سیستمی که به شما فرصت اشتباه در انتخاب رشته را نمیدهد و آب رفته، باز نمیآید به جوی؛ خود، دست به یک رشته انتخاب اشتباه میزند و آب از آب تکان نمیخورد. هشت سال طول میکشد تا جام زهر، سر بکشد و هشت ماه طول میکشد تا نوش دارو، وارد کند. میگویند خدا سهرابها را زنده میکند، کی، کجا و چگونه؟ دیگر به چه دردِ زندگی تهمینه در این دنیا، میخورد؟ گیرم که عو عو سگان ایشان بگذرد، عمری گذشت، دیگر به چه دردِ جوان و جان ما میخورد؟
ببین اصل حمار قانون اساسی و اصول دین خمار، چگونه با کوتاهترین راه، مردم را نزد خدا میبرند؟ خبری از اعدام سلطان واکسن نیست، آخر چاقو که دستهاش را نمیبرد، سلطان که سلطان اعدام نمیکند.
پایش بیفتد، آقای صدا هم مثل صدای آقا، مردم را به کشتن میدهد، مشکل همهی ما تنها همین هست که فقط دستمان نمیرسد. از ابی تا سید علی، از کنسرت تا اربعین حسین بن علی، بیا برهنه شویم، بیا، پا برهنه شویم، شاید که خاکِ گور کشف عورتمان را پایان دهد، چه عورتی، زشتتر از عقل؟ چه دردسری بیشتر از سری که درد میکند؟ بیا فرمان ببریم، بیا حالش را ببریم، بیا گوشهای خویش را دراز کنیم، گوشها را چه لذتی بیشتر از تحریک شدن با صدای یک مَرد؟ گوش و چشم را اگر منارجنبانی نباشد ار قبیلهی خنگانی.
گیرم صدای آقا اجازه نداد واکسن از اون ور آب بزنیم. گیرم آقای صدا اجازه داد اون ور آب، برای کرونا، پیک بزنیم. گیرم اربعینی در پیش هست برای بسیار، چهلم گرفتن، تبعید آقا روح الله به ترکیه و عراق، از مردمِ چهل، پنجاه سال، بعد، انتقام گرفتن. گیرم مردم را به دست مردم میکشند، بزن و بکوب و سرکوب، شلوغیا را از کفِ خیابون، بردن توی کنسرت و بیابون. تو چرا باید دردت بیاید؟ تویی که واکسنت را زدهبودی و مسواکت را. تویی که سیاست را بی پدر و مادر میدانستی. بی پدر و مادرتر از مسیح، پسر خدا. تویی که قرار بود فرار کنی همراه مغزت و از هواپیما ادرار کنی به گور بابای این مملکت، به مام میهن. تویی که جانمازت را با شیر مرغ آب میکشیدی و به قیمتِ جون آدمیزاد، حسابِ تمام سانتیمترهای مربع بهشتت را داشتی، چه ابلیسی تو را از سرِ سجده، به سرِ عقل آورد؟ سر به هوا کرد؟ بندهی خدا این جا هفتاد متر هم از خط مقدم جلوتره، اعدام روی شاخته، بگذار شاختو بشکنند، همین اول، توی انفرادی.
میگویند یک دقیقه سکوت کنید به احترامِ از دست رفتگان. آخر، سکوت را که کردهاند، رفتگان، در رفتگان، به خواب رفتگان. حرفی بزن هم قبیله. اعتراف کن از تهِ چاه، از تهِ سیاهچال. بگذار برنامههایشان با صدای تو پُر شود ای نوید آزادی، بگذار خودشان را داخل سوراخ موش، خالی کنند.
میبینی چه صفهایی از مردم تشکیل دادهاند؟ آنان که به خاطر دیگران، جان خویش را به خطر میاندارند و آنان که جان دیگران را به خطر میاندازند.
اصلا چه قدر خوب هست که بشر، اخلاق، آزادی و عدالت را مثل یک آشغال ته یک دره بریزد، تا جلوی چشمش نباشد، تا بوی ایشان، بینیاش را آسیب نزند. گیرم که روی کار آمدن طالبان را با کلاه گشاد عمامهها بر سرش، همانی بداند، نباید کار به جاهای باریک، به درههای تاریک تاریخِ این جغرافیا برسد. حافظهی ما را چه به پاوهی پاره پاره؟ شاید برای همین هست که طالبان در شرق ایران است و حکومت، غرب را بمباران میکند. نباید کسی یاد پنجشیر ایران بیفتد. او هم مثل کولبرانش باید از چشم ما، به زمین بیفتد.
#توماج_صالحی #کنسرت_ابی #پیادهروی_اربعین #بمباران_کردستان_عراق #سلطان_واکسن #نوید_افکاری