خطای انسانی، خطای دید نیست، رنگ سبز لجن را تیره، لباس کردهاند، شانه به شانه، از آسمان، ستاره، اختلاس کردهاند. مکتبخانه نرفته، توی هر وزارتخانه، رفتهاند، آری قبلهی عالم، درست گفتهاند، در جامعه، لجنپراکنی کردهاند.
با شمع بیتالمال، دل مردم را نشانه، رفتهاند. برای اعتراف گرفتن چراغ قوه و برای اعتراف نکردن، ریاست قوه، دست گرفتهاند. از نام این پاسداران انقلاب، پیداست چه قدر، کنار طناب دار، پاس دادهو دلشان، برای آن ضعف رفته، چه قدر روزه گرفتهاند.
گویند برای شام پولِ پیش گرفتهاند و برای کودکان؛ اما جای گلوله بر تن کودکانِ شام نیست، آری گمان کنم آلزایمرِ سخت گرفتهاند و پیشهی خیاطی لباس عریانِ پادشاه، در پیش گرفتهاند.
شاه دزد و دزدِ شاه، همه دستشان پاک هست، آن دزدِ دریچهی فاضلاب هست که از محاسبه، باک هست. ز چه رو نشانیاش را از شهرداری و وقتِ شهرداری گرفتهاید؟ اندکی نیک بنگرید. نشان به آن نشان که نجس کردهاند، خویش را. از ترس بوی بد، در گریبان فرو بردهاند، سرِ خویش را. اگر چه آبهای جهان نشد، فاضلابهای تهران که گرفتهاند. از من مپرس که بر این عزا، مجلس گرفتهاید؟ عزا همین هست که مجلس را گرفتهاند.