اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این خط‌خطی‌ها قصد آفرینش ندارند تنها یک لحظه بیرون جهیده‌اند و زِهدانی نیافته‌اند. از این زمزم درد هر چه می‌خواهید بردارید، صاحب آن ملتی رنج‌دیده هستند.

بایگانی

گنده‌لاتِ لات‌ها لات محله‌ی ما را تهدید کرده است. لاتی که تا دیروز اهل محل از او شکایت داشتند امروز به حمایت از او همگی دستمال به دست داشتند. زورگویی‌ها و زورگیری‌های او را فراموش کرده‌اند تا لات محله‌ی ما نزد گنده‌لات لات‌ها موش نشود. می‌گویند لات محله‌ی ما هر چه قدر هم بد باشد بچه محل ماست، اگر ما امروز نگوییم من هم یک لات هستم، فردا پیش گنده‌لات لات‌ها هر چه قدر هم زارت و زورت کنیم فایده‌ای ندارد. اگر ما امروز پشت لات محله‌مان نایستیم، فردا رو‌به‌روی گنده‌لات لات‌ها دست به سینه می‌ایستیم. جوون‌های این محله شهید نشدند تا محله دست گنده‌لات لات‌ها بیفتد. اما دو زاری همه این چنین در فاضلاب نمی‌افتد، عده‌ای هم پیش‌دستی کرده‌اند، نزد گنده‌لات لات‌ها رفته‌اند دستش را بوسیده‌اند. پیش خود فکر کرده‌اند هر محله‌ای یک لات می‌خواهد پس چه بهتر که لات محله‌ی ما گنده‌لات باشد، همین که لات محله‌ی ما گنده‌لات شود ما و محله‌ی ما نیز گنده خواهیم شد. مثل لات‌های خلق و خلقی لات، مثل شاهزاده‌ی لات و لات‌زاده‌ها نون لاتی‌گری خویش را می‌خوریم. عده‌ای هم اعتراض کرده‌اند که چرا نظرسنجی نمی‌کنید، چرا مردم را به همین دو گروه تقسیم می‌کنید؟ پاسخ می‌دهند دخالت نداشته باشید، در امور لاتی تنها نظر کسانی صلاحیت دارد که مرد باشند، لات باشند، چاقو کشیده باشند، هفت تیر کشیده باشند، برای دزدی نقشه کشیده باشند، برای اطلاعات زحمت کشیده باشند، برای قاچاق و چماق چک کشیده باشند. شما دهنتان بوی شیر جنگل هم بدهد لات نمی‌شوید. هیچ کس نمی‌گوید چرا ما اصلا باید لات داشته باشیم؟ ترامپ سپاه را گروه تروریستی خوانده است، گنده‌لات لات‌ها لات محله‌ی ما را فرزند خویش خوانده است. دیگی دیگ دگر را سیاه خوانده است. ای کاش بدانیم، آخر این دیگ جوشیدن‌ها، آخر این گاو خیگ دوشیدن‌ها، آخر این بازی، آخر این لات‌بازی، آخر این سیاه‌بازی، کعبه‌ی ما را، ایران ما را نه سپاه ابرهه نجات می‌دهد نه ابابیل امریکایی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۱۴
i protester

می‌گویند تا دوش سد‌ها را باز نکرده‌ایم، خانه‌به دوش شوید و بروید. این‌بار مثل دفاع مقدس خانه‌هایتان خراب نمی‌شود، تنها توی آب می‌شود. اما نه، همه‌ی شما نباید بروند، عده‌ای هم باید روی مین، زیر آب، توی زیر‌زمین  بروند. درست مثل آن سال‌ها عده‌ای باید دفاع بکنند و عده‌ای تمرین مقدس شدن. دفاع مقدس به همین شور گرفتن‌ها و سور گرفتن‌ها زنده است. دیدید چه قدر خوب شد این سال‌ها خرمشهر را خرم نکردند، شهر نکردند، مدیران ما توی خواب این روزها را دیده بودند. انصاف نبود خوزستان ثروت این مملکت را بخورد و یک آبی هم روش. قرار بود تمام مملکت ثروت خوزستان را بخورد و یک بی‌آبی هم روش. اما این سیل همه چیز را خراب کرد. راست می‌گویند مردم خوزستان خالی بند هستند، آن‌ها باید جای خالی ما را پر کنند، با بند‌بند وجودشان این همه سیل‌آب را از رو کم کنند. آینده‌سازان مملکت سیل‌بند ساز شده‌اند، مثل راه‌رفتن روی یک بند می‌ماند، جنگ‌زده باشی، ماتم‌زده باشی، ممد نبودی، خواب‌زده باشی، سر سفره، نفت نخورده، آش نخورده و دهان سوخته، توی خشکی پارو زده باشی، آب‌وهوای بد، با کپسول اکسیژن تا ابد، طوفان‌زده باشی، مثل آهن توی آب‌ به اکسید شدن شهر و روستای خویش زل‌زده، سیل‌زده باشی اما هنوز زنگ‌زده نباشی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۵۰
i protester

