ما نمیتوانیم
آن همه کله گندههای روز که اوز را با گنده گاف آغازیدند. بیچاره مردمی که اگر دشمن، ایشان را نکشد، دشمنِ دشمن، کار را تمام میکند.
حال و هوای شهریور هزار و سیصد و بیست، که همچنان، روس، امریکا و بریتانیا تصمیم میگیرند چه کسی در ایران، سر کار آید.
حال و هوای شهریور هزار و سیصد و پنجاه و نه، میهن و هممیهنی بی پناه، بدون ارتش.
حال و هوای بامداد بیست و سه خرداد هزار و سیصد و هشتاد و هشت، مردمی با دست خالی تا صبح بیدار.
فرقی ندارد طرفدار این حکومت باشی یا مخالف آن، هر دو باید یک ادبیات داشته باشند. یکی در تهران، مردم غزه را به پشتیبانی از حماس و مقاومت در برابر اسراییل دعوت میکند و دیگری در امریکا، مردم تهران را به پشتیبانی از اسراییل و مقاومت در برابر جمهوری اسلامی.
حکومت کودککش اسراییل که نگران جان هموطنان گروگان گرفته شدهی خویش، نزد حماس نبوده است چگونه نگرانِ جان هموطنان گروگان گرفته شدهی ما نزد جمهوری اسلامی باشد؟
بعد از آن همه زن، زندگی، آزادی مسالهی ما این هست که آقازادهی دومین پادشاه این حکومت پادشاه شود یا آقازادهی دومین پادشاهِ حکومت قبل؟ و هر دو عقبماندهتر از آقازادهی دومین پادشاه حکومت دویست سال قبل که در داخل میهن به خاطر میهن جنگید و چون فهمید "ما نمیتوانیم" به خاطر از دست نرفتن تمام میهن، با دشمن میهن، دست داد. گیرم که قرنها بگویند عهدنامهی ننگین ترکمنچای. آخر باید ایرانی باشد که در آن انقلاب مشروطه باشد.