اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی

گمان کردیم همین که روسری نداشته باشیم دیگر حجاب نداریم اما فریبمان دادند، از چادر به‌سر کردن به چادر زدن رسیدیم. این بار نه سرمان بلکه فکر توی سرمان را داخل چادر، دست به سرمان کردند. آری ما عادت کرده‌ایم که سورمان، چهارشنبه‌هایمان، چهارشنبه‌های سفیدمان، آن همه تلاشمان برای برافراشتن نوروز و پرچم صلح، به همین راحتی یک تنه روز از نو و عزا شود. ارتجاع سرخ و سیاه، سفید را نیز به مداد رنگی‌هایمان اضافه کنیم. از چاهی به چاه دگر لِی‌‌لِی می‌کنیم، اعتراض به عمامه‌های سیاه‌و سفید، افتخار به کاخ سفید و چاه‌های نفت سیاه. آیا ندیدی آن جا آزادی از ترس، مجسمه شده است؟ آیا ندیدی به وقت دست دادن چه چیز از دست می‌دهیم؟ این همه برای تو دست زده‌ایم، آخر چرا به بی‌عرضگی ما انگشت زده‌ای؟ ما بی‌عرضگان تاریخ داد خویش از طول استبداد داخلی را به عرض استبداد خارجی می‌رسانیم، هم‌چنان که فریادمان بر سر استبداد خارجی را از بلندگوهای یقه‌بسته‌ی استبداد داخلی باز و آغاز کردیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۴۴
i protester

دارند مدام مرا هم چون پارچه‌ای داخل ظرفی از رنگ درد می‌کنند. خشک نشده دوباره ترم، خردترم می‌کنند. آن‌هایی که به تو می‌گویند آخرش که چی؟‌‌می‌خواهی چه کاره شوی؟ همان کسانی هستند که خود، بیشتر از آخر زندگی می‌ترسند، چون به آخر رسیده‌اند و اصلا زندگی نکرده‌اند. گمان نکن دیگران آن قدر بیکار هستند که برای به سنگ خوردن سرت به انتظار بنشینند ولی آن قدر بیکار هستند که اگر سرت به سنگ بخورد تمام خوراکی‌های جهان سوم را به خوردت بدهند. دو راه بیشتر پیش پایت نمی‌گذارند یا مثل تمام بچه‌های آدم ادامه می‌دهی و بازی می‌کنی یا ادامه نمی‌دهی و لجبازی می‌کنی. مرد باید کار کند، زن نیز با اما و اگر، اگر مردی نبود، اگر مردها اخته و از کار افتاده‌بودند، به قدر نیاز باید کار کند. حالا هر کاری، هر کثافت‌کاری‌ای. حالا اگر یک نفر از این جماعت نفهم باشد، این حرف‌ها را نفهمد، به کار مفید، به مفید بودن در کار اهمیت دهد، زن باشد و برای گیر آوردن کار بجنگد، مرد باشد و با گیر دادن به یک آدم بیکار بجنگد سنگسارش می‌کنند تا ثابت کنند سرش به سنگ خواهد خورد. می‌گویند حرف اول و آخر را پول می‌زند کاش کسی به او پول می‌داد این همه حرف نمی‌زد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۴۲
i protester

آن‌گاه که از دست کسی کاری ساخته‌ نیست و دارند تو را به جهنم می‌برند، نوشتن، عروج به بهشتی خود ساخته است. به یک باره از به صلیب کشیده شدن رهایی پیدا می‌کنی و پسر خدا که هیچ، خود خدا می‌شوی. دیگر مهم نیست پسر باشی و تا هجده سالگی برای حکم اعدام به جرم قتل عمد امانت داده باشند و یا دختر باشی و تا هجده سالگی برای حکم ازدواج به جرم تولد غیر‌عمد همان امان را هم نداده باشند. برگ‌های سفید نه هم‌چون کفن به روی تو بلکه هم‌چون برف به زیر ردپایی از قلم تو، شرف اشرف مخلوقات می‌شوند. قلمت که قیام می‌کند، تمام زجردیدگان این تاریخ و این جغرافیا از گورهای خویش برمی‌خیزند و درفش کاوه‌ی آهنگر در این قیام و قیامت می‌شوند. گمان می‌شود اگر قلم و کاغذ را برای اعتراف یا برای امضا کردن اعتراف نیابتی به تو داده باشند کار تو تمام شده است و در بن‌بست، داستانت برای همیشه پایان باز می‌شود، اما این چنین نیست گاه ننوشتن همان کار نوشتن را می‌کند. با نوشتن و ننوشتن امید داشته باش، امیدت نباید همراه با تو اعدام شود، نسل‌های بعد امیدت را از زمین برخواهند داشت. شاید برای زمین گذاشتن تمام تفنگ‌های دنیا، برای تنها نماندن با تمام کوهستان‌های دنیا، همین یک امید را کم داشته باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۴۰
i protester

توپی که پنج بازیکنمان رها کردند همان وطنمان ایران بود که چهل سال است رهایش کرده‌ایم و داور همان دنیای خارج بود که چهل سال است به آن اعتراض داریم. چهل سال است فکر می‌کنیم دنیا با ما مشکل دارد و ما هیچ مشکلی نداریم. چهل سال است به ما یاد داده‌اند داوران حق ما را می‌خورند و به عمد دستمان را بالا نمی‌برند. چهل سال است چیزی از ارزش‌هایمان کم نمی‌شود. چهل سال است با دنیا قهریم، قهرمان نمی‌شویم اما قهرمان به طول می‌کشد. چهل سال است به بالا رفتن پرچم کمک داور اعتراض داریم و به بالا رفتن طناب‌های دار هرگز. یک سیستم فاسد چهل سال است به ما یاد داده چشمانمان به دهان دیگران، سوت داور، آسمان باشد تا هم گولمان بزند هم گلمان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۰۴
i protester

زمانی که دیکتاتورها از دنیا‌ می‌روند، از میهن خویش بیرون‌ می‌روند، از قدرت کنار می‌روند، تازه می‌فهمند آن چه اصالت دارد قدرت نیست، ضعف بشر است. ضعف در فهم این واقعیت ساده که تو به تنهایی نه قدرت انجام هر کاری را داری و نه تا ابد قدرت داری. بعد از آن همه آدم‌‌کشی و وقت‌کشی تازه می‌فهمند نوار پا ندارد و بیگانگان در اعتراضات مردم دست ندارند. با رفتن دیکتاتورها عامل وحدت مردم یعنی مبارزه با دیکتاتور از بین‌ می‌رود و مردم در صفوف جداگانه پشتشان خالی، آخر صف می‌ایستند. این تربیت‌شدگان حکومت قبل شروع به کندن قبر می‌کنند.  حق مردم به دار آویختن وفاداران حکومت قبل می‌شود و کف دستشان حقشان،طناب دار را می‌گذارند. ماه عسل که تمام می‌شود، شغل مردم خانه‌داری می‌شود. دیگری کسی انگشت در عسل، در دهان نمی‌کند. در یک چشم بر هم زدن کار مردم تنها انگشت زدن در انتخابات می‌شود. آن‌هایی که قبل از انقلاب روزه‌ی سکوت گرفته بودند کم‌کم با خوردن حق مردم افطار می‌کنند. از آن‌جا که زنان مقدم‌ترند نخست حقوق ایشان خورده می‌شود، سپس قومیت‌ها و اقلیت‌هایی که برای رای اکثریت مبارزه کرده بودند، سپس زندانیان سیاسی دیکتاتوری پیشین که در هوای بیرون زندان رویشان را پس کرده‌اند، پایشان را از گلیمشان درازتر کرده‌اند، سپس کارگران، معلمان، دانشجویان، دانش‌آموزان. مردم احساس می‌کنند فریب خورده‌اند، زورشان به حکومت نمی‌رسد، به تلافی، یکدیگر را فریب می‌دهند. از وضعیت کنونی خود به جنون می‌رسند، مجنون دیکتاتور قبلی، از تاریخ به حقانیت او اعتراف می‌گیرند. آینده‌شان را باخته‌اند، می‌خواهند گذشته‌شان را از نو بسازند. شعار زنده باد دیکتاتور سر می‌دهند، حکومت به خودش می‌گیرد، می‌خواهد جشن بگیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۰۲
i protester