آن‌‌قدرها که فکر می‌کنیم میان در کردن یک روز و گل و بلبل شدن یک سال با بیدار ماندن یک شب و پَر کردن پرونده‌ی یک سال تفاوتی نیست. برای زندگی‌ای که می‌خواهد از صد و صدر شروع کند سیزده‌به‌در همان قدر در‌به‌دری می‌آورد که شب قدر. این‌روز‌زنده‌داری‌ها و شب‌زنده داری‌ها درست مثل زندگی به جای وسیله بودن هدف می‌شوند. هدفی که آخر زندگی تیر می‌خورد، سرش به سنگ، به سنگ قبر می‌خورد. این‌همه گدایی حال خوب کردن از تقویم‌ها، این همه بردگی زندگی برای آن است که نه می‌دانی صفر هستی و نه می‌دانی باید از صفر شروع کنی. حالی که از درون خوب نشود، با ایرون گفتن و دین و ایمون هم خوب نمی‌شود. اگر تمدنی هست چرا همیشه تو باید به او افتخار کنی، یک بار هم او به تو افتخار نکند؟ اگر دین و آیینی هست چرا همیشه او باید به تو الگو معرفی کند یک بار هم خودت را به عنوان الگو معرفی نکنی؟ همرنگ جماعت شدن سرانجام روزی تو را نزد خودت رسوا خواهد کرد، روزی که جماعتی نیست تا برای شهرت، قدرت و ثروت تو دست بزنند. روزی که نمی‌دانی اون آدم‌ها روی کدام صندلی نشسته‌اند و دارند به ریش تو می‌خندند. و ای کاش لااقل به اندازه‌ی یک خندیدن به تو فکر کرده باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۱۹
i protester

