اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این خط‌خطی‌ها قصد آفرینش ندارند تنها یک لحظه بیرون جهیده‌اند و زِهدانی نیافته‌اند. از این زمزم درد هر چه می‌خواهید بردارید، صاحب آن ملتی رنج‌دیده هستند.

بایگانی
دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۷:۵۵ ق.ظ

خروج بر ورودی

گاه برای گرفتن خروجی از یک سیستم، نیاز به صبوری برای فراهم شدنِ چندین ورودی می‌باشد، استدلال غلط و شایع آن هست که به محضِ برآورده شدن نخستین ورودی، انتظار خروجی داشته باشیم و مترصد دریافت نکردنِ خروجی، خواستار بازگشت به دوران بی ورودی باشیم. این رسم سیاست‌ورزی ما در دویست سال گذشته بوده است، درست از همان سال هزار و دویست و هفت که فتحعلیشاه پس از شکست ایران و عهدنامه‌ی ترکمنچای به این باور رسیده بود که بهترین سلاح همان نیزه‌های قدیمی آبا اجدادی‌ ماست نه سلاح‌های جدید و توپ‌خانه‌ی متحرک سپاه عباس میرزا. شما حق به جانب بودن این تفکر را در تمام روزهای پس از شکست اصلاحات جزیی در این سرزمین می‌بینید، هم‌چنان که دیکتاتورخواهی پس از هرج و مرجِ ناشی از مشروطه‌ خواهیِ ناکار‌آمد، ناسزایی ‌گویی به رضا شاهِ روحت شاد یک صد سال بعد، پس از اشغال ایران به دست روس و انگلیسِ دست‌بوس پَرور، قیام چریکی و مسلحانه پس از کودتا، حصر، ساواک، خودکامگی مترقیانه، زانو زدن مجاهدین در برابر انقلاب سیاه عمامه‌ پس از انقلاب سفید ملوکانه و رستاخیز، تنها حزب یگانه، اصل ولایت فقیه و بازگشت به هزار و چهارصد سال قبل پس از تو دهنی به تنها دولت طرفدار آزادی بیان، از کودتا تا پنجاه و هفت، مرگ بر تمام حاکمان جمهوری اسلامی پس از اعدام‌های شصت و هفت، پس از قتل‌های زنجیره‌ای از وسطِ بیابان هفتاد و هفت تا کف خیابان نود و هشت، مرگ بر تمام مخالفان جمهوری اسلامی، پس از وعده‌ی غیر صادقِ آزادی از پس زن، زندگی، آزادی. در این میان، حکومت نیز همواره ترجیح داده است رابطه‌اش را با غرب و شرق به گونه‌ای تعریف کند که به سرکوب بهتر مردم منجر شود نه تقویت وطن و هم‌وطن در برابر بیگانه، فرقی هم ندارد محمد‌علی شاه شرق‌زده باشد یا محمدرضا شاه غرب‌زده یا علی‌شاهِ لسانا نه شرقی نه غربی. این چنین هست که برای حل کوچکترین مساله‌ها، بیچاره شده‌ایم. عقب‌مانده‌تر از عباس میرزای دویست سال قبل در دانستن دلایل عقب‌ماندگی، بی‌برق‌تر و بی‌رمق‌تر از جرقه‌ای که دل به آزادی کسی یا چیزی ولو یک الکترون داشته باشد، هنوز و هر روز تاریخ را قسم حضرت عباس می‌دهیم که بگو ایران و ایرانی فلان هست نه فلان فلان شده، گربه با پرچم شیر و خورشید هست نه موشِ خاموشِ گور به گور شده. ما هرگز شاهنامه را درست نخوانده‌ایم، هیچ کس با عبور از یک خان، رستم نمی‌شود، شرط لازم، جانشین شرط کافی نمی‌شود. تو گویی سماجت سیاسی روشنفکران ایران، یک صد سال قبل از ملی شدن صنعت نفت، از شدت افسردگی، در همان حمام فین کاشان، برای انتقام از شاه، دین و ناصرالدین شاه، شاه رگ خویش را زده است، بدون خروجی، بدون ورودی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۳/۱۳
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی