دارالمومنین
تبریکهای سال نو همان قدر بیخاصیت، که گویی تسلیتی برای رفتن عزیزی میگویند، شاید آن عزیز، همان سالِ از دست رفته باشد.
آری سال چه قدر نو شده است: جماعت نوکرها و نوکیسهها میخواهند در شب قدر و نوروز، برای خدا، خانهی نو بسازند. طرح اسکان خدای بیخانمان و کارتن خواب در فضای سبز، چه قدر ثواب دارد در این روزها و شبها، چه مسجدی، چه محل سجودی، چه دوکانی شبانهروزی برای زاکانی.
جماعتی به گاد پناه میبرند و جماعتی به پاسارگاد، زیر لب میگویند آمدهام ای شاه پناهم بده. پناهندگانی به باد و به گاااااااااد رفته، نه اهلِ شدن که افتخار به بودن، نه آدمِ خود بودن، که از پسِ سالها تحقیر شدن، زندهای دنبال یک گور، یک بود، یک یادبود بودن.
در حکومت خدای مذکر، جماعتِ نسوان با حقوقِ نصف و نیمه، با حقوقِ نصف از نیمه، اجازهی ورود به ورزشگاه نداشته است ولو یک نیمه، ولی در نیمهی ماه خدا، با اجازهی ولی، اذن دخول دادهاند به زن و مرد، به زن با مرد، بزن ای مرد، هر سازی که زن با چوب الف تو میرقصد. باز نه آدمِ خود بودن، نه حوا بودن، که هوا بودن، آدمِ خودی بودن. آیهای نازل شده است که هر عملی، هر جنسی، ولو عملِ جنسی، در زمین ما، در زمان ما، در آزادی ما، آزاد هست.
میبینی از قیطریه تا خواهر کوچکتر یا چه دانم بزرگترِ امجدیه، هر کجا سبز هست نام خدا نیز، سبز میشود، آخر این شهر، شهردار دارد، شهرِ دار هست، دارالمومنین. ایران نه، پایتخت ایمان هست، هر چه بادا باد برای این خاک و آب، کسی شک نمیکند، مرده باد سرِ پر ز باد. اصلا آن کلهای که بوی قورمه سبزی با خود دارد، جایش توی دارالمجانین هست. اگر شهردار ارومیه، وقت سر خاراندن داشته است و درس خوانده است، ما را چه باک که جای دگر خاراندهایم و درس پس دادهایم. اگر مهدی باکری، برای خاک ایران، سر داده است، ما برای خاک کردن ایران پا دادهایم.
این سیستمِ مومنانه حلاج را هم در خود حل میکند، کافیست قرآن ما بر سر بگیرید، قدرتان دانسته میشود، از سر دار به پایین کشیده میشوید، سرمایهدار میشوید، اهل بوس و بوستان. دیگر پابرهنهی سیلی خورده نخواهید بود، زیر پا برهنهی لیسی خورده خواهید شد. پناهتان میدهیم، سرپناهتان، استقلال مالی، آزادی یواشکی، روز جمهوری اسلامی، شب قدرتان میدهیم. دارالمجانین مال آدمهای بی ایمان هست، مال یکی مثل کارگردان قصههای مجید و یا آن یکی صادق هدایت که پس از تعطیلات نوروز خودکشی میکنند، دارالمومنین مال ما هست که قصههای قرآن مجید فراوان داریم، هم صادقیم هم اهل هدایت، خودسازی میکنیم و غیرخودیکشی.