اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این خط‌خطی‌ها قصد آفرینش ندارند تنها یک لحظه بیرون جهیده‌اند و زِهدانی نیافته‌اند. از این زمزم درد هر چه می‌خواهید بردارید، صاحب آن ملتی رنج‌دیده هستند.

بایگانی

آتش نه برای بچه های شین آباد،گلستان شد،نه برای تماشگران قطار نیشابور،نه برای پروازهای به سوی گور،نه برای مسافران قطار توس-تبریز،نه برای خبرنگاران بی خبر،نه برای نگاران از اسید لبریز،نه برای تو ابراهیم بی تبر.آتش نشان بر دلمان آتش نشاندی،قرار بود هوا به آتش نرسد نه به تو،آخر توی مملکتی که خشکسالیست آتش را با آب خاموش نمی کنند،با سرکوب،با آوار خفه می کنند،فردا عزای عمومیست،هر روز عزای عمومیست،امسال کبیسه است،یک روز بیشتر عزای عمومیست.می بینی کسانی که وعده ی بهشت روی زمین داده اند،چه قدر ماهند،چه قدر عکس ماهند،چه قدر فرشته اند،با این فرشتگان مرگ،با این اصل حمار،قرار است کوتاهترین راه را به سوی مرگ طی کنیم.می گویند همه ما مقصریم،آتش هم بیت المال است،نباید آن را بر دست کسی زد.ایشان خون می خورند و ما خون دل.راست می گویند پرچم دینشان حجاب است، حجابی بر این همه روزمرگی مرگ.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۱۵
i protester

با این که قانون،قانون جنگل بود اما توی جنگلمان،تک و توک،درختی پیدا می شد.اینگار راست می گفتند هر چه بار درخت بیشتر شود،افتاده تر می شود،درختان یکی یکی می افتادند تا تابوت کسانی باشند که روی حرفشان ایستاده بودند.بر روی تابوت ها نوشته بودندحداکثر ظرفیت چند نفرو مشخص نبود این چند نفر یعنی چند نفر؟جمعیتی که انفجارش همزمان با انفجار نور بود،حالا سر خاک شدن هم باید تو ی سر و کله ی یکدیگر می زد.کنایه تلخی بود وقتی تمام عمرشان را در جهنم زیسته بودند،خاکسپاریشان در بهشت زهرا باشد.به  مرده شورها بخشنامه کرده بودند که در  مصرف آب صرفه جویی کنند و به گورکن ها در  مصرف خاک. گویی خبر نداشتند که از آب و   خاک این مملکت چیزی نمانده است،اما خب حق اسراف،تکلیف طبقه اشراف بود،همان هایی که رساله شان با اون همه غسل و عادت،محتاج غسل و طهارت بود،اما نه،بی انصافی می کردم،اصلا از دست ایشان که آبی نمی چکید،ایشان حتی جانمازشان را با خون مردم آب می کشیدند،اصلا توی زندگی شان یک بار هم زمین نخورده بودند،ایشان حتی برای نمازشان،بر روی خاک بیگانه سجده می کردند.این سیاه نمایی نبود،این سیاهی بود که رشدش تابع نمایی شده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۵ ، ۰۰:۴۰
i protester

و مرگ، این راست ترین خبر زندگی، که هرگز نخواهی شنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۸
i protester

از آسمان باران اسیدی می بارد،اسیدپاش ها به مرخصی با حقوق رفته اند،آیینه ها شسته نمی شوند تا به دختران دروغ نگویند،کسی دیگر آیه ی آخر سوره ی عصر،و تواصوا بالصبر،را نمی خواند،در عدالت خانه از آبغوره های مادران حلوای پسران می سازند،سه قوه ی نظام چراغ هیچ خانه ای را روشن نمی کنند،برق چشمان،بابت ندادن مالیات به نور چشمان،قطع شده است،اشتباه لپی نیست،معترض اسید پاشی به جای اسید پاش معترض،دستگیر شده است،اسیدپاش دستگیر نشده است،از اسیدپاشی دستگیری شده است.دلمان به چه چیز خوش باشد؟به این که مطهری این بار اندکی بیشتر، شریعتی را می فهمد؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۷
i protester

