تازیانه بر ترانه
چه اشکال تراشیدهاید میان آن همه بخور بخور، یک نفر نیز چند تازیانه خورده است؟ گیرم که پای تاج و تخت، لب گور باشد، باشد، چه شِکوِه ار به انگور، گیر داده است؟ آری انتقام موی عریان زنان از تن عریان مردان گرفتهاند، دانی چه بی حساب، جشن حد و حسابان گرفتهاند؟ ایستادن کنار مردم جنوب کار هر کس نیست، جنون را نگاه، این بار چه بی صدا، با تازیانه، ترانهی صدای مردم شده است. یک آخ نگفتی و جون ما به لب رسید، مام وطن، مدام آخ جون گفته است زیر لب به تو، به جان ما. شلاق را نگاه، در پوست خود نمیگنجد دگر، بر پوست تو هفتاد و چهار بار، بوسهی داغ زده است. گویند مسیح به جای پیروان، به صلیب کشیده شد، تا جهنم نگردد این دنیا برایشان. این پیروان تازه مسلمان گشتهی ما را ببین، به آن دنیا نیز رحم نکردهاند، نقشهی بهشت زهرا کشیدهاند تا به گور بریم خاطرهی خوش بهشت، ولو یک قطرهی شراب. در این سمفونی مردگان، در این سرزمین نفرین شدگان هر کس ساز خویش زد، لیک سوز نای تو، بِجوشاند آب چشمان ما، آب کُند میلههای این قفس. صدای تو هنوز توی گوش ماست، ماه عسل ما و آزادی نیز فرا میرسد، در مهمانی خدایی که آیت و آیه ندارد، هیچ کس نخواهد خورد، گلوله و تازیانه. #مهدی_یراحی