اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی

سلام بر همه ی گلرخان آرش صفت وطنم که نان شرمنده نامشان هست و زندان شرمنده نایشان .نمی دانم بازجو در کدام جغرافیای تنت،مهر"باطل شد"زده است اما می دانم که میخ بر تابوت خود زده.برای تو می نویسم و نه برای یک رییس جمهور باد آورده! آقای صادقی،در این سرزمین هر کس بیشتر بخورد،شب راحت تر خوابش می برد،به گمانم شما به بیماری بیداری دچار شده ای که غذای زندان را هم نمی خوری،وقتی بالاترین نقطه ای که ایشان بدان رسیده اند پایین ترین نقطه تنشان بوده،به ایشان حق بده که بی اعتنایی تو به شکم و زیر شکم،اعصابشان را بیش از استخوان های تو خرد کند.کاش تو و پاره تنت،هر دو غریبه ای غربی بودین تا تاقتان می زدند، باور کن دیوارها هم دیگر طاقت این همه زدن، زل زدن،لب نزدن را ندارند،می دانم اجسام داخل زندان از آن چه  ما می بینیم به شما نزدیکترند،می دانم ما اجرام خارج زندان،به هیچ دردی نمی خوریم ،می دانم مرز ایران تا شام پیش رفته است، اما به گمانم کمان تو این بار مرز ویران را مشخص کرده است،زنده بمان تا تمام این داستان پاک نویس شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۶
i protester

بر سر لخت سیم ها داغ هویه  می زنند،این جا هم حجاب اجباریست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۵ ، ۰۰:۵۹
i protester

در سرزمینی که روز و شبش، زور و شب بود، مشخص نبود طولانی ترین شب سال را با چه چیزی گز می کنند؟ اما به هر حال از سیمای شهر مشخص بود که گزمه ها اجازه داده اند مردم شهر جشن بگیرند و از بگیر و ببند خبری نبودشاید مفهوم طولانی ترین را دختری می فهمید که تنش قوت غالب هم وطنش، یا سرباز صفری که سهمش از تمام برج های عالم یک عدد برجک، یا کارتن خوابی که چشمانش خسته از این همه کارتن دیدن، یا کارگری که در قرعه کشی طرح تعدیل  نیرو، برنده بدبخت،یا مادر یک فروند فرزند، همان مغزی که نتیجه تلاشش برای فرارنکردن، متلاشی شدن کف خیابان شده بودامشب فرشته ای از هوا پایین نمی آید، طاقتش را ندارد که دیوی دگر از در،در آید، مثل این جا قصه"از شب به شب رسیدیم"درست از آب درآید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۰۰:۵۵
i protester

حلب را دیگر خدا آزاد نکرد،خدا هم خجالت می کشد از این که انسان را آزاد آفرید.شاید از همان روز که از آزادی مجسمه ساختند،آزادی را خاک کرده بودند،اما امروز این خاک هم آزادی را پس می زند،تاریخ مبارزه برای آزادی،به این جا که می رسد،حرفش را پس می گیرد،نامش را از خاورمیانه لاک می گیرد،این جا همه از مردم حرف می زنند،همه برای مردم حرف می زنند،این جا جانت را می گیرند تا به تو حیات ببخشند،آزادی مرا ببخشد،این جا آزادی را  بالا نمی برند بالا می آورند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۵ ، ۲۳:۵۹
i protester

سالی که گذشت و خشکسالی ای که نگذشت،غرور پل ها شکسته است که آب نه،بی آبی خرابشان کرده،غریق نجات ها بیکار شده اند و چترها یتیم برفی که ندیده اند سیاه پوش،از آسمان باران نمی بارد،این تف سر بالای زمین است،این زمین خیلی وقت است که زمین گیر شده است و من در میان این همه نار،کنار تو پناهنده شدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۵ ، ۲۳:۵۸
i protester

قدیم سه سال زندان خیلی بود،می شد قصه های هزار و یک شب خواند،اما حالا،تخفیفت هم که بدهند می شود شش سال،گویی زندانبان یک شیفت خوابش می برد تا چرتکه شبانه روزها را بیندازد. قدیم یک نفر خیلی بود،اگر کشته می شد می گفتند تمام مردم دنیا،از دنیا رفته اند،اما حالا اگر تمام مردم دنیا هم توی جاده،جنگ،جمهوری بمیرند،از دنیایی به دنیای دیگر رفته اند،گویی پوشک بچه را عوض کرده اند.قدیم اگر اختلاسی می شد مردم سواد خواندن و نوشتنش را داشتند،اما حالا هر چه دارند از محرم و صفر است،نه ماه صفر تمام می شود،نه این رقم صفر.صفر بزرگترین عدد است و ریاضیات هم حساب،نابلد.قدیم خدا یکی بود،کعبه و بت خانه بهانه،دروغگو دشمن خدا،شمع بیت المال عزیز دردانه،پاسخ گلوله،گل،جواب دشنام،دعا در محراب،اما حالا هر شهری مشهد است و مشهد هم خدایی دارد،کاخ و سلطانی دارد، امام معصوم زنده نیست،وکیل و وصی ای دارد،دروغ گفتن به تشخیص کدخدا،مصلحت دارد.در بیت المال پارتی شبانه است و در محراب،شلاق آویخته،صدای زن و مرد هر دو مجوز ندارد،در حنجره ها هم حکومت نظامی است،حرفی بیرون نمی آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۲۳:۵۶
i protester

