اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این خط‌خطی‌ها قصد آفرینش ندارند تنها یک لحظه بیرون جهیده‌اند و زِهدانی نیافته‌اند. از این زمزم درد هر چه می‌خواهید بردارید، صاحب آن ملتی رنج‌دیده هستند.

بایگانی

اتوبوس در لغت یعنی بوس اتوماتیک، یعنی بوس پی در پی. یعنی اگر ضحاک هم نباشی باز مارهایی خواهند رویید که جز به خوردن مغزت رضایت نمی دهند. در این سرزمین، مسافرت زمینی همواره بوی آسمانی شدن داده است و اتوبوس زودتر از آخوند شما را به خدا رسانده است. از میان نام های شرکت های مسافربری، رویال به معنای سلطنتی می باشد، اما مشخص نیست سلطنت چه کسی؟مسافر،راننده،صاحب ماشین یا شرکت؟ این که طفلک اتوبوس دیر راه می افتد فراخور ژن اوست اما این که وسط جاده دوباره باردار می شود جهش ژنی اوست. مسافران زمان را سپرده اند به صاحب الزمان و عین خیالشان نیست. نه مبدا نه مقصد هیچ کدام نقص فنی اتوبوس را عیب نمی دانند، آن ها فرزندشان را همان طور که هست، دوست می دارند.*انشاءالله اتفاقی نمی افتد*آخرین جوابیست که می دهند و از قضا راست هم می گویند اگر حادثه ای رخ دهد برای پست و مقام ایشان اتفاقی نمی افتد. راننده با صدا و سیمای خویش هر صدایی را خفه می کند. دست به دامن پیشرفت علوم می شوی و با ستاره بدون کبوتر به پلیس راه گزارش می دهی. همان پلیس ماهی که ابتدا اتوبوس ها را نگه می دارد و سپس به کمربند نبستن در وسیله ای که در حال حرکت نیست، گیر می دهد. اما او این بار خسته است، آن قدر که بارهای از کف تا سقف اتوبوس را نمی بیند. اصلا از اتاقک برج خویش پایین نمی آید تا بخواهد از اتوبوس بالا بیاید. راننده را وسیله ی پیام رسانی خویش قرار می دهد*یا رضایتت جلب می شود یا اتوبوس*ساعت های مسافران به ناگه دقیق می شود، به اعتراض تو اعتراض می کنند.*کاری نکنید کلاف سر در گم شویم علاف شویم*دل آدمی در چنین شرایطی به دنبال مسافرانیست که تو را سنگ نزنند، تو را تیر خلاص نزنند. حال اگر انسانی همراه تو از اتوبوس در آید که بال در خواهی آورد. در جامعه ای که خون را در شیشه کرده اند و به مغز اکثریت نمی رسد همین دم اقلیت را باید غنیمت شمرد و گفت دمتان گرم. اما قسمت و تقسیم غنائم با تو نیست *ولی دم نه، خود دم بفرمایید رضایت دهید، این تشریفات که تمام شود تشریفتان را می برید*

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۲
i protester

وقتی آخر این بازی زندگی خوابت می برد،لااقل این دو روز دنیا را بیدار باش و نباز.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۱
i protester

سرت را که از روی کاغذ بالا می آوری، گویا در کاسه ی توالت فرو کرده ای. اگر چه سفیدی همان سپیدیست اما جهت ها خودشان را گم کرده اند، بالا آورده ای اما فرو می بری. این حجم از کارهای وقت تلف کنی، سمبل کاری، راهکارهای مایوس کننده، اردوگاه های کار اجباری، هندوانه ی زندگی را به شرط چاقو قاچ قاچ کرده است، حالا که هندوانه سفید از آب آمده است، از قضا به سفید بختی خویش، به سر کار رفتنت افتخار می کنی. این نسلِ از بیکاری بیم داده شده، تا سرش را بلند می کند جسد سربلندی اش بر دوش سر به زیری اش می افتد. برای آن که بگویند سری توی سرها شده، برای نشستن پشت میز دولتی، برای رفتن از این سوی میز به آن سوی میز، فکرهای خوبی توی سرش می آید. سرش آرزو می کند سرخوردگی و سفید بختی توپ پینگ پنگ روزیش شود، کار پیدا کردنی به قیمت گم کردن خود، چه دنیایی آغازیدن می گیرد، چه بیگ بنگی، چه نسل کوچک و منگی. اگر از اول خودی نداشته باشی که مشکلی پیش نمی آید، مشکل از آن جا آغاز می شود که خودی داری و مدام خورده می شود، مثل مدادی که مدام سرش را می تراشند و آن چه می خواهند با آن بنویسند.سرت در بازی کاغذها، در کاغذ بازی ها ساییده می شود.بخت با تو یار باشد هر چه زودتر از شستن چشم ها، از گریستن و نگریستن خسته می شوی، درست در همین نقطه از زندگی اگر ته مانده ای برای ماندن داشته باشی مغزت را خواهی شست حتی اگر سیلی تمام زندگی ات را ببرد، کاش آن ته را توی سرت داشته باشی ور نه نقطه ای می شوی آخر خط، با رفتن تو، بی سر تو سر خط خواهند رفت. هیچی می شوی مثل تمام هیچ هایی که تا به امروز دیده و شنیده ای.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۱
i protester

