ضربانِ قلب
دارد از در و دیوار این مملکت، خیلِ عظیم بیسواد بالا میرود. درسِ عبرت بگیرید که دیگر به کسی نگویید درس بخواند.
حکایت افراد تحصیل کردهی کنکور گَزیدهی این سرزمین، حکایت آن اسپرمیست که فکر میکرد با عبور از سدِ چنان رقابتی، برایش در این دنیا تخمِ دو زرده کردهاند اما دو زردهاش رفت و یک یای نکره باقی ماند بر سر آن.
و چه نانابود مردمانی که نه دمی به دود و بدرود از این دودمانِ دود از کنده بلند میشود، یک تنه، تن به تسلیم نمیدهند.
بیا برویم داخل آن میهنی که از نامش برای ما ونِ یخچالدار، نامِ یک دار و یا شب زندهداری با پیکری بیجان میان یخها، باقی مانده است. جایی که خدا، پسر، روحالقدس تو را تنها گیر آوردهاند و نشستهاند بر روی سینهی تو، به سانِ شمر بر سینهی حسین، تا ذکر یا حسین را سینه به سینه نقل و نقد کنند. و تو داری دست و پا میزنی در این میهن، بی آن که پا بدهی و یا دست بکشی از تسلیم نشدنِ یک ضرب، تا آخرین ضربه، تا ضربهی فنی شدن. آفرین به تو و ضربانِ قلبِ تو، در عصر زیستن به سان دیوانهای در میانِ دیوها، پروانهای در میان قاتلان شمعها، عقلِ محضی دست بسته در میانِ شهوت دو پای شعبان بیمخها، بیسوادها، دکترای افتخاریها. برخیز پروانه که آخر الزمان شده است شمعها گِرد تو، بر سر مزار تو آمدهاند.
#نیکا_شاکرمی #کنکور