اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

یک سو رییس‌جمهور مادام‌العمر، یک سو رهبر مادام‌العمر. یک سو ترور درون مرزی، یک سو ترور برون مرزی. یک سو دست در دست صدام، یک سو کشیدن چهار پایه‌ی اعدام. یک سو آخر هفته تهران هستیم، یک سو کربلا کربلا، ما داریم می‌آییم، یک سو فروغ جاویدان، یک سو کربلای چهار. یک سو عملیات انفال، یک سو گورستان خاوران. هر دو سو خطاب به محمد رضا شاه شعار داده‌اند، کُشتی جوانان وطن. با این همه وحدت، حق دارند نخواهند سرمان هوا بخورد، مرد و زن توی کشتی نجات جدا باشند و ایشان ناخدا. از آخرین باری که یک نفر صدای مردم ایران را شنیده است، چهل و دو سال می‌گذرد، آبان نود و هشت که نه، آبان پنجاه و هفت. او که یک دیکتاتور با کودتا برگشته بود، به وقت شنیدن، نیز، نخست‌وزیرش را یک نظامی قرار داد. آقای مصدق امروز را باید به شما تبریک می‌گفتند اما تمام زوایای این مثلثِ تاریخِ معاصر شصت درجه‌اند، برای آزادی انگشت نزده‌اند، انگشت به نشانه‌ی همان درجه بالا گرفته‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۹ ، ۰۰:۱۴
i protester

هیس، نماینده‌ها فریاد نمی‌زنند. بر تابوت مجلس آخرین میخ طویله را محکم‌تر می‌زنند. اگر یک هفته قبل در بهارستان، وزیرِ خونِ مردمِ شام با نام مصدق آب کشیده، از صاحبِ نظرِ نزدیکتر به نظر رییس جمهور دروغگو، برای اثبات راستگویی‌اش، حدیث آورد، حالا امروز شاهد از غیب رسیده است. می‌گویند اخلاق از همه چیز مهم‌تر است، رییس باتوم به دستِ هجده تیر، بر همه‌ی شما مبارک است. استیضاح مال کسی هست که رییس جمهور باشد نه آن که کابینه‌اش کابین من باشد. هر چه می‌خواهید دماغتان و یا سایر اعضایتان درازتر شود اما پایتان از گلیمتان، زبانتان درازتر نشود. مملکت قانون دارد و قانون اساسی هم صد و ده دارد. نمایندگان دارند املا می‌نویسند، کیف‌های چینی را پایین گذاشته‌اند، تا همه از روی هم بنویسند. نه این که تلاش کنند بر سر دار رفتن سه جوان عقب بیفتد، دارند تلاش می‌کنند از یادداشت برداری عقب نیفتند. پشت پرده همه چیز آماده است تا یک شبه ره صد ساله را برویم. اگر در قرارداد هزار و نهصد و نوزده با بریتانیای کبیر، دو تا نوزده گرفتیم، حالا می‌خواهیم در حکومت معمار کبیر، دو تا بیست بگیریم. کاتبان وحی دارند می‌نویسند که امسال سال آخر دولت است و نباید پشت سر مرده حرف بزنند. سال آخر دولتی که از وعده‌ی رفع حصر برای خودش قصر ساخت و سال آخر ملتی که از گرمای گلوله و آتش، به سردخانه‌ها پناه برد. می‌گویند پهلوانان هرگز نمی‌میرند و چه کسی پهلوان‌تر از دلار؟ آن که هر چه جام بوده گرفته و چون به روی سکو رفته است دست قیمت‌ها را نیز بالا برده است. دلار جهانگیری هم مثل آب و برقِ مجانی شد، آن قدر همه چیز گران شد که دیگر می‌توان گفت بنزین ارزان شده است. اما نمی‌دانم چرا با این سرعتی که به عقب برمی‌گردیم، ارواح گشته‌شدگان آبان به کالبدهایشان باز نمی‌گردد؟ نمایندگان زیر جاهای مهم خط می‌کشند، به جبران آن که بر صندلی پاستور ننشست، باید هزار چهار پایه، از زیر پای مردم بکشند. به شکرانه‌ی آن که بر صندلی پاستور بِنِشست، باید دوربین‌ها چشم در آورند تا چشم جمهور را در آورند، تا کسی چشم نزند رییس جمهور را. درختانی که قرار بود قلم شوند، چوب دار شوند. خبرهایی که قرار بود با درود و صلوات لب به سخن بگشایند، با قاضی صلواتی و دروغ، از فتح الفتوح بگویند و فاتحه بخوانند. جنس مذکر حق دارد چهار همسر، اختیار و خوار کند، اما حق ندارد چهار بار شرابخوری کند. اگر آن نکند، این بکند، چهار بیست، تازیانه‌اش نزنید، گفتم که همان جا دارش بزنید. دین ناب محمدی با نرگس محمدی خویشاوند نیستند، آن نرگس خاتون، مادر امام زمان است این نرگس ضد قانون، دشمن نایب امام زمان، با کرونا خطش بزنید. از امروز یوم الدار است، تهدید پنهانی تمام شد، بر سر هر کوچه به جای تیر چراغ برق، چوب دار بزنید، به مردم سر بزنید، سر مردم را بزنید. می‌بینی هر سه قوه آستین‌ها را بالا زده‌اند تا فتیله‌ی اعتراضات ماضی و آتی را پایین بکشند. پدر، پسر، روح‌الله، با همان ترتیبی که دوست می‌دارند. اگر تا قبل از غدیر، همه را سر به زیر آب یا سر بالای دار، کنند، چه دین کاملی می‌شود در میان ادیان ابراهیمی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۹ ، ۰۰:۱۳
i protester

نفس آدم‌ها توی بیمارستان مسیح بالا نمی‌آید، اینگار دم مسیحایی بیرون ایستاده است، خجالت می‌کشد، داخل نمی‌آید. از کپسول‌های گاز در سیستان و بلوچستان تا کپسول‌های اکسیژنِ بیمارستان مسیح، از آن رخت سفید که بر تن می‌کنند تا آن ملحفه‌ی سفید که بر سر می‌کشند، تو گویی توی این سرزمین نوبت به رنگ عزا نمی‌رسد، خجالت می‌کشد، داخل نمی‌آید. آقای وزیر گفته است بازگشایی‌ها انجام شده تا فقر طغیان نکند. می‌بینی آدم‌های دست پاک را فاضلابی پنداشته‌اند که خیابان را کثیف می‌کنند. آقای پزشک، آقای سوگند خورده، این بوی گند فاضلاب نیست که جلوی دماغتان را می‌گیرید، مردم دستشان به دهانشان نمی‌رسد که جلوی دهانشان را، اعتراضشان را بگیرند. اگر آبان ماه، حکومت نمی‌خواست حالا می‌خواهد مردم به خیابان بیایند و با کرونای صدا خفه‌کن، با صرفه‌جویی در هزینه‌ی گلوله، ایشان را از جهان سوم، از جهان آخر به جهان آخرت وارد کند. یادمان نیست یک زمانی به بسته شدن روزنامه سلام اعتراض داشتیم حالا به باز شدن سفره‌ای بدون نان، اعتراض داریم. ملتی که نداند بیست و یک سال قبل، جورج فلوید او عزت ابراهیم‌نژاد و پلیس سفیدپوستش لباس شخصی‌های سیاه‌پوش کوی دانشگاه بوده‌اند، باید هم در سالگرد جنایت کهریزک، رفیق گرمابه و گلستانِ صاحب خانه‌ی کهریزک، رییس‌جمهور خس و خاشاک، چشم، توی دوربین از آرمانش، از تفنگت را زمین بگذار، از روی زخمم هزار تن نمک بگذار، بگوید. گویا دیه‌ی چشمی که در هجده تیر گلوله