گل یا پوچ؟ دستانش را چنان محکم گرفته بود که گمان میکردی توی هر دو دستش گل باشد، یک دست آزادی، یک دست عدالت. اما فریبی بیش نبود، هر دو پوچ بودند، مثل آن هر دوی آن هر سه، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.
وقتی راستش را گفتن این همه به ضرر شماست چرا ضد حقوق بشر رفتار میکنی؟ چه بشری مهمتر از خودت؟ چرا بیشتر توضیح نمیدهی؟ حتما در قضاوت دیگران تاثیر خواهد داشت، این همه بیتفاوتی و بیخیالی از کجا سرچشمه میگیرد؟ توی سر شما چیست، که قبلتان، قلبتان، گورتان را کنده است. آدمی نیاز دارد که فاجعه هم آرام آرام رخ بدهد. چه قدر شما بیاحساس هستین؟
خیلی وقت هست که آب توی صورتم پاشیده نشده است، نه برای وضوی خداپسندانه، نه برای یک شادی شیطنت آمیز عزیز دردانه. بفرمایید آبِ خنک.
شما مرتکب قتل شدهاید. خودتان، وقتتان را کشتهاید. آن علامتهای مثبت روی دستتان، پوئن منفی حساب میشود، کار دستتان میدهد. چه کسی باور میکند، شما نیاز به زنجیر نداشته باشید؟ به خودتان شک دارید؟ جامعه وقت ندارد، دنبال آدمهایی با اعتماد به نفس بالا و پر سر و صداست، تشنهی جوابهای قاطع هست، ولو مثل یک قاطر. گفتم که مشکل دارید، شک دارید، به خودتان شک دارید.
من دلم خیلی برای شما تنگ شده است. وقت ملاقات، حرفهایم را مثل دست و پایم، گم میکنم. هر چه زمان تندتر، من کندتر. اینگار از سر لجبازی دارند سرم را با یک چاقوی کند، میبرند. وقت شما تمام، برگهها بالا. آی منیم بالام دارند برگههای دفتر من را میکَنند. چه زمستانِ بی برگی.
حکم کی اجرا میشود؟ اجرا میشود. عجله کار شیطان هست. انشاءالله، جنس طناب، خوب، انتخاب میشود. نگران نباشید، کسی، اذیت نمیشود. زیاد، اذیت نمیشود.
دیر نکنید، زندگی همهاش دار نیست. فردا بچهها مدرسه دارند. باید بخوابند. این همه بیداری، ضرر دارد. باید بنویسند، بخوانند.
بگو اشتباه نکنند. اگر آمدن دین برای نسل ما، قوز بالا قوز بود، با رفتنش آن قوزِ نخست درست نمیشود.
دارد برف میبارد. یک حکومتی شبیه کرونا، اجازه نمیدهد کسی بر مزار تو بیاید. اگر تو به آسمان رفته باشی، پس این مراسم خاکسپاری چه مفهومی دارد؟ یعنی تو ما را به خاک سپردهای؟ به خاک وطنی که میگوید هنر نزد ایرانیان هست و بس. به شهر اولینها. راست گفتی مشکل ما از آن قوز نخست هست، گنده قوزی که با لهجهی ترکی تلفظ بشود.
ما مثل شاگرد اولهای مدرسهی تاریخ هستیم، مدام میخواهیم زمان به عقب برگردد، به امپراتوری ما. حالا که نمیشود، بفرمایید مهاجرت در تونل مکان. پرواز شما، هم اکنون از فرودگاه امام بلند میشود. میگویند بختیار فرودگاهها را بسته هست، آیت الله گفته است میآید. راستی چرا دههی فجر، یازده روز هست؟ چه قدر دروغ در روز روشن میگویند. با دستهای مشت کرده، پیروزیِ پوچ و پوشالی را جشن میگیرند، چه عمامهای، چه کلاهی تو خالی بر سر خویش گذاشتهاند، نماد کلاهی که بر سر ملت گذاشتهاند.
بچهها لطفا قوز نکنید، درست بنشنید سر جایتان. لطفا به زبان مادریتان صحبت نکنید. هم این جمله را، هم تمام جملات از این به بعدتان را. آهان کجا بودیم؟ من به پشتیبانی این ملت، توی دهان این دولت، بختیار، بایدن میزنم. آهان شما عقب افتادهاید؟ هواپیمای آیتالله از پاریس خارج شد. با سر کار آمدن ترامپ، دوباره امریکا از معاهدهی پاریس خارج شد. پیروزی بچه پولدارِ نظر کردهی خدا، بر گلوله. پیروزی گازهای گلخانهای بر گل، به پشتیبانی یک مشت ملت خل و هول. چرا آب مجانی نباشد؟ چرا بنزین نسوزانیم؟ زنان بدون حجاب وارد ادارات دولتی نشوند. دولت مثل خدا تنها زن و مرد میشناسد، نان باینریها در عصر دیجیتال، جایی ندارند. الله اکبر میبینی چه قدر خدا و شیطان بزرگ به هم نزدیک شدهاند، این همه نزدیکی از برای نزدیکی؟ چه قوز بالا قوزی.