حادثهی تروریستی نیوزلند
در حادثهی تروریستی نیوزلند آنهایی که به خواب ابدی فرورفتند جهانی را بیدار کردند. جهانی که گمان میکرد هر چه حاشیه دارد عقدهی حاشیهنشینان مهاجر و مسلمان است. اما کور خوانده بود ما همه فرزندان قابیل بودیم. این ژن بد دیگر پیش خودش نمیگوید چون نژاد، رنگ، تبار و دینم فلان است، پس آدم نمیکشم، از قضا چون نژاد، رنگ، تبار و دین دیگری فلان است او را میکشد. دنیا بعد از این حادثه تکان خورد، ما نیز تکان خوردیم، تکان دو کان که بر تیر چراغ برق رکورد برق چشمان را شکست. این شکست را مردگانی بازی کردند که هر روز صبح در یک حملهی تروریستی به خویش، خویشتن خویش را از دست میدادند و به ایشان وقت و اجازهی تشییع جنازهداده نمیشد. پس خبر نیوزلند چگونه میتوانست تکانشان بدهد؟ آنها به دنبال کسی بودند که کمتر از مرگ سخن بگوید، به جای به آسمان رفتن برایشان از بالا رفتن سخن بگوید. اما مدام به ایشان گیر میدادند که چرا به جای بالا گرفتن یک موضع، در قبال حادثهی نیوزلند موضع نگرفتید؟ کسی از خودشان نبود که به خودشان گیر دهد چگونه در سرزمینشان پلیس پشت کسیست که از روبهرو به مردم شلیک میکند؟ چگونه مردم مهاجر مسلمان افغان، بهاییان هموطن ساکن ایران، دختران مرزنشین اقوام همیشه به حاشیه رانده میشوند؟ چگونه خدایان آنها را بیآنکه ترور کنند با آرزوی مرگ تنها میگذارند؟ سال دارد تمام میشود و طبیعت بیدار، هم چنان حق به حقدار بر سر دار میرسد. بزرگترین ظلمها در حق یک مظلوم آن است که ظالمی از او دفاع کند، پس ای کاش این گیردهندگان و گیرکردگان از مسلمانان نیوزلند دفاع نکنند.ای کاش ظلم همیشه بد باشد نه آن که مظلوم تعیینکننده باشد.