خورده بود با خاک ریختن توی دوربین، پرداخت می‌شود. ملتی که از سرنوشت سعید زینالی پس از حوادث کوی دانشگاه، یک سطر هم نداند، وزیر خارجه‌‌اش، چشم توی دوربین، از پیدا نکردن یک زندانی سیاسی در ایران می‌گوید. آری پیامبر اصلاحات در همان تنگه‌ی احد هجده تیر، جان خود را از دست داد و ما مردمِ پیاده نظام، حافظه‌ی خویش را. به راستی ما که تاریخ بیست و یک سال قبلمان را نمی‌دانیم، نباید از خاتمی به احمدی‌نژاد، از احمدی‌نژاد به خاتمی، از احمدی‌نژاد به روحانی، از روحانی به احمدی‌نژاد پناه ببریم؟ نباید آن که می‌گوید مردم ایران، من همه‌ی شما را دوست می‌دارم، دوست بداریم؟ نباید به دمی چای خوردن پس از ترکمنچای دلخوش باشیم؟ ما که می‌خواهیم امریکا بیاید و همه چیز را با سرنگونی درست کند، چگونه به حکومت معتادمان اعتراض داریم با چین نرود و همه چیز را با فروختن درست نکند؟ اینگار همگی در پناهگاهی که سقف ندارد، جمع شده‌ایم، از ترس بمباران، هیچ چراغی را در دل تاریک تاریخ مملکتمان روشن نمی‌کنیم. این جا از مسیح، سپید، گشایش و باز بودن تا آرمان، دوست داشتن، پناهگاه و راستگویی، همه‌ی واژه‌ها سرنگون شده‌اند، ما به کدام سرنگونی می‌اندیشیم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۹ ، ۰۰:۱۲
i protester

دیگر کسی دنبال بهار آزادی نیست، ما را به سکه‌ی بهار آزادی فرو کاسته‌اند. با این که گفته‌اند سر سلطان سکه را به دار آویخته‌اند، هم سلطان و هم سکه سر زنده‌اند. از زبان وطنم اگر پرسی، مرگ آمده است که این رگم را بزند. او انقلابی و ضد طاغوت، با ناصر‌الدین، روح خدا آمده است که شاهرگم را بزند. تشییع جنازه‌ی تشیع را هم دیدم، آن همه یا حسین، شاه سلطان حسین را هم دیدم. بیایید و این ریغ رحمت را سر بکشید، خواندن تاریخ این سرزمین را کِشَش ندهید. اگر سهم ما آشغالگَردهای اشغالگر، از این جغرافیا، بیست و پنج متر مربع به زور گشته است، ایراد از پیشانی پر چین ما بوده است ور نه پیشانی بلندها که با مربع زَر، زور، تزویر و زِر، بیست و پنج را در بعد چهارم، با همان چین، سال تحویل کرده‌اند. آری هنر نزد ایرانیان است و بس. و منظور از هنر، هنر نَر بودن است، همان که در این خانه اگر کَس است، یک حرف، بَس است. آن حرف که تو خود بهتر دانی حرف زور است. اصلا این ورزش باستانی ماست هر چه زور داری، داخل خانه، داخل زورخانه. در برابر همسایه‌ی همسایه کرنش، نرمش قهرمانانه داشته باش. این چنین است که از چین به طرفه العینی کرونا وارد می‌کنیم و طلای سیاه و چشم سفید صادر می‌کنیم. می‌بینی آن که خبر داد نه شرقی نه غربی، خبرش دروغ از آب درآمد، اما همه‌ی روح‌الله‌ها را به خاطر دروغ اعدام نمی‌کنند، فرق آن‌جاست که بعضی از روح‌الله‌ها آیت‌الله هستند و آیت‌الله یعنی نشانه‌ی خدا، یعنی خود خدا. خود خدا که دروغگو، دشمن خدا نمی‌شود. گفتند انقلاب ما انفجار نور است و هنوز تا همین انفجار کلینیک، ما