قدیم
قدیم سه سال زندان خیلی بود،می شد قصه های هزار و یک شب خواند،اما حالا،تخفیفت هم که بدهند می شود شش سال،گویی زندانبان یک شیفت خوابش می برد تا چرتکه شبانه روزها را بیندازد. قدیم یک نفر خیلی بود،اگر کشته می شد می گفتند تمام مردم دنیا،از دنیا رفته اند،اما حالا اگر تمام مردم دنیا هم توی جاده،جنگ،جمهوری بمیرند،از دنیایی به دنیای دیگر رفته اند،گویی پوشک بچه را عوض کرده اند.قدیم اگر اختلاسی می شد مردم سواد خواندن و نوشتنش را داشتند،اما حالا هر چه دارند از محرم و صفر است،نه ماه صفر تمام می شود،نه این رقم صفر.صفر بزرگترین عدد است و ریاضیات هم حساب،نابلد.قدیم خدا یکی بود،کعبه و بت خانه بهانه،دروغگو دشمن خدا،شمع بیت المال عزیز دردانه،پاسخ گلوله،گل،جواب دشنام،دعا در محراب،اما حالا هر شهری مشهد است و مشهد هم خدایی دارد،کاخ و سلطانی دارد، امام معصوم زنده نیست،وکیل و وصی ای دارد،دروغ گفتن به تشخیص کدخدا،مصلحت دارد.در بیت المال پارتی شبانه است و در محراب،شلاق آویخته،صدای زن و مرد هر دو مجوز ندارد،در حنجره ها هم حکومت نظامی است،حرفی بیرون نمی آید.