده زیر آب رفته است و سفینه‌ی نجات، حسین را به گِل نشانده‌اند. چند خانه‌ی روستایی که در امان مانده‌اند، به جای آب، عذابِ دگر، می‌دهند. به جرمِ ایرانی خارجی بودن. خارج از دینِ این علی، بهایی بودن. می‌گویند: هر که نمی‌خواهد در همین ظلمت شب، از این کربلا برود. با نامِ حسین، حسین را می‌کُشند و بر سر مردم، پارچه‌ی سیاه می‌کِشند. آری محرم و صفر هست که اسلام را برای شکنجه‌ی بیشتر، زنده نگاه داشته است. سالی که نِکوست، از محرمش پیداست و برای ستمدیدگانی که از زندگی سگی، رسم وفا، وفای به عهد، عهدِ آزاد زیستن در عهد غل و زنجیر، نمی‌آموزند، سر حسین را هم چون قرآن، بالای سر نیزه می‌برند. به عزا می‌نشینند و ایستادن در برابر ستم را از یاد‌ها می‌برند. برای ملتِ جسدِ امام حسین، برهنگی تنِ زنان گناه هست و برهنگی تنِ حسین ثواب. شمشیر‌های برهنه‌ی دینِ کور، فرمان مشروعیت را امضا و فرمان مشروطیت مظفرالدینِ لب گور را گور به گور می‌کنند.
#سپیده_رشنو #روستای_روشنکوه #بهایی #ملت_امام_حسین #سیلاب
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۱ ، ۰۰:۰۷
i protester

دست‌هایی که برای رسیدن به روح خدا و بت‌شکن، بالا برده می‌شدند حالا برای رسیدن به بستنی و ساندیس بالا برده می‌شوند. همین قدر خواری و جیره‌خواری، که روح خدا خود بتی شد آدم‌خوار.
از پیش از گهواره تا پس از گور، گشت ارشاد راه انداخته‌اند. سینه به سینه، خانه به خانه، از تاریک‌خانه‌ی رَحِم مادر تا سینه‌ی قبرستان، گشت بارداری، گشت حجاب اجباری. دنبال سیاه‌لشگرند برای ادامه‌ی حکومتِ سیاهِ، دنبالِ پارچه‌ی سیاه بر قاب عکس‌های زندگیِ مردگان. مهم نیست نوزاد چگونه به دنیا می‌آید؟ در کدام محیط زیست، خواهد زیست؟ اگر یک تکه گوشت هم باشد کافی‌ست برای قربانی کردن، نذرِ قربان کردن. مهم نیست در کدام دنیا به دنیا آمده باشی، همین که یک تکه استخوان باشی کافیست تا حجاب بر تو واجب شود، مبادا سگی تحریک شود. می‌خواهند دیوار گوشتی بسازند، تا از آن بالا بروند و پرچم امریکا را پایین بکشند. فرعون، گمان برده است که موسی، در نیل، سلام فرمانده خواهد خواند، که اگر خدا در روحی بدمد حتما روح الله خواهد شد. 
شعار حکومت هست: خدایی که دندان دهد نان دهد، گور بابای مادر بچه. رَحِم‌ها همه به اجاره‌ی داروغه و سلطان در آمده‌اند. آلت جنگی فرو می‌کنند تا از زخمِ سر، باز، سرباز به دنیا آید. 
تا ابتکار عمل به دست گیرند، مثل روسیه، مثل ایران، جنگ با اوکراین، هواپیمای اوکراین‌. مگر نمی‌بینید خدا به حکومتِ تا دندان مسلح پوتین، گندم و نانِ اوکراین دهد؟ گشت ارشاد در خاکِ مستعمره‌ی روس، روی مردم  ایران را سیاه می‌کند و وزیر ارشاد در خاک روس، خود مردم ایران را. چرا زانوی غم بغل می‌گیرید؟ آن عهدنامه‌های گلستان و ترکمنچای مربوط به روسیه‌ی تزاری بود، ما در برابر روسیه‌ی دوزاری، زانو می‌زنیم. آن شوروی کمونیستی بود که نامه‌ی خدای ما، روح الله را در زباله‌دان انداخت، حالا که مسیح، بر روسیه حکم می‌راند، و بر دستان خدای ما، قرآن نازل می‌کند، ز چه رو شکایت کنیم؟ او همان پسر خدایی هست که بشارت داده شده بود پشت سر امام زمان ما نماز می‌خواند. علی دارد او را سجده می‌کند، او چگونه ابن ملجم از آب، در آید؟
آن گاه که حکومتی این چنین در برابر بیگانه، سر خم می‌کند، باید هر چه سر هست بپوشاند تا کشف عورتش، سرسپردگی‌اش، به چشم نیاید. باید هر چه سرِ زن هست، عورت، خطاب کند و هر چه سر مرد هست، آلت. باید تمام ساعات و حالات به تجاوز بگذرد تا از تجاوز بیگانه به راحتی بگذریم. می‌بینی چه قدر پیشرفت کرده‌ایم؟ اگر روزی آدم‌ها، عورتشان را با برگ می‌پوشاندند، حالا برگ برنده‌ی ما همان عورت شده است.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۳۱
i protester