می‌گویند هر جا آب باشد آبادی نیز هست، آسمان جان باور کن دروغ می‌گویند خرم‌آباد بیش از این به آبادی نیاز ندارد. این همه سال سرمان مثل کبک زیر برف بود حالا سقف بالای سرمان زیر آب است. خانه‌ها را تخلیه کنید، روز طبیعت نه، زور طبیعت در راه است. مردم باید از پشت‌بام‌ها بال درآورند، پرواز کنند وگر‌نه بالگردها که دارند دور خویش می‌گردند. ایلام، پل‌دختر، معمولان، دره‌شهر، شهرها و روستاهایی از ایران که برای نخستین بار نام عزیزشان را می‌شنوی همه برای ستاد بحران گمنام‌تر از آنی هستند که آن‌ها را به جا آورد. استاندار هم که دارد کار خویش را به نحو احسنت انجام می‌دهد، هشدار را با آب و تاب می‌دهد. این همه سال مثل جزایر پراکنده زیسته‌ایم، آب دارد به رویمان می‌آورد، سیل دارد جزیره‌ی ثبات را هزار جزیره می‌کند. حالم بد می‌شود اگر همین حالا رو به حاکمان کنم و بگویم اگر این همه سال عامل تمام خشکسالی‌ها تار موی دختران بوده است حالا عامل گرفتاری پل‌دخترها حجاب کدام یک از شما‌ها بوده است؟ مگر این مچ‌گیری‌ها می‌تواند دست هم‌وطنی را درست همین حالا بگیرد؟ مگر صحبت کردن با حاکمان تا حالا حالمان را خوب کرده است؟ هم‌وطنانمان مثل غواصان کربلای چهار با دستان بسته ارتباطشان قطع شده است و بی‌لیاقتی حاکمان دوباره لو رفته است. به ایران زمین بگویید این همه اشک نریزد، یا روز گریه کند یا شب. هر کس آتش بگیرد، آب بر سر و رویش می‌ریزند، تو بگو چگونه با این همه آب دارد جگرمان آتش می‌گیرد؟ با این همه هشتگی که می‌سازیم وطن خویش را دوباره می‌سازیم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۱۸
i protester
به این همه ناز پیاز چه اعتراضی دارم؟ او که پیش از این هم اشک ما را در‌می‌آورد. به شهرآورد سرخ‌آبی‌ها هم اعتراضی ندارم، تمام شهر بوی گند نتیجه‌گرایی می‌دهد. مردمی که پول ندارند، پول می‌دهند تا بلیط بخرند، تا نتیجه‌ی پول‌هایی را ببینند که قبلا به دست فدراسیون فوتبال از جیبشان بال درآورده و رفته است، تا کسی فکر نکند ایشان خرند. هم‌چنان که مردمی حق انتخاب ندارند و رای می‌دهند تا آزادی بخرند، تا نتیجه‌ی پول‌هایی را ببینند که قبلا به دست دولت قبلی از جیبشان رفته است، تا کسی فکر نکند ایشان خرند. اصلا برای همین است که سرخ‌آبی بنفش می‌شود و دست‌بند سبز آفتاب‌پرست. هر کتابی که از ریشه قطع می‌‌شود علف و علافی به تلافی سبز می‌شود، هر کنسرتی که لغو می‌شود شعبان بی‌مخی ترانه‌خوان می‌شود، هر پروانه‌ی نمایشی که با ترقی معکوس کِرم می‌شود ابتذالی بذل و بخشش می‌شود، هر انگشتی که بریده می‌شود انگشتری بوسیده می‌شود، هر خال لبی که تار می‌شود زیپ شلوار هرزه‌ای پرکار می‌شود، هر درختی که بی‌آب می‌شود کنارش مرکز ادراری دایر می‌شود، هر شجریانی که لولو می‌شود، تتلویی هلو می‌شود. این همه برای آن است که ما را خر می‌خواهند و ما تلاش می‌کنیم ما را خر نخوانند. بعد از انتخابات آزادی به همه رسید، سهم نیمی از جامعه‌استادیوم آزادی و سهم نیمی دیگر وعده‌ی آزادی، وعده‌ی استادیوم. برای امید مردم نود دقیقه تمام شده است، برنامه‌ی نود تمامیده شده است. نتیجه‌گراها با خود، میثاقی بسته‌اند، با خودِ میثاقی بسته‌اند، حکم به جوان‌گرایی داده‌اند. انوشیروان‌سوم، انوشیروان شبکه‌ی سوم، طاقت ندارد به کس دیگری عادل بگویند. امامان جماعت و امامان جمعه نیز چنین طاقتی ندارند. فقه پویا با خالکوبی مشکلی ندارد، با میخ‌کوبی مشکل دارد. با میخ‌کوبی بر تابوت بی‌صدایی. اگر صدایت در‌نیاید، برده‌ی سفید‌بختی خواهی شد. دهانت بوی بد هم که بدهد، بد‌‌دهان هم که باشی، اصلا خود پیاز هم که باشی، قیمتت را بالا می‌برند. این همه ناز پیاز به چه قیمتی؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۱۱
i protester

تب فشار اقتصادی آن قدر بالا رفته بود که طبیعت آستین‌هایش را بالا زد و با سیل مردمان سرزمینم را پاشویه کرد. طبیعیست که طبیعت قانون بقای درد را نفهمد، هم‌چنان که ما قانون بقای نفهمی در میان حاکمان را نمی‌فهمیم. اگر ادعا کنند تمام آن‌چه سیل با خود برده‌‌است بر‌خواهیم‌گرداند با اشک‌های ریخته شده به سیلاب‌ها چه می‌کنند؟ با عصاهای ازکار‌افتاده‌ی موسی و نیل‌ها چه می‌کنند؟ با دروازه‌ای که قرآن و کاسه‌های آبِ پشت‌سر هم نگه‌دار مسافرانش نبود، با دروازه‌ای که مدام گل خورده چه‌می‌کنند؟ تنها شور زندگی‌مان شده شوری اشک‌های خشکیده بر گونه‌هایمان. ما به دنبال سال نکو نبوده‌ایم‌که از بهارش پیدا باشد، ما حتی دنباله‌رو بهار، شاعر نکونام هم نبوده‌ایم که قفسش برده به باغی و دلش شاد کنید، ما از شما خواهشی داریم این سال‌ها یک لیوان آب دست مردم و کشاورزان نداده‌اید این روزها هم ندهید، زیر باران گل‌ها را آب ندهید، دسته‌گل به آب ندهید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۳۵
i protester