اربعین روزی که از دنیا رفته ای، روزی که از دنیا رفتی، روزی که به دنیا آمدی، چرا باید با این اولویت مضحک به ستیز برخیزم، وقتی انسان در هیچ کدام از اونا نقشی نداشته؟ وقتی از یک زمین بعد از چند سال،یک امام زاده می روید و از یک سرزمین بعد از چند ماه یک امام، پس چگونه می توان به تعطیل تر شدن یک روز، در تقویم اعتراض کرد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۵ ، ۲۳:۵۱
i protester

به نسل من آموختند که از گهواره تا گور دانش بجوی، اما دانش چی؟ دانش چگونه کندن گور دیگری. گفتند علم بهتر است یا ثروت مهم نیست، تن آدمی شریف است به جیب آدمیت، همین لباس زیباست نشان آدمیت. آن هایی که تلاش نکرده اند و به پول نرسیده اند،آن هایی را که تلاش کرده اند و به پول رسیده اند،دزد خطاب می کنند و آن هایی که تلاش نکرده اند و به پول رسیده اند،آن هایی را که تلاش کرده اند و به پول نرسیده اند،بی عرضه خطاب می کنند.پول تنها چیزیست که اگر دوستش داشته باشی،دیگر به تو تهمت نمی زنند که برای خودش دوستش نداری.پول داشته باشی کار خواهی داشت یا کار داشته باشی پول خواهی داشت؟وقتی پولدارترین افراد،بیکارترینشون هستند،مگر فرقی هم می کند؟راست می گویند آدم باید کار فکری کند،باید فکرش کار کند،علم پیشرفت کرده است،با یک تماس هم لاس می زنی،هم اختلاس می کنی،هم استخاره می کنی،اصلا خود علم،خود علوم پایه،خود فیزیک گفته  کار برابر حاصلضرب نیروی برآیند در  جا به جایی است که در راستای نیرو باشد،پس چگونه انسان هایی که از خروس خوان تا بوق سگ،سگ دو می زنند،در جا می زنند،سر جای اولشان له له می زنند،می گویند کار کرده ایم؟وقتی از هر طرف به ایشان نیرویی وارد می شود،مگر برآینر نیروها چیزی غیر از صفر است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۵ ، ۰۰:۳۷
i protester

سخت است از دست مامون جان سالم به در برده باشی اما از دست مامورین و معذورین کاردستی سی و هشت ساله ی اسلام نه، سخت است تو را بعد از شهادتت بمیرانند، به راستی تو را الگوی کدام کرده اند؟ آن هایی که بی تلاش به طلا می رسند یا آن هایی که آخر شب، شرمنده زیارت فرزندانشان هستند؟ وقتی با پول نفت خدا را توی عربستان خانه نشین کرده اند چرا نباید ایشان با پول مفت،برای تو بیش از بتان عرب جاهلیت،سنگ تمام بگذارند؟ می گویند برای رفاه مردم،لابد هر آن چه خارج از حرم توست، حیوان است که برای رفاه او تلاشی نمی کنند. می‌بینی اگر برای کبوترهایت دانه نریزند آبرویت را می ریزند که تو به هیچ دردی نمی خوریاین شکم پرستان هر روز برای مردم یک سازی می زنند، دیگر ما را چه به کنسرت؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۰۰:۳۰
i protester

ای کاش، صبح که "من" پا می‌زد، "همقدم" می‌دانست زدنی در کار نیست، چشم حسودان را به بیکاری یک آدم بیکار، کاری نیست. کار همه‌ی "ما" تند تند زدن است، قلب را می گویم، آن که مدام در خانه‌ی دوست زند، که چه کس با "دیوار" حرف از تنهایی دوست زدست؟
تند تند می گویم: "حال همه‌ی ما خوب هست" همه چی آروم هست، "من" اگر "ما " گفتم، تو بدان "ماه "را می‌گویم، اسم دختر همسایه‌ی ما "آفتاب" هست، من "مهتاب" را می‌گویم.
ای کاش صبح که "من" داد می زد "همه چیزم همقدمم، همه چیزم، مال همقدمم". "همقدم" می دانست که"من" چرخش را به تعمد ز قلم ننداختست، او نامه‌ای به آب انداختست، که گر این بار، قایقی ساخته شد، همقدم به سلامت قدمی بر دل این خاک، نهاد؛ شکرانه‌ی آب، "من" چرخش را به تو خواهد بخشید، تا تو این بار پا زنی و "من" دنبالت. "من"قول خواهد داد که گر امروز، پشت سرت می گفت: "جایش خالی، جایش سبز" فردا پر کند، ظرف آبی سبز، پشت سرت ریزد و هی داد زند:
"هم قدمت می‌آید، با قدم‌های دوان پشت سرت می‌آید، تو تنها قدمت را روی رکابی زن و افسوس مخور که چرا افسانه‌ی ما، چرخی دگر از چرخ گردون نداشت؟"
تا تو فریاد زنی
"همقدمت چرخ نخواست، آبی پشت سر و کفشی بی لنگه نخواست، او چرخ بر هم زدن همقدمش را می‌خواست"
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۸۹ ، ۰۱:۱۱
i protester