اثرات آن نور و انقلاب دوم و نور علی نور را به چشم خود می‌بینیم. حکومت تمام مشکلات را به گردن امریکا می‌اندازد و مردم تمام مشکلات را به گردن حکومت. همه می‌خواهیم مسئول باشیم، اما مسئولیت هیچ اتفاقی را به عهده نمی‌گیریم. گیرم که بگیریم، همان گردن از مو باریکتر سردار حاجی‌زاده می‌شود که به جای استعفا فریاد وا اسفا سر می‌دهد. اپوزیسیون داخل هم اگر به آتش گرفتنی اعتراض دارد نخست می‌بیند شهردار چه کسی هست؟ اگر تلاشی برای ورود زنان به ورزشگاه می‌بیند، نخست می‌بیند رییس‌جمهور چه کسی هست؟ اگر ولی‌فقیه اختیارات رییس‌جمهور را با حکم حکومتی محدود می‌کند، نخست می‌بیند نخست‌وزیر چه کسی هست؟ اپوزیسیون خارج‌نشین هم ترجیح می‌دهد خود را به پنجره فولاد کاخ سفید آویزان کند، خون مردم ایران را از تمام مردم دنیا رنگین‌تر کند. منورالفکرهای ما نیز که از مشروطه تا انقلاب در پی استفاده‌ی ابزاری از دین در جهت مبارزه با استعمار و استبداد بودند و بعد از انقلاب خود را ابزاری در جهت پی ‌ریزی حکومت دینی دیدند، سَرخورده و سرماخورده‌اند. از ترس این که سر در آخور کسی داشته باشند، با کسی حرف نمی‌زنند، به مردم سر نمی‌زنند. گفتند انفجار نور، اما نگفتند با رفتن نور از محیطی به محیط دیگر، شکست نور رخ می‌دهد. ما از همان زمستان، از همان نخستین اعدام، شکست خورده‌ایم. دیگر کسی دنبال بهار آزادی نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۹ ، ۰۰:۱۲
i protester

در اصفهان دو ایستگاه دوچرخه را بابت ارائه‌ی خدمات به بانوان پلمب کرده‌اند. می‌بینید در حکومت خدمتگزار بابت ارائه‌ی خدمات، شما را پلمب می‌کنند. می‌گویند بهشت زیر پای شماست اما رکاب دوچرخه نمی‌تواند زیر پای شما باشد. شاید من دارم اشتباه می‌کنم، لابد منظورشان از بانوان، دختران و زنان بدون فرزند، بوده است، همان کسانی که در این سال‌های جهش تولید، تولید مثل نکرده‌اند. نمک خورده‌اند و نمکدان شکسته‌اند. نه فکرشان باز بوده است و نه بختشان،  یک تخم‌مرغ زیر پایشان نشکسته‌اند. حکومت به خاطر رضای ایشان یک روز را به نامشان آزاد کرده‌ است، اما ایشان رضایت نداده‌اند، یک تخمک را به خاطر حکومت آزاد نکرده‌اند. چند ماهی هست که داریم حجاب اختیاری را تجربه می‌کنیم. اشتباه نکنید انقلاب نشده است، از دختران خیابان انقلاب به جای بازجویی، دلجویی نشده است. خیالتان راحت، ما هنوز عروسک خیمه شب بازی هستیم، روز را عروسکیم و آخر شب به ما می‌گویند تو هم بیا وسط بازی، تو هم بیا بازیِ وسطی. یک نفر نیست که به ایشان بگوید ما هاجر نیستیم، از زیر پای ما زمزم نمی‌جوشد. آری اگر گفتم حجاب، منظورم حجابِ بر دهان بود، ماسک را می‌گفتم. آی جناب عمامه، برادر با غیرت، پابوس ناموس، می‌بیند شما طاقت همین حجاب اندک، طاقت یک دستِ کاغذی بر دهان، طاقت یک دستمال کاغذی را هم ندارید. ماسکتان را برمی‌دارید و روز دختر را تبریک می‌گویید؟ چه شده است؟ دارید یک روز را به ما صدقه می‌دهید؟ پشت پرده، خوب تقسیم غنایم کرده‌اید، پرده‌داری، کابین و  کابینت مال ما، برده‌داری، کابینه و سه قوه مال شما. از کدام حق تقدم با خانم‌هاست، سخن می‌گویید؟ حال آن که در برابر تمام درها تعارف زده‌اید تا پشت سرتان تمام درها را به روی ما ببندید. اصلا چرا باید جنسیت انسان حق تقدم آورد؟ تنها به این خاطر که قرار است اولاد بیاورد؟ خدا را قماربازی می‌پندارید که اگر نسل بشر قطع گردد بازی شیر و خطش تمام می‌شود؟ آیا برای بشر احترامی بیش از آلت دست بودن و آلت، در دست بودن قائلید؟ آیا ضد زن‌ترین فتوی‌ها را از همان شهری که به نام یک زن کرده‌اید، صادر نکرده‌اید؟ مخالفان شما نیز شهبانو و مریم مقدس دارند، یعنی نه بانویی که شاه باشد، بانویی که تنها همسر شاه باشد. نه مریمی که نام خانوادگی‌اش از خودش باشد، رییس‌جمهوری که به فرمان رییس، حجاب بر سر، و از نو ازدواج کرده باشد. به راستی چرا پرچم‌های شیر و خورشید مجاهدین و سلطنت‌طلبان این همه شیر نر زاییده‌اند؟ راستی همین نرها نبودند که گفتند عالم هستی یا روح است یا ماده و ماده محکوم به فنا هست؟ اما می‌بینی ما نابود نشدیم. زنده به گورمان کردند، خاک نشدیم. سنگسارمان کردند، پاک نشدیم. گفتند باکره نیستید، ما با شما نمی‌خوابیم. گفتند باکره هستید، ما شما را اعدام، نمی‌خواهیم. گفتند جرمتان سنگین است با یک پرده تخفیف، بارتان را سبک می‌کنیم. ما بر سر موضع خویش بودیم و ایشان به دنبال موضعی که سر بر آن بگذارند. پرده‌ها را کشیدند تا پرده‌ای کنار رود. گفتند حالا که دگر آن چیز دگر نیست، اعدامتان می‌کنیم. از آن حالا، سال‌ها گذشته است و ما دختران خاوران، شین‌آباد، سنگ‌فرش خیابان، ندا، محله‌ی امیرآباد،  چشم خورده در خیابان، با اسید، کتک خورده در خیابان، چهارشنبه‌های سفید، دختران آبی، آرمیده در بهشت فاطمه معصومه، دختران سرخ، با داس و چکش و میخ، پیشواز روز میلاد فاطمه معصومه، فراوان دیده‌ایم. اما دوباره می‌خواهند سه نفر از ما را اعدام کنند. می‌گویم ما، چون برای ما دختر و پسر‌های آبان، برای ما آخر خط رسیده‌ها، شیر و خط فرقی ندارد. اصلا چه فرقی می‌کند البرز پسر باشد و زاگرس دختر؟ به وقت آتش گشودنِ آتش به اختیارها، به وقت آتش گرفتن دل مادرها، گلوله و موشک و فرشته‌ی مرگ چشمانشان را می‌بندند تا به عدالت رفتار کنند، این ما هستیم که هنوز سرگرم نتیجه‌ی سونوگرافی هستیم. آن قدر گفتیم چرا آمار دقیق کشته‌های آبان را اعلام نمی‌کنید؟ یادمان رفت مشکل از گمنامی و آلزایمر ماست که راه بازگشت به خانه را گم کرده‌ایم. حالا می‌خواهند با اعدام، آمار دقیق کشته‌های تابستان را اعلام کنند. می‌بینی ما هنوز از پس و پیش اعدام‌ها زنده مانده‌ایم تا تقویم‌ها ورق بخورند و یک روز را به نام انسان، برای سلامتی انسان عرق بخورند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۹ ، ۰۰:۳۵
i protester