اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این خط‌خطی‌ها قصد آفرینش ندارند تنها یک لحظه بیرون جهیده‌اند و زِهدانی نیافته‌اند. از این زمزم درد هر چه می‌خواهید بردارید، صاحب آن ملتی رنج‌دیده هستند.

بایگانی
چهارشنبه, ۱۵ اسفند ۱۴۰۳، ۰۶:۲۷ ق.ظ

تمام شد، رفت

مَثَل ما آن آدمکی شد که به جرم کشتن وقت، با رفتن به اردوگاه کار اجباری، مجازات شد. می‌بینی یعنی خود اجرای حکم، حکمش را سنگین‌تر می‌کرد. طنز تلخی هست که آخرین مسابقه‌ی تیم ملی فوتبال ایران قبل از انقلاب، برابر شوروی بوده است و از آن هنگام به بعد، ما مدام به این همسایه‌ی آقا بالا سر باخته‌ایم. آخر علم پیشرفت کرده است، دویست سال قبل نیست که تنها سر ایران برود، با یک آقا و آقا بالا سر تمام این سرزمین دارد می‌رود. آقای رییس‌جمهور که پوست کنده گفت: تمام شد، رفت. سال، جوانی ما، جوان‌های ما، جان و جهان ما، ایرانِ کهنسال ما.

نشانِ نابغه‌ی کودن به نابغه‌ای تعلق می‌گیرد که نمی‌خواهد خواستن عین توانستن را صرف کند، زندگی‌اش را صرف نخواستن عین توانستن می‌کند. مَثَل آن نمره‌ی صد تیراندازی که از دستور مافوقش سرپیچی می‌کند و به جای روی ماه، ماه را نشانه می‌رود، باید که گرفت عامل براندازی را. و یا آن شاگرد اول ستاره‌دار که سواد خواندن و نوشتن توبه نامه ندارد، آینده‌اش را تیره و تار می‌کند، برای #زن_زندگی_آزادی، برای هر سه‌ی آن‌هایی که ندارد. پسر چه کاری کردی، کارستان، کردستان، برای کاری که حالا بابت آن، کاری نداری. و یا نصف جهانی زاینده رود خشکیده که در غم ایران، لب به آب نمی‌زند. و یا جهان پهلوانی با طلای المپیک، دست علی‌حضرت، اعلیحضرت نبوسیده، در نقش جهانِ زر، زور و تزویر، قلبش داخل حجره‌ی قلم زنان، تنهایی قدم زنان، پوسیده. و یا عملیات لو رفته‌ی کربلای چهار، غواص شش دانگ دست بسته، جگرت روی آب، آتش گرفته، نشان آتش نشان را داده‌اند به روح خدای آتش پرست، تو گویی خرمشهر را او پس گرفته. و یا روزه‌ات را با شراب، باز کردن، ثوابش را در بازار جاهلان، آب کردن. و یا درآمد خوب ول کردن، دنبال علاقه‌ات، مثل الاغه توی گِل فرو رفتن، فرو کردن، آب‌تنی با خاک، فروتنی وسط شوآف، بعد از آن همه تجاوز، هنوز یاد نگرفته‌ای شل کردن. و یا خدای احساس، نشسته ردیف اول دادگاه بی‌احساس، یک دوستت دارم نگفته است، دارش بزنید، بیستون را بگیرید از فرهاد تا فرو ریزد این چهل ستون، تمام نقشه‌ها و نقش‌هایش، نعش و نقش بر آب شود. آری هر چه قدر، نابغه‌های کودن برای گرفتن تصمیم، دست دست می‌کنند، کودن‌های نابغه تمام تصمیم‌ها را دو دستی گرفته‌اند. برای سیستم ارزیابی جهان مهم نیست که چند نفر جان باخته‌اند مهم آن هست که چند برگ برنده داری؟ می‌بینی هوش لزوما شما را جلو نمی‌اندازد، چه بسا دست و پا چلفتی‌ات، بیهوشت کند. از کار افتاده می‌شوی نه کار راه انداز. تو را در فکر، فکر را در تو فرو می‌برد، در فکر حقوق دگرانی و ویرانی. ایران، لبنان و اوکراین فدای سر چند عدد کودن نابغه که کسی حق ندارد نگاه چپ، چپ، چپشان کند. گور بابای نابغه‌های کودن که سازگاری با سیستم، خم و راست، راست، راست شدن بلد نیستند. زنده باد ترامپ، پوتین، بنیامین، حضرت آقا. مجلس ختم، خانه‌ی ملت و خانه‌ی ملت، مجلس ختم. ختم کلام، بیت‌المال، مال بیت هست. گفت عوعو سگان شما بگذرد، راست می‌گفت، لیک، چون نیک بنگری، این عمر ماست که بگذرد. تمام شد، رفت.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۱۲/۱۵
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی