اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این خط‌خطی‌ها قصد آفرینش ندارند تنها یک لحظه بیرون جهیده‌اند و زِهدانی نیافته‌اند. از این زمزم درد هر چه می‌خواهید بردارید، صاحب آن ملتی رنج‌دیده هستند.

بایگانی

از یک سالی به بعد برای یک آدم‌مهاجر،وطن حکم همان والدین بد سرپرست معتاد و الکی را پیدا می کند که اگر چه از دست آن ها رها شده است اما حالا می خواهد باشند، سایه شان بالای سرش باشد، خاکش زیر پایش باشد. می گویند کجا می خواهید برگردید؟ این جا همه دارند فرار می کنند. اگر ممنوع الخروج ها درد ممنوع الورودها را نفهمند، چه کسی می خواهد بفهمد؟ لااقل به اندازه ی تابلوهای ورود ممنوع باید درد آزادی را فهمید.مشکل آن جاست اگر از همین فردا قانون گذارند نوشیدن آب از بطری حرام است، سر و کله ی عده ای ذوق زده پیدا می شود که آخ جان ما قبل از این قانون هم، آب نوش جان کردنمان با لیوان بود. این طور می شود که نیمی از جامعه اجازه ی ورود به ورزشگاه ها را پیدا نمی کنند و بخشی از جامعه اجازه ی ورود به فرودگاه ها را. با این حجم از نفهمیدن نیازی نیست سر به بیابان بگذاشت باید سرت را بر سر ایوان بگذاری و بخواهی تو را به جای گوسفندان قربانی کنند. ما مرگ را دوست می داریم، درست است که اگر نبود هیچ مظلومی کشته نمی شد اما خب هیچ ظالمی هم نمی مرد. این نهایت هم نوع دوستی ماست.ما مرگ را هم به احترام زورگوها دوست داریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۷ ، ۰۱:۰۶
i protester

رییس جمهور امریکا برای بشری که دفن می شود و در طول تاریخ قطره ای نفت می شود احترام زیادی قائل است. هم چنان که رییس جمهور روسیه برای قرآنی که بالای سر گرفته می شود و به آقای بالای سر تقدیم می شود.یک وقت دلتان نگیرد که روسیه صادرات نفتش را زیادتر می کند و امریکا واردات نفتش را. انبارها به مانند نوبت مطب دکترها، به مانند دل مردم، به مانند زندان ها پر هستند. بار اصلی به دوش من و تو نیست، خسته آن مدیری که بار خویش را بسته است. می گویند چرا بعضی از پست ها بازنشستگی ندارد؟ راستش را بخواهید هر که بازنشسته می شود مسافرکشی می کند، این بندگان خدا که چهل سال مسافرکش هستند،قرار است ما را به خدا برسانند. این جا هر چه نداشته باشیم امنیت را داریم، این جا قتل ها را هم به زنجیر می کشند. بیست سال گذشته است،آن چه دیگر یافت می نشود قتل های زنجیره ای نیست، مطبوعاتیست که قتل های زنجیره ای را با سیاه قلم بکشند .این جا هر کس رو به قبله ی عالم نباشد، رو به قبله اش می کنند. بیچاره ملت قبله ی عالم که به دنبال انکار کلمه ی ملت در کلام قبله ی آن سوی عالمند.

#ترامپ #پوتین #پروانه_اسکندری #داریوش_فروهر #محمد_جعفر_پوینده #محمد_مختاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۰۱:۰۵
i protester

مغازه دار که برای بار دوم می گوید موجودی کافی نیست گویی طناب دار را کشیده است، این بار بهانه ی حواس پرتی هم برایت باقی نمانده است. به گمانش کارت کشیده است اما به واقع بر تن تو کارد کشیده است. صدای خونی که از رگ هایت بیرون می زند مثل صدای شر شر آبیست که در زمین فرو نمی رود. تو همان آبی، موجودی که کافی نیست، تو همان کارگر سر ماهی، موجودی که مردنش هم برای زندگی کافی نیست. با آن همه عرقی که ریخته ای کارفرمایت مست شده است.اصلا آن همه شهد و شکر کز سخنش می ریزد اجر صبریست که تو کرده ای. می گویند حوصله ی شنیدن از نی و نیشکر ندارند،سنگ در دهانشان بگذارید، سنگ بر شکمشان ببندید، بروند پی کارشان، همین که کار دارند هفت شهر عشق را گشته اند،بی حقوق و با حقوقش چه توفیری می کند؟ توی گوششان می گویند هفت تپه پر است از گوشت های پرندگانی که قرار است بی اذن کدخدا زنده شوند. اما کرند،نوکرند، نمی شنوند، هم چنان که صدای خون و آب، صدای هم خونه های ناب ما را نشنیدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۴
i protester

