حاجی واشنگتن
چه تلخ هست برای ایشان که سرانجام آن همه خدایا ما را به راه راست و صراط مستقیم هدایت کن، این باشد که شیطان بزرگ، راست و آیتالله، چپ کند. دیگر برای کسی، گفتن از این که جان و جوانی ما، از دست رفته است، هیجانی ندارد، کاش لااقل به فکر خدایشان بودند و با این همه فریاد علنا غیرمستقیم خواستن، فاتحهی آن همه فاتحه در نماز خواندن را نمیخواندند. آخوندی که به وقت تجاوز، صیغه خواندن بلد هست، در این تنگنای تاریخی نیز، نیازی نیست تاریخ بخواند همان خواندن صیغه کافیست، گیرم که این بار، خود او نخستین کسی باشد که پا، به تخت پروکروستس، میگذارد. اگر این بار هم جان سالم به در ببرند، همان پیوندی که سال پنجاه و هفت، محمد رضا شاه را از ایران دور کرد، ژن مذکرش را یک فصل دیگر، با تذکر داور، دور، نگاه میدارد: ترکیبی سمی در سال مار، با نوای جام زهر، خلوت کردن آخوند و حاجی بازاری و البته، جمعیتی از همه جا بی خبر. اصلا چه توفیر میکند که این بار نامش، حاجی واشنگتن باشد. برای آن که پس از اعتراضات آبان نود و هشت، واژهی مستضعف را از نو تعریف کرده است کار دشواری نخواهد بود فرمان دادن به مَرد، برادر، آمریکا به جای مرگ بر آمریکا.