سوختِ ارزان
میگویند گور کم آوردهایم، طبق اصل لانه کبوتری، به گورهای دسته جمعی روی آوردهایم.
آی آدمهایی که تنتان و خاک وطنتان یکی شد، برخیزید که دوباره بنزین ارزان شده است. راستی از آن آبان که ناگهان باریدنِ تیر گرفت، از آن تیرباران که جان آدمهای بی نشان را نشانه گرفت، از آن آتشنشان که خاموش میکرد طبقات بیصدا را، از آن آتشفشان که مذاب میکرد طبقات زیر زمین را، از آن دارِ پروردگار که بالا میبرد طبقات پایین را، از آن نیزارها که بالا میبرد صدای زار زار را، از آن غروبِ پاییز که تازه میکرد غم آخرین دیدار را، از آن رهاییِ تیر خلاص که بی کس میکرد آدمهای بی کس و کار را، چند زندگی از این حکومت مرگ طلبکاریم؟ از انتقام سخت با داربستهای کرمان تا بستن به موشک، هواپیمای اوکراین، از واکسن آن سوی آب که ورودش ممنوع شد تا آبِ دریاچهی ارومیه، هامون، زایندهرود، کارون که خروج از خانه برای شهروندش ممنوع شد، از کولبر تا سوختبر، از اعدام روح الله در حکومت روح الله تا اعدام نوید افکاری در عادل آبادِ حکومت عدل علی، از ونِ گشت ارشاد تا تونل وحشت متروی تهران، از فرو ریختن ساختمان متروپل آبادان تا خودکشیِ کفِ خیابان از بالای ساختمان، از نماز جمعهی خونین زاهدان و چشمان خونین جمعهی اصفهان تا کردستان، چشم و چراغ ایران، از حجابهای نقش بر آب تا شمعهای آب دیده، از تو، ای پری کجایی تا پروانههای پَر پَر، یکی را داغدار کردهاند و یکی را سر به دار، یکی را به بیداری ابدی دچار کردهاند و یکی را به خواب ابدی فرو بردهاند. از ترسِ بیداریِ دیگران، به آن که از آگاهی سودی نبرده است آموختهاند خدای کعبه، سر به دار را جاندار نمیداند و به آن که در مسیر آگاهی قدم گذاشته است القا کردهاند خدای رنگین کمان در بیمارستان شفای غزه احضار روح نمیشود، تنها خون همخونههای شما رنگین هست. بازی زمان و مکان، جمعهی موعود و ارض موعود، یوسف زهرا و بنیامین یعقوب راه انداختهاند. نباید این سو و آن سوی آب همراه شوند، سیلاب میشود، از نیل تا فرات، اصلا تا هرات، این همه فرعون، غرقه در نیل، آیندهی فرزندان ارباب خراب میشود. آغوشهایی که برای آزادی سرد میشوند، از دهان میافتند، سوختنی که با سوختِ ارزان، هم صفت، از قلم میافتد.
#غزه #آبان_نود_هشت