بهمن یک سفاهت یا سفاهت یک بهمن
نتانیاهو در سازمان ملل از خط آهنی سخن میگوید که از طریق عربستان، اقیانوس هند را به دریای مدیترانه متصل میکند، حال آن که صد سال قبل، مصدق همین پیشنهاد را برای اتصال از طریق خاک ایران در مجلس ایران مطرح کرده است. عکس العمل نمایندگان مجلس فعلی ایران چگونه هست؟ انتقام خون حسن نصرالله. راستی ما چرا این همه عقب ماندهایم؟
از حملهی دانشجویانِ خط امام به سفارت امریکا تا حمله حماس به جنوب اسراییل، از آن گروگانگیری تا این گروگانگیری، زیر رگبار شعار مرگ بر امریکا، مرگ بر اسراییل، آن چه فهمیده نشد برتری داده بر داد و بیداد، و پیروزی دانش بر نادانی بود. سربازان گمنام چه میدانند که جاوسوس قلم به دست نمیشود، عاشق قدس، دست بوس، راوی حدیث از امام صادق، پایکوبِ سرکوب و وعدهی صادق میشود. از دل طوفان شن و طوفان الاقصی، دست خدا را نشان میدهد تا همه ایمان آورند به ایمان او، به دوست بودنِ با خدا، با ناخدا، با سفینهی نجات، با حسین، با حسن، با علی. مثلا بچه شیعه گمان میبرد که سرخی پرچم شوروی از سرخی خون حسین هست و کرملین همان کاخی که حسنیه، مکانِ عبادت رییسجمهور شهید شده است.
حالا نه این که گمان کنی بچهی ضد هلال شیعی هم زیاد فکر میکند، او که از ریختن خون در شام و خون آشامی اسد، داغها دیده است، روغن ریخته را نذر امامزاده، پیغمبر زاده، بنیامینِ قصاب میکند که چه خوب قصاص میکنید قاتلان ما را، اصلا مهم نیست چه بیگناهانی در غزه و لبنان کشته میشوند، گناه این گناه نیز به پای همان گناهکاران نوشته میشود. آنان کجا تاریخ خواندهاند که استالین پس از شکست هیتلر، چه بر سر مردم دنیا آورد. آیا حقوق خواندهاند که نمیتوان برای گرفتن جان یک گروگانگیر، سر جان گروگانها معامله کرد. حالا دیگر نه غزهای هست نه لبنانی، اما دگر جان و جوانی هم نیست تا فدای ایرانِ ویرانِ غارت شده در این سالها شود. اینگار برای متولدین سالهای جنگ جنگ تا پیروزی، راست گفته بودند که راه قدس از کربلا میگذرد، منتها نگفته بودند از کدام کربلا؟ مثلا کربلای چهار که آمار نیست و نابود شدنِ جوانها و جوانیهای آن در هیچ کتابی یافت نمیشود. و چه بزدل روشنفکران دلالی که در این چند قدمی خونینشهرهای غزه و لبنان، سخن نمیرانند از آن چه میدانند، تنها به سخره میگیرند با خرس خواندن نصر الله مثل آن آیت الله را خرس خوردن، تا چند صباحی یک مشت لایک و کف روی آب برای یک لایو بگیرند. آخر مگر میشود با خون، ترور و اعدام به مبارزه با تروریست، امام و خونخوار رفت؟ بگو صبح بخیر و چه دانند چه صبح قیامتی خواهد شد صبحی که با خیر، با سر باز زدن از سرسپردگی، آغازیدن بگیرد. بهمنِ نهِ بزرگ را چه آلوده به سفاهت یاران مثل آن سفاهتِ بهمن بر پشت بام یک مدرسه و نخستین تیرباران.