دردت را که بگویی گویی تکه‌ای از تو جدا می‌شود که حتی استخوانی نیست تا به درد سگ ارباب یا سگ گله بخورد. کلمات حقیرتر و فقیرتر از آن هستند که از دردهای تو بگویند، تو را دست خواهند انداخت، دردهای تو از دستشان خواهد افتاد. در این عیاشی ثانیه‌ها سرکارگرانِ علاف فرمایشات کارفرماهای اعظم را دور سرشان می‌گردانند، سر کارگری که بیکار ‌می‌شود، سر کارگری که سرکار است و حقوق ‌نمی‌گیرد، سر کارگری که حقوق می‌گیرد و اندک اندک می‌گیرد با گیوتین عقربه‌ها زده می‌شود. سرت که زده‌ می‌شود، دردهای خون آلودت بیرون می‌جهد، رگ گردنت به خدا نزدیک‌تر می‌شود، با این که قرار گذاشته‌ای حرفی نزنی، تمام اعضا و جوارحت در این قیامتی که به دو چشمت دیده‌ای به حرف می‌آیند. به آتش‌نشانی صد‌و‌سیزده خبر می‌دهند، اکسیژنت زیاد است، ژنت خراب است، باید خاموش، موشت کنند، دردهایت با زور به روز می‌شوند، قیامتی دیگر به پا می‌شود اما تو این بار ساکتی. تمام شکنجه‌های قبل از زندان توهم می‌شود، دردت را به که بگویی؟ احساس می‌کنی کلمات قبل از تو خواهند مرد‌ و لال از زندان بیرون خواهی‌ رفت. آزاد می‌شوی و شغلت به جای آزاد، آزادی می‌شود. با این که قرار گذاشته‌ای حرفی نزنی، دردهایت مسیح می‌شوند، کلمات را زنده می‌کنند، خانه برایت گهواره می‌شود و در نزد مردم به سخن در می‌آیی. هنوز از گورها نگفته‌ای که گورکن‌ها از در دیگری در می آیند. گمان می‌کنند خاک خوا‌هی شد اما شانه‌های تو چگونه به زمین می‌رسد؟ حال آن که سرت بالاست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۰۱
i protester

قابلیت دانلود اپلیکیشن اینستاگرام برای کاربران ایرانی غیر‌فعال است، چون از خارج تحریم هستیم. قابلیت استفاده از اینستاگرام برای کاربران ایرانی به زودی غیرفعال خواهد شد، چون از داخل تحریم هستیم. دارو نیست چون از خارج تحریم هستیم، دارو هست، دست من و تو نیست، چون از داخل تحریم هستیم. دست امامزاده بر سر دست‌های داخل است و دست شاهزاده در دست دست‌های خارج. دست بوسی حضرت آقا و اعلیحضرت همایونی برقرار است اما دست دلال‌ها دست خدا شده، هر توپی را وارد هر دروازه‌ای می کنند. اصلا انگشت‌های ایشان است که ضریح تحریم‌ها را سوراخ می‌کند، آن‌ها برای بوسیدن ضریح هجوم نمی‌برند، این پول‌های داخل ضریح است که برای بوسیدن دست ایشان هجوم می‌برند‌. راست می‌گویند چرا عاقل کند کاری؟ عاقل‌ها که اصلا کار نمی‌کنند، نان از دلالی خویش می‌خورند ، پول می‌گیرند تا پیام رسان داخلی، کفتربازی وطنی کنند، پول می‌خواهند تا برای مردم وطنشان مبارزه کنند، چرا عاقل کند کاری که باز مثل کارکرده‌ها و کارگران پشیمان شود؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۷ ، ۰۱:۰۰
i protester

