امروز دفاع مقدس زهرا رهنورد و میرحسین موسوی هشت ساله میشود. گویا در این آبادی هر کسی که گوسالهی ارباب نباشد بوی احمدآباد، تبعید و مصدق خواهد داد. ارباب نمیخواست در زمستان پیام نوروزی بدهید، در بهار عربی از خزان و چنین روزی خبر بدهید. نمیدانم چرا درست در روز ولنتاین، شما که تنها عشاق سیاسی این جغرافیا بودید برای سر همسرتان، برای سری که درد نمیکرد، دستمال خریدید؟ آخر هم نفهمیدم شما که اجازهی خروج از منزل نداشتید چگونه خریدید؟ از چین دیوار وارد کردند تا به دورتان بکشند، نمیدانستند این دور آخرشان هست این همه نقشه نکشند. آن روز آن طرفیها میگفتند اگر صانع ژاله و محمد مختاری سبز هستند شهید نمیشوند، اگر شهید هستند سبز نمیشوند. امروز هم این طرفیها می گویند نیروی سپاه انسان نمیشود، اگر انسان شود سپاهی نمیشود. میبینید در روز عشقِ فرنگیها دُم خشونت فرهنگیمان بیرون میزند. نمیدانم با این همه فسفری که میسوزانیم چرا هیچ ققنوسی با وعدهی رفع حصر از فکر ما سر کار نمیآید؟