این هنر حکومت است که از ظالمین در پیشگاه تاریخ مظلوم می سازد. معلوم نیست کدام پیشانی بر مهر، پینه بسته، کدام یقه بسته، کدام زبان بسته با لال بودنش، حکم اعدام های دست گرمی مهره های سوخته را امضا کرده است؟ اما آن چه معلومه این هنر حکومت است که از ظالمین در پیشگاه تاریخ مظلوم می سازد. حکم اعدام های دست گرمی مهره های سوخته را معلوم نیست کدام پیشانی بر مهر، پینه بسته، کدام یقه بسته، کدام زبان بسته با لال بودنش امضا کرده است؟ اما آن چه معلومه اینه که اگر نوبت خود او برسد نه سلطان سکه به دادش می رسد نه سکه ی سلطان، دادش به هیچ کجا نخواهد رسید، حتی به پای امضای وصیت نامه ای که دستش داده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۳
i protester

اتوبوس در لغت یعنی بوس اتوماتیک، یعنی بوس پی در پی. یعنی اگر ضحاک هم نباشی باز مارهایی خواهند رویید که جز به خوردن مغزت رضایت نمی دهند. در این سرزمین، مسافرت زمینی همواره بوی آسمانی شدن داده است و اتوبوس زودتر از آخوند شما را به خدا رسانده است. از میان نام های شرکت های مسافربری، رویال به معنای سلطنتی می باشد، اما مشخص نیست سلطنت چه کسی؟مسافر،راننده،صاحب ماشین یا شرکت؟ این که طفلک اتوبوس دیر راه می افتد فراخور ژن اوست اما این که وسط جاده دوباره باردار می شود جهش ژنی اوست. مسافران زمان را سپرده اند به صاحب الزمان و عین خیالشان نیست. نه مبدا نه مقصد هیچ کدام نقص فنی اتوبوس را عیب نمی دانند، آن ها فرزندشان را همان طور که هست، دوست می دارند.*انشاءالله اتفاقی نمی افتد*آخرین جوابیست که می دهند و از قضا راست هم می گویند اگر حادثه ای رخ دهد برای پست و مقام ایشان اتفاقی نمی افتد. راننده با صدا و سیمای خویش هر صدایی را خفه می کند. دست به دامن پیشرفت علوم می شوی و با ستاره بدون کبوتر به پلیس راه گزارش می دهی. همان پلیس ماهی که ابتدا اتوبوس ها را نگه می دارد و سپس به کمربند نبستن در وسیله ای که در حال حرکت نیست، گیر می دهد. اما او این بار خسته است، آن قدر که بارهای از کف تا سقف اتوبوس را نمی بیند. اصلا از اتاقک برج خویش پایین نمی آید تا بخواهد از اتوبوس بالا بیاید. راننده را وسیله ی پیام رسانی خویش قرار می دهد*یا رضایتت جلب می شود یا اتوبوس*ساعت های مسافران به ناگه دقیق می شود، به اعتراض تو اعتراض می کنند.*کاری نکنید کلاف سر در گم شویم علاف شویم*دل آدمی در چنین شرایطی به دنبال مسافرانیست که تو را سنگ نزنند، تو را تیر خلاص نزنند. حال اگر انسانی همراه تو از اتوبوس در آید که بال در خواهی آورد. در جامعه ای که خون را در شیشه کرده اند و به مغز اکثریت نمی رسد همین دم اقلیت را باید غنیمت شمرد و گفت دمتان گرم. اما قسمت و تقسیم غنائم با تو نیست *ولی دم نه، خود دم بفرمایید رضایت دهید، این تشریفات که تمام شود تشریفتان را می برید*

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۲
i protester

وقتی آخر این بازی زندگی خوابت می برد،لااقل این دو روز دنیا را بیدار باش و نباز.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۱
i protester

سرت را که از روی کاغذ بالا می آوری، گویا در کاسه ی توالت فرو کرده ای. اگر چه سفیدی همان سپیدیست اما جهت ها خودشان را گم کرده اند، بالا آورده ای اما فرو می بری. این حجم از کارهای وقت تلف کنی، سمبل کاری، راهکارهای مایوس کننده، اردوگاه های کار اجباری، هندوانه ی زندگی را به شرط چاقو قاچ قاچ کرده است، حالا که هندوانه سفید از آب آمده است، از قضا به سفید بختی خویش، به سر کار رفتنت افتخار می کنی. این نسلِ از بیکاری بیم داده شده، تا سرش را بلند می کند جسد سربلندی اش بر دوش سر به زیری اش می افتد. برای آن که بگویند سری توی سرها شده، برای نشستن پشت میز دولتی، برای رفتن از این سوی میز به آن سوی میز، فکرهای خوبی توی سرش می آید. سرش آرزو می کند سرخوردگی و سفید بختی توپ پینگ پنگ روزیش شود، کار پیدا کردنی به قیمت گم کردن خود، چه دنیایی آغازیدن می گیرد، چه بیگ بنگی، چه نسل کوچک و منگی. اگر از اول خودی نداشته باشی که مشکلی پیش نمی آید، مشکل از آن جا آغاز می شود که خودی داری و مدام خورده می شود، مثل مدادی که مدام سرش را می تراشند و آن چه می خواهند با آن بنویسند.سرت در بازی کاغذها، در کاغذ بازی ها ساییده می شود.بخت با تو یار باشد هر چه زودتر از شستن چشم ها، از گریستن و نگریستن خسته می شوی، درست در همین نقطه از زندگی اگر ته مانده ای برای ماندن داشته باشی مغزت را خواهی شست حتی اگر سیلی تمام زندگی ات را ببرد، کاش آن ته را توی سرت داشته باشی ور نه نقطه ای می شوی آخر خط، با رفتن تو، بی سر تو سر خط خواهند رفت. هیچی می شوی مثل تمام هیچ هایی که تا به امروز دیده و شنیده ای.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۱
i protester

