شنبه, ۱۳ آبان ۱۴۰۲، ۰۳:۵۸ ق.ظ
به بزرگی یک کوچک
و چه دردناک هست آب، مایهی حیات، از سر بگذرد. میپرسد چرا خانهی ما کوچک هست؟ پاسخ میدهد: بزرگ شوی، خواهی فهمید. مثلا خیلی زود درک خواهی کرد که گاه، برای خانهی بزرگتر داشتن، باید خودت را کوچک کنی. یک نفر میگوید خوش به حال شما که خانهتان روی پشت بام هست، حالا گیرم که دیگر برف نمیبارد، لااقل به خدا که نزدیکترید. خدایی در میانِ بشقابهای غیر پرنده، گربههای بدون پرونده. خدایی درست وسطِ دودکشها، آن جایی که نام دودکش بی مسمی شده است و دقیقا برعکس دود را ملاقه ملاقه، برایت میکِشند. خدایی بازیچهی کفتر بازیِ تورمِ نقطه به نقطه.
۰۲/۰۸/۱۳