آن که خلع لباس می‌شود با خلق هم لباس می‌شود. گویند جرم فراوان کرده است، با ملت یکسان می‌شود. گمان مکن به من و تو توهین شده است، یک نفر به جمع ما افزون شده است. این عبا و عمامه نه پیرهن یوسف است که کور را شفا دهد، گاه کور می‌کند، تن عریان حسین هم جواب نمی‌دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۷ ، ۰۰:۵۹
i protester

آن گلوی نازنینی که تا دیروز جور دولت را می‌کشید و صدای کارگران بود امروز جور قوه‌ی عدالت را نیز می‌کشد و صدای زندانیان شده است. اما گوسفندان این بار با کینه‌ای تاریخی می‌خواهند گلوی اسماعیل را برای قربانی شدن ببرند و دیه‌ی اجداد خویش را بستانند‌. آن قدر به دست سربازان گمنام زده می‌شود که با شنیدن نام امام زمان نتواند از جای خود بلند شود. چه شکنجه‌گران فهمیده‌ای! لابد خواسته‌اند به همه نشان دهند کارگری که حقوق نگیرد نمی‌تواند روی پای خویش بایستد. آری در کارخانه‌ی آدم سازی زندان، کارگر نویسنده می‌شود و نویسنده کارگر. مملکت وزارت بهداشت می‌خواهد چه کار؟ متولی درمان نیز وزارت اطلاعات شده است، این بیماری خانمان‌سوزِ اعتراض طبیب می‌خواهد و چه طبیبی بهتر از پزشکان گمنام؟ آن‌ها کارشان را خوب بلدند کاری می‌کنند نه خوابت ببرد نه خوابت بپرد. دم و دستگاهشان مانند کثیری از پزشکان، دستگاه کارت‌خوان ندارد، با تن بیمار نقد حساب می‌کنند. اما با این همه این وزارت‌خانه کاستی‌هایی هم داشته است"شرمنده‌ایم، ببخشید دیر شد تازه پس از چهل سال ‌می‌خواهیم به تمام تن شما برق‌رسانی کنیم."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۷ ، ۰۰:۵۸
i protester

در نصف جهان دگر آبی نیست، آن حوض وسط نقش جهان آبرنگ است، این دوچرخه‌ها که می‌بینی تک جنسیتیست، همه‌اش نیرنگ است‌. ما را مثل رفیقان نیمه راه روی سرمان نریخته‌اند، بیرون از خانه به زندان نبرده‌اند، روی صورتمان اسید ریخته‌اند، در خانه‌ی خویش به زندان برده‌اند. سهم عده‌ای آقا، خان زاده پست‌های مادام‌العمر شد، سهم ما خانم‌زاده‌ها دردهای مادام‌العمر شد. دنیا به ما روی خوش نشان نداد، ما نیز زین پس به دنیا روی خوش نشان نمی‌دهیم. آن که گفت چشم‌ها را باید شست، شاید خبر نداشته است عقل کثیری به چشمشان، عقل‌ها نیز شسته می‌شود. این نیمه‌ی جهان، این نیم رخم برای گفتن دردها کم است، آن نیمه‌‌ی دگر هم گر من طلب کنم، در یا زبان خویش دوباره از نو باز و سپر کنم، ترسم از آسمان اسید ریزد و نمازِ باران قضا کنم. آن باز و این اسید همه‌اش آب می‌شود، این روی من است که خراب‌تر می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۷ ، ۰۰:۵۷
i protester