آن هایی که سیگار نمی کشند چه می کشند از دست این زندگی؟کس چه می داند بر سر سیگار، آتش زنند تا ققنوس سرخوشی بر لبانشان بوسه زند؟آری پس چرا از پس آن همه خوش خدمتی چون به پایان می رسد از روی دست به زیر پا، با کفش آهش را پاسخ می دهند؟به راستی انسان برای سیگار ضرر دارد یا سیگار برای انسان؟مشکل سیگار آن است که لباس سفیدش یقه ندارد تا آن را ببندد،سرباز است و سرباز یعنی سرش را از شدت سوختن باز کرده اند تا هوا بخورد. یک روز در کردستان، یک روز در خوزستان، یک روز در سیستان و بلوچستان.اصلا برای همین هست که کسی هوای شهرهایشان را ندارد، از بس که هوا می خورند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۷ ، ۰۰:۵۵
i protester

هوایی که نداریم داخل بسته های چیپس و مواد خوراکی کرده اند، نه دندانی برایمان مانده است نه گوش شنوایی، پاسخ های دندان شکنشان دارد مدام حیف می شود. آقای رئیس جمهور و آقای بالا سرشان به دنبال درمان سرطان امید هستند، آخر نمی شود به فرهاد خبر مرگ زندگی شیرین را داده باشی و او هنوز به کوه کنی ادامه دهد. می گویند صلاح مملکت خویش خسروان دانند اما نمی گویند چگونه می شود مملکت تنها از آن خسروان می شود؟وزارت خارجه بیانیه داده است فرهادهایی که برای خودشان کوهی شده اند و با این کوه کنی دارند از خودشان می کنند به دلیل کاهش وزن ایران در مجامع بین المللی از محیط زیست جمع آوری می شوند،وزارت کار ایشان را مادام العمر بیکار کرده است،وزارت راه از رویشان راه رفته است،کوه ها را با خاک یکسان کرده است.نوبت چشم و هم چشمی نور چشمی ها که باشد قوه ی آخر حرف آخر را می زند،به عرض سلطان می رساند به دلیل افزایش قیمت ارز نمی توان مفسد فی الارض وارد کرد،از آن جا که آحاد ملت منتظر اقدام و اعدام انقلابی هستند فرهادها پیشکش می شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۷ ، ۰۰:۳۹
i protester

آخر شب خوابت که می آید نتوانستنی از جنس پیری به سراغت می آید،شبانه روزی که هدر رفت،عمری که آب رفت. هر چه قدر تلاش می کنی قلم،عصای دستت شود تو و قلم با هم زمین می خورید. چشمانی که صبح بی دلیل باز شده بودند آخر شب با دلیل بسته می شوند، دلیلش می شود خستگی یا همان زندگی. به دنیا می آییم تا از دنیا برویم، از خواب برمیخیزیم تا دوباره بخوابیم، این همان صفر شدن سیصد و شصت درجه است. می گویند شب را مایه ی آرامش قرار دادند، آرامشی که در بیداری به دنبالش بودی در خواب، در خواب ابدی به تو می دهند. نه این طور نمی شود، اگر این گهواره را تکان داده اند و رفته اند تو زندگی ات را به تلافی تکانی بده، منتظر آسمان،باران نمان، این جا آب را هم با عذاب، با سیلی سیل می دهند. منتظر زمین،کربلا نباش، آن جا حسین را با ارز مسافرتی شهید کرده اند. اگر با این خشونت دزدپرور دست،پا و چشمت را بستند تو با فکر بازت به آن ها چشم مگو. اجازه نده عوضی ها عوضت کنند. برخیز و بر طبل شادانه بکوب، اگر قرار بر مردن است لااقل زنده بمیر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۷ ، ۰۰:۳۴
i protester