این همه به مردم گفتند در مصرف آب صرفه‌جویی کنید حالا باید به آب بگویند در گرفتن جان مردم صرفه‌جویی کند. مسئولان در شرایط طبیعی کنار نمی‌روند، در بحران‌های طبیعی به کناری می‌روند. علم پیشرفت کرده است، سیل پسر نوح و آقازاده‌ها را با خود نمی‌برد. راست می‌گویند آن قدر این سال‌ها هر کس سر جای خویش بوده است که در تعطیلات نبودنشان به چشم می‌آید. آب حکومت نظامی برقرار کرده ‌است، می‌گویند کسی از خانه‌اش بیرون نیاید. به همان مردمی که تا دیروز برای اعتراض به خشکسالی بیرون می‌آمدند می‌گویند بیرون نیایند. آب مایه‌ی حیات است منتها اگر حیاتی باشد‌. همه‌ی ترسم آن است که همه‌ی تلاش‌هایمان برای رهایی از بحران دموکراسی مثل تلاش‌هایمان برای رهایی از بحران آب باشد، بی آن که دخالت داشته باشیم از خشکسالی به سیل برسیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۳۳
i protester

سعدی را با هشت قرن فاصله، با گلستانش به صداوسیما می‌آورند اما گلستان ایران را با سین سِیلش نه. چرا حول حالنا همیشه الی اخشن الحال می‌شود؟ این تنگ ماهی گلستان مگر چه قدر آب می‌خواهد؟ تیم فوتبال امید ایران، امید ترکمنستان را می‌برد، ما هم امید ترکمن‌های ایران را می‌بریم، از یاد می‌بریم. تقصیر خود مردم گلستان است که برای دیدار مسئولین صف نکشیده‌اند تا ایشان به بازدید از مناطق سیل‌زده آیند و گر نه که مسئولین در حال دید و بازدید هستند. راستش را بخواهید نون در بازدید از مناطق جنگ‌زده است، آب می‌خواهند چه کار؟ چند نفر جان باخته‌اند، نمی‌دانم با این همه آب مسئولین محلی چرا خشکشان زده است؟ لابد منتظر دستور از پایتخت هستند، پایتخت هم که به مسافرت رفته است. می‌گویند تر و خشک باهم می‌سوزند اما باهم غرق نمی‌شوند. چرا تعطیلات تمام نمی‌شود؟ مگر گلستان را به جای سبزه به آب نینداخته‌اند؟ مگر سیزده‌به‌در تمام نشده است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۳۲
i protester

