عدالت علی
این چه زندگیای هست که شمع جشن تولدش را هم باید خاموش کنی؟ این چه سرزمینی هست که هر کس فکرش، روشن میشود باید خاموش شود؟
زندان را نباید پای هیچ دوربینی به آن برسد ور نه مثل نوارهای دورانِ اعلیحضرت میشود، یک مرتبه پا در میآورند، زبان در میآورند، آلتِ گناه در میآورند.
از نامش پیداست، دوربینِ مدار بسته، یعنی پول میگیرد تا دهانش بسته باشد. اصلا مداری را دیدهای که باز باشد و از آن نور بگیرند؟ تا به حال در این کابلها، حدیث یک الکترون آزاد شنیدهای که داخلِ سیاهچالها، به آزادی سخنِ قاصدکِ پیشانی سفید، دل، بستهای؟
همیشه که فیلم گرفتن برای دیده شدن نیست، گاهی فیلم میگیرند، برای ریا نشدن، برای اکران خصوصی، برای خواباندن در آب نمک، برای کوتاه آمدن تا وقتی که زبان تحریک نشده باشد، دراز نشده باشد. اصلا فیلمهای زندان دارای خشونت عریان و برهنگی خشن هستند، برای رییس زندان و رییس عدالتخانه، که از خودشان حق رای ندارند، زیر هجده سال سن دارند، مناسب نیست.
این جا سرزمین مقدسیست، پای فرشتگان خدا هم بدان نمیرسد. با ادرار آتشت را خاموش و با خون پاکت میکنند. هر چه قدر ماهتر باشی، هر ماه بیشتر مثل کاسهی توالت، شق القمرت میکنند. انسان را ادب میکنند، خیلی مودب، انسان را ... . از این جا به بعد، به جای تمام نقاط تنت، سه نقطه بگذار. نقطه سر خط، وعدهی سر خرمن برای من و تو میشود، باید تا آخر خط بروی. آری عمر دست خداست، دست خدا را از این دنیا کوتاه میکنند.
آن که انفرادی نکشیدهاست، آن که تِرَک تِرَک، نوار خالی گوش ندادهاست، هرگز نمیفهمد، برای شنیدن صدای بازجو، سر از پا نشناختن، یعنی چی؟ انسان تا کجا میتواند در خودش فرو برود؟ انسان تا کی میتواند این همه ثانیه را قتل عام کند؟ احساس میکند او را از یاد بردهاند. دنیا به پایان رسیده و خبری از خدا نبوده است.
خبر اعدامت در رسانهها پیچیده میشود. پیچیده نیست، کلاغهای سیاه نذر شکنجهی سفید تو، کردهاند مرجع تقلید نیستی که اعلیحضرت تو را به مرقد ساقی کوثر تبعید کنند، روحاللهی هستی چند سال دیرتر به دنیا آمده، که علیحضرت تو را به حوض کوثر تبعید میکنند.
آمار رسمی میگوید یک ورزشگاه آزادی بیشتر، آدم کشتهاند، نه در زندان، نه در بهداری زندان، نه توی انفرادی، جلوی چشم آدمها، کنار خانوادههاشون، توی خونههاشون، روی تخت بیمارستان، دم در مریض خونههاشون، به خاطرِ خاطرِ مبارک که گفتند واکسن نزنید. حالا تصورش را بکن به خاطر اعتراض به خاطر مبارک، که گفتند بزنید. توی زندان، روی تخت انفرادی، توی دستشویی، به خاطر خود آزادی، چند نفر را میکشند؟ تو بگو بعد از آزادی خرمشهر، به خاطر راه قدس، به خاطر کربلا، به خاطر کربلای چهار، به خاطر زمین نماندن حرف روح خدا، به خاطر دیر رسیدن جام زهر، به خاطر باقی ماندن بر موضع، به خاطر حکمی که گرفتند، به خاطر جامی که گرفتند، چند جان گرفتند؟
هر روز از نو تاریخ مینویسند، که ما نگفتیم به پای مردم تیر بزنید، ما نگفتیم به دست مردم واکسن نزنید، ما نگفتیم غواصها دست بسته باشند، ما نگفتیم دست قاضی برای اعدامها باز باشد. اینگار قسم خوردهاند جورج اورول را با قرآنِ هزار و نهصد و هشتاد و چهارش، به مقام پیامبری برسانند. فرقی ندارد سه نقطه شویم یا یک نفر از اون آمار سه رقمیِ هر روزشان، داغ بر پشتمان میزنند تا گله ایمن شود، تا ایمنی گلهای حکمتِ کدخدا شود.
با این همه، این بار به جای مردم، فیلمهای مردم بیرون آمدهاند. راستی چه رنگی بالاتر از سیاهیِ سواد؟ چه خبری خوشتر از آگاهی؟ آری تو گویی، زندانی، شمع بیتالمال بوده که عدالتخانهی علی او را خاموش میکرده است. ببین علی را چگونه عدالت علی، رسوا کرده است؟
#عدالت_علی