آن هایی که سیگار نمی کشند چه می کشند از دست این زندگی؟کس چه می داند بر سر سیگار، آتش زنند تا ققنوس سرخوشی بر لبانشان بوسه زند؟آری پس چرا از پس آن همه خوش خدمتی چون به پایان می رسد از روی دست به زیر پا، با کفش آهش را پاسخ می دهند؟به راستی انسان برای سیگار ضرر دارد یا سیگار برای انسان؟مشکل سیگار آن است که لباس سفیدش یقه ندارد تا آن را ببندد،سرباز است و سرباز یعنی سرش را از شدت سوختن باز کرده اند تا هوا بخورد. یک روز در کردستان، یک روز در خوزستان، یک روز در سیستان و بلوچستان.اصلا برای همین هست که کسی هوای شهرهایشان را ندارد، از بس که هوا می خورند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۷ ، ۰۰:۵۵
i protester

هوایی که نداریم داخل بسته های چیپس و مواد خوراکی کرده اند، نه دندانی برایمان مانده است نه گوش شنوایی، پاسخ های دندان شکنشان دارد مدام حیف می شود. آقای رئیس جمهور و آقای بالا سرشان به دنبال درمان سرطان امید هستند، آخر نمی شود به فرهاد خبر مرگ زندگی شیرین را داده باشی و او هنوز به کوه کنی ادامه دهد. می گویند صلاح مملکت خویش خسروان دانند اما نمی گویند چگونه می شود مملکت تنها از آن خسروان می شود؟وزارت خارجه بیانیه داده است فرهادهایی که برای خودشان کوهی شده اند و با این کوه کنی دارند از خودشان می کنند به دلیل کاهش وزن ایران در مجامع بین المللی از محیط زیست جمع آوری می شوند،وزارت کار ایشان را مادام العمر بیکار کرده است،وزارت راه از رویشان راه رفته است،کوه ها را با خاک یکسان کرده است.نوبت چشم و هم چشمی نور چشمی ها که باشد قوه ی آخر حرف آخر را می زند،به عرض سلطان می رساند به دلیل افزایش قیمت ارز نمی توان مفسد فی الارض وارد کرد،از آن جا که آحاد ملت منتظر اقدام و اعدام انقلابی هستند فرهادها پیشکش می شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۷ ، ۰۰:۳۹
i protester

آخر شب خوابت که می آید نتوانستنی از جنس پیری به سراغت می آید،شبانه روزی که هدر رفت،عمری که آب رفت. هر چه قدر تلاش می کنی قلم،عصای دستت شود تو و قلم با هم زمین می خورید. چشمانی که صبح بی دلیل باز شده بودند آخر شب با دلیل بسته می شوند، دلیلش می شود خستگی یا همان زندگی. به دنیا می آییم تا از دنیا برویم، از خواب برمیخیزیم تا دوباره بخوابیم، این همان صفر شدن سیصد و شصت درجه است. می گویند شب را مایه ی آرامش قرار دادند، آرامشی که در بیداری به دنبالش بودی در خواب، در خواب ابدی به تو می دهند. نه این طور نمی شود، اگر این گهواره را تکان داده اند و رفته اند تو زندگی ات را به تلافی تکانی بده، منتظر آسمان،باران نمان، این جا آب را هم با عذاب، با سیلی سیل می دهند. منتظر زمین،کربلا نباش، آن جا حسین را با ارز مسافرتی شهید کرده اند. اگر با این خشونت دزدپرور دست،پا و چشمت را بستند تو با فکر بازت به آن ها چشم مگو. اجازه نده عوضی ها عوضت کنند. برخیز و بر طبل شادانه بکوب، اگر قرار بر مردن است لااقل زنده بمیر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۷ ، ۰۰:۳۴
i protester

از برق چشمان تو من شارژ می شوم، باخت های سنگین زندگی ام با برد تمام می شود. از بس که چشمان تو مثل رود پاک بوده اند ،این سال ها با آب پشت بغض های تو در فکر احیای رودخانه ها بوده اند.گفتم به روزگار نزدیک بین که چشمان تو توربین نیست، برق می خواهد از دولت بخت خویش طلب کند.از پارسال تا به امسال چه آب هایی که در خم شراب نریخته اند، چه کلاه هایی که از سرها، چه سرهایی که از تن ها بر نداشته اند،  چه عکس هایی که از رخ یار من به اخم تصویر نکرده اند، چه کمرهایی که از من خم نکرده اند، یک سال دگر با گذشت تو گذشت، بخند ای نازنین که روی خندان تو خوشی آخر شاهنامه، خوشی آخر این نامه، پیرهن یوسفیست که به کنعان می برند. چشمان دنیا از برای آمدنت، چشمان من از برای به دنیا آمدنت روشن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۷ ، ۰۰:۲۷
i protester
این ارز هر روز به چشمان من و تو زل می زندو بالا می کشد. آخر فکر کرده پایین کشیدن زشت است،بی آبرویی می آورد. از بس که مردم برای کار دولتی کف پای دولت را بوسیده اند،کف پای دولت صاف،ازخدمت به مردم معاف شده است. کتاب های اقتصاد نایاب شده اند، نه این که کتاب خوان ها زیاد شده اند،اقتصاد مال خر بوده،غذای چهارپایان تمام شده است.کارگران و کارگزاران هر دو،سوراخ کمربند کم آورده اند، مهم نیست از کدام جهت، مهم آن است که کم آورده اند. تحریم دوستی نشانه ی وطن دوستی شده،ازکعبه ی سیاه تا کاخ سفید کیک و ساندیس توزیع شده است .مردم دارند گیج می زنند توی همین گیجی مردم را بیشتر می زنند. بزرگداشت اهل قلم با استقبال نیروهای امنیتی برگزار می شود، کسی اسلحه به دستان، اسلحه ی اسلحه به دستان، هیچ کدام را تحویل نمی گیرد. تنها از آقایان برای ورود به ورزشگاه پول می گیرند تا نتیجه ی پول هایی که دولت از جیبشان برداشته از نزدیک ببینند، دفاع از حقوق زنان، از خانم ها پول نمی گیرند. شهروندان بهایی و غیر بهایی، با بهانه و بی بهانه، وکیل و موکل دستگیر می شوند، آن که گیر می دهد هم دستگیر می شود،جمهور یعنی مردم رییس جمهور  هم یعنی رییس مردم و نوکر ارباب،بحث تفکیک قوا مطرح است ور نه با تجمیع قوا، مردم همه با هم دستگیر می شوند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۷ ، ۲۳:۲۰
i protester
دیشب که موقع خواب، امید یک ساعت بیشتر خوابیدن را داشتید، گمان می کردید امشب نور علی نور شود و برای همیشه خوابیده باشید؟ بعد از این همه هواخوری در اهواز، نوبتی هم که باشه، نوبت زمین خوردنتان بود؛ اما بیماری خوزستان کم آبی بود نه کم خونی، چه کسی به شما گفت به زمین خون بدهید؟ نمی دانید این خاک فرق لاله و لوله را نمی داند؟
آن انقلابی که بر سر تفنگ های پر، گل می گذاشت، این چنین بر سر مردمش کلاه گذاشت، گفت احترام به همه ی اقوام، اما نگفت منظورش از اقوام، فک و فامیل خودش بوده. ترسم از این انقلابی که بر سر تفنگ های خالی، بر سر سرباز، بر سر پسر بچه ی ناز، منت آزادی از خدمت، نظام و دنیا گذارد.
#حمله_تروریستی_به_اهواز
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۷ ، ۲۰:۲۰
i protester

این طبل ها اجازه نمی دهند صدای حسین شنیده شود.هر چه قلمم می خواهد روی پای خودش بایستد سرش را یک ضرب تر می زنند.با دوات مردمک چشمانم می نویسم. دردناکتر از بریدن سر حسین، بردن نام حسین به هنگام سر بریدن است. حسین حسین شعار کسانی شده است که به شهادت دادن دیگران افتخارشان شده.چگونه حسینی که از یارانش می خواست با او هم سرنوشت نشوند، حالا سرنوشت ملتی به انتخاب یاران او شده است؟ بر سرمان منت گذارند می گویند این انتخاب خودتان بوده است.تا بوده همین بوده عریانی حسین را برای تن ما دوخته اند، مایی که از تن، تنها عریانی را می فهمیم. عباس، آن آقازاده ی فرصت سوز چه کفران نعمتی کرد با آن آب نخوردنش، آخر مگر چه می شد؟ آیا بهتر نمی توانست بجنگد؟مگر این جا این همه سال مال مردم رابه همراه آب وآبروی رویش خوردند بهتر نجنگیدند؟از سینه ی مادر تا سینه ی قبرستان، در این سعی صفا و مروه، داریم دنبال آب می گردیم، غافل از این که نخست باید حیاتی باشد تا مایه ی حیاتی نیاز باشد. کدام باور کردنیست قسم حضرت عباس و علمداری دفاع از مظلوم یا دم خروس جنگی و طناب داری پیشکش مظلوم؟ ما چه کسی را داریم یاری می کنیم؟صدای حسین با بلند صدا کردن حسین شنیده نمی شود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۴۸
i protester