آغاز امسال و پایان پارسال اراده‌ی عمومی بر دیکتاتوری تقویم‌ها پیروز می‌شود. روزهای تعطیل آخر سال تعطیل نیستند و روزهای غیر‌تعطیل اول سال تعطیل هستند. مردم به تقویم‌ها نگاه نمی‌کنند، تقویم‌ها به مردم نگاه می‌کنند. آب‌ها که از آسیاب افتد، سال نو مبارک که از دهان افتد، پایان نوروز می‌رسد به همان آغاز روز از نو روزی از نو. خوشی سرخوشی اول سال که از سرمان بپرد گوش‌های دراز پینوکیووار خود را در آیینه می‌بینیم و با خود می‌گوییم این بود همان سالی که آمدنش را جشن گرفته بودیم؟ درست مثل پدری و مادری که در مورد فرزندش می‌گوید این بود همان فرزندی که آمدنش را به فال نیک گرفته بودیم؟ از این‌جا به بعد دیگر کِشَش نمی‌دهیم، آخر می‌ترسیم هر شادی را با گفتن آخرش که چی؟ سر ببریم، با یاس فسقلی می‌شود اما با یاس فلسفی نمی‌شود روزگار را سر کرد. بی‌خیال روزی که بفهمیم هیچ تخم‌مرغی در هیچ سبدی نداریم، آن تخم‌مرغ‌های رنگی را در سفره‌ی هفت‌سین می‌گذاریم که ته دلمان خالی نشود. اما ای کاش کِشَش بدهیم و بفهمیم در گل یا پوچ این دنیا جفت پوچ است. بزرگترین داشته‌ی تو آن است که بفهمی نداشتنِ از دست ندادنی بهتر از داشتنِ از دست دادنیست. درست همین جا نقطه، سر خط خواهی رفت و حالت سر جا خواهد آمد. خواهی نوشت حال خوب من برج نیست که کسی آن را خراب کند، بستنی طفلی نیست که تلف کردن زمانی آن را آب کند. اَحسَنُ الحالیست که بالای دار و زیر تازیانه دست هیچ حَوِل حالَنایی به او نمی‌رسد. این طرف و آن طرف سال حال من خوب خوب است پس سال تحویل و تحویل دادن سال می‌خواهم چه کار؟ علیل نیستم تعطیلی می‌خواهم چه کار؟ حالا که کارت درست شده، کار‌درست و درستکار شده‌ای، هر کاری از دست تو ساخته است، هر کارت آفرین دارد کارآفرین. چه کسی باور می‌کند تو این همه داشتن را از باور و شجاعت نداشتن داری؟ بیرون هر چه می‌خواهد باشد در درونت نوروزیست که تمام نمی‌شود، لذت تعطیلاتیست که حرام نمی‌شود، کاریست کارستان، گلستانیست وسط پوچی‌ها و پوکی‌ها.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۳۲
i protester

در حادثه‌ی تروریستی نیوزلند آن‌هایی که به خواب ابدی فرو‌رفتند جهانی را بیدار کردند. جهانی که گمان می‌کرد هر چه حاشیه دارد عقده‌ی حاشیه‌نشینان مهاجر و مسلمان است. اما کور خوانده بود ما همه فرزندان قابیل بودیم. این ژن بد دیگر پیش خودش نمی‌گوید چون نژاد، رنگ، تبار و دینم فلان است، پس آدم نمی‌کشم، از قضا چون نژاد، رنگ، تبار و دین دیگری فلان است او را می‌کشد. دنیا بعد از این حادثه تکان خورد، ما نیز تکان خوردیم، تکان دو کان که بر تیر چراغ برق رکورد برق چشمان را شکست. این شکست را مردگانی بازی کردند که هر روز صبح در یک حمله‌ی تروریستی به خویش، خویشتن خویش را از دست می‌دادند و به ایشان وقت و اجازه‌ی  تشییع جنازه‌داده نمی‌شد. پس خبر نیوزلند چگونه می‌توانست تکانشان بدهد؟ آن‌ها به دنبال کسی بودند که کمتر از مرگ سخن بگوید، به جای به آسمان رفتن برایشان از بالا رفتن سخن بگوید. اما مدام به ایشان گیر می‌دادند که چرا به جای بالا گرفتن یک موضع، در قبال حادثه‌ی نیوزلند موضع نگرفتید؟ کسی از خودشان نبود که به خودشان گیر دهد چگونه در سرزمینشان پلیس پشت کسیست که از رو‌به‌رو به مردم شلیک می‌کند؟ چگونه مردم مهاجر مسلمان افغان، بهاییان هم‌وطن ساکن ایران، دختران مرزنشین اقوام همیشه به حاشیه رانده می‌شوند؟ چگونه خدایان آن‌ها را بی‌آن‌که ترور کنند با آرزوی مرگ تنها می‌گذارند؟ سال دارد تمام می‌شود و طبیعت بیدار، هم چنان حق به حق‌دار بر سر دار می‌رسد. بزرگترین ظلم‌ها در حق یک مظلوم آن است که ظالمی از او دفاع کند، پس ای کاش این گیردهندگان و گیرکردگان از مسلمانان نیوزلند دفاع نکنند.‌ای کاش ظلم همیشه بد باشد نه آن که مظلوم تعیین‌کننده باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۳۰
i protester