سلام بر همه ی گلرخان آرش صفت وطنم که نان شرمنده نامشان هست و زندان شرمنده نایشان .نمی دانم بازجو در کدام جغرافیای تنت،مهر"باطل شد"زده است اما می دانم که میخ بر تابوت خود زده.برای تو می نویسم و نه برای یک رییس جمهور باد آورده! آقای صادقی،در این سرزمین هر کس بیشتر بخورد،شب راحت تر خوابش می برد،به گمانم شما به بیماری بیداری دچار شده ای که غذای زندان را هم نمی خوری،وقتی بالاترین نقطه ای که ایشان بدان رسیده اند پایین ترین نقطه تنشان بوده،به ایشان حق بده که بی اعتنایی تو به شکم و زیر شکم،اعصابشان را بیش از استخوان های تو خرد کند.کاش تو و پاره تنت،هر دو غریبه ای غربی بودین تا تاقتان می زدند، باور کن دیوارها هم دیگر طاقت این همه زدن، زل زدن،لب نزدن را ندارند،می دانم اجسام داخل زندان از آن چه  ما می بینیم به شما نزدیکترند،می دانم ما اجرام خارج زندان،به هیچ دردی نمی خوریم ،می دانم مرز ایران تا شام پیش رفته است، اما به گمانم کمان تو این بار مرز ویران را مشخص کرده است،زنده بمان تا تمام این داستان پاک نویس شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۶
i protester

بر سر لخت سیم ها داغ هویه  می زنند،این جا هم حجاب اجباریست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۵ ، ۰۰:۵۹
i protester

در سرزمینی که روز و شبش، زور و شب بود، مشخص نبود طولانی ترین شب سال را با چه چیزی گز می کنند؟ اما به هر حال از سیمای شهر مشخص بود که گزمه ها اجازه داده اند مردم شهر جشن بگیرند و از بگیر و ببند خبری نبودشاید مفهوم طولانی ترین را دختری می فهمید که تنش قوت غالب هم وطنش، یا سرباز صفری که سهمش از تمام برج های عالم یک عدد برجک، یا کارتن خوابی که چشمانش خسته از این همه کارتن دیدن، یا کارگری که در قرعه کشی طرح تعدیل  نیرو، برنده بدبخت،یا مادر یک فروند فرزند، همان مغزی که نتیجه تلاشش برای فرارنکردن، متلاشی شدن کف خیابان شده بودامشب فرشته ای از هوا پایین نمی آید، طاقتش را ندارد که دیوی دگر از در،در آید، مثل این جا قصه"از شب به شب رسیدیم"درست از آب درآید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۰۰:۵۵
i protester

حلب را دیگر خدا آزاد نکرد،خدا هم خجالت می کشد از این که انسان را آزاد آفرید.شاید از همان روز که از آزادی مجسمه ساختند،آزادی را خاک کرده بودند،اما امروز این خاک هم آزادی را پس می زند،تاریخ مبارزه برای آزادی،به این جا که می رسد،حرفش را پس می گیرد،نامش را از خاورمیانه لاک می گیرد،این جا همه از مردم حرف می زنند،همه برای مردم حرف می زنند،این جا جانت را می گیرند تا به تو حیات ببخشند،آزادی مرا ببخشد،این جا آزادی را  بالا نمی برند بالا می آورند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۵ ، ۲۳:۵۹
i protester

سالی که گذشت و خشکسالی ای که نگذشت،غرور پل ها شکسته است که آب نه،بی آبی خرابشان کرده،غریق نجات ها بیکار شده اند و چترها یتیم برفی که ندیده اند سیاه پوش،از آسمان باران نمی بارد،این تف سر بالای زمین است،این زمین خیلی وقت است که زمین گیر شده است و من در میان این همه نار،کنار تو پناهنده شدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۵ ، ۲۳:۵۸
i protester

قدیم سه سال زندان خیلی بود،می شد قصه های هزار و یک شب خواند،اما حالا،تخفیفت هم که بدهند می شود شش سال،گویی زندانبان یک شیفت خوابش می برد تا چرتکه شبانه روزها را بیندازد. قدیم یک نفر خیلی بود،اگر کشته می شد می گفتند تمام مردم دنیا،از دنیا رفته اند،اما حالا اگر تمام مردم دنیا هم توی جاده،جنگ،جمهوری بمیرند،از دنیایی به دنیای دیگر رفته اند،گویی پوشک بچه را عوض کرده اند.قدیم اگر اختلاسی می شد مردم سواد خواندن و نوشتنش را داشتند،اما حالا هر چه دارند از محرم و صفر است،نه ماه صفر تمام می شود،نه این رقم صفر.صفر بزرگترین عدد است و ریاضیات هم حساب،نابلد.قدیم خدا یکی بود،کعبه و بت خانه بهانه،دروغگو دشمن خدا،شمع بیت المال عزیز دردانه،پاسخ گلوله،گل،جواب دشنام،دعا در محراب،اما حالا هر شهری مشهد است و مشهد هم خدایی دارد،کاخ و سلطانی دارد، امام معصوم زنده نیست،وکیل و وصی ای دارد،دروغ گفتن به تشخیص کدخدا،مصلحت دارد.در بیت المال پارتی شبانه است و در محراب،شلاق آویخته،صدای زن و مرد هر دو مجوز ندارد،در حنجره ها هم حکومت نظامی است،حرفی بیرون نمی آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۲